چالش کتابخوانی طاقچه:خاطرات یک کتابفروش
چالش ماه اسفند: کتاب که امسال(1400) منتشر شده.
این کتاب نوشته شان بایتل و ترجمه نازنین فیروزی از انتشارات ملیکان هست.
این کتاب خاطرات یک نویسنده است که در اسکاتلند کتاب فروشی دارد.
خاطرات یک ساله نویسنده در این کتاب نوشته شده و فصل های کتاب هم طبق فصل های سال است به نام های فوریه، مارچ، آپریل، می، ژوئن، جولای، آگوست، سپتامبر، اکتبر، نوامبر، دسامبر، ژانویه و درآخر بازهم فوریه.
از نکات جالب این کتاب این است که در آغاز یک فصل جملاتی نوشته شده با نام جرج اورول،خاطرات کتابفروشی
مثال:
ژوئن: همیشه تعداد زیادی دیوانه غیرزنجیری در خیابان ها تردد می کنند که معمولا هم به سمت کتابفروشی ها کشیده می شوند، چون کتابفروشی یکی از معدود جاهایی است که می شود ساعت ها مفت و مجانی در آن پرسه زد. هرکسی دیر یا زود این آدم ها را با یک نگاه تشخیص می دهد، چرا که چیز تهی و مندرسی در گزافه گویی شان هست. جرج اورول، خاطرات کتابفروشی
این کتاب خاطره نویسی این طور نوشته شده است که خاطره هر روز را تعریف می کند؛ و اینکه در آغاز و پایانش نوشته جالبی دارد.
مثال:
شنبه؛ 14ژوئن
سفارش های اینترنتی:3،
کتاب های موجود:3.
نیکی سر کار بود. برای تولد پنجاه سالگی یکی از دوستانم به سمت دانکلد حرکت کردم.
جمع دخل 188.28پوند،
26 مشتری.
این کتاب که درباره خاطره نویسی است کتاب خوبی ست. چون :
نویسنده قبل از اینکه بخواهد بنویسد درباره آن فکر کرده و چکیده خاطره یک روز را در کمترین متن جا داده و اینک صداقت را مبنا قرار داده به طوری که خواننده کتاب را درگیر خواندن کتاب تا آخر آن می کند.
نوشته ساده و صمیمی و به دور از اغراق هست و به نظرم بعضی جاها طوری نوشته شده که بامزه باشد.
یک نکته بسیار بسیار جالب اینه:
در کتاب های که نوعی خاطره نویسی هستند ما فقط با شخص خاطره گو همراه هستیم و چندان با کسانی که دور و بر راوی هستند؛ توجه نمی کنیم گرچه آن ها حضور دارند و اینکه حتما هم باید باشند و به فضا سازی داستان کمک می کنند و اینکه حتی با آن ها ارتباط برقرار می کنیم، ولی به نظر من در این کتاب حالتی دیگر است.
اگر دقت کنید، می بینید که شخصیت های این کتاب به جز خود راوی حضور کمی دارد و راوی سعی می کند آن ها را در روزهایش به کار ببرد. یعنی نقش کمی دارند ولی از نظر من خیلی مهم اند و موقعی که داشتم کتاب را می خواندم هی به آن ها فکر می کردم. آن ها حضور نداشتند ولی موثر بودند؛ انگار در دور و بر کتابفروش بودند و مثل یک روح حضور داشتند.
نمی دانم چرا. شاید بد خواندم. شاید این هنر ظریف نویسی از جانب نویسنده کتاب بوده. ولی خوشحال می شوم که اگر کتاب را خواندید در بخش نظرات بنویسید.
به طور کلی کتابی عالی برای گذران زندگی است. کتابی است برای کتاب خوان ها. کسانی که کتاب را دوست دارند و دور و برشان کتاب های زیادی دیده می شود. شاید هم دور و برشان کتاب نباشد بلکه در گوشی شان کتاب الکترونیکی داشته باشند.
بخوانید پیش از آنکه دیر شود
پایان
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: دشمن عزیز
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتاب خوانی طاقچه : دایی جان ناپلئون
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: وقتی نیچه گریست