چالش کتابخوانی طاقچه:خودشناسی نوشته آلن دوباتن

سلام و عرض ادب و احترام خدمت خوانندگان گرامی و محترم
ضمن عرض تشکر بابت وقتی که صرف خواندن این نوشته می نمایید اعلام می دارم که این مطلب برای چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده است‌.
من آیدا عظیمی هستم از کاربران و عاشقان اپلیکیشن طاقچه?
کتاب منتخب من برای این چالش کتاب بی نظیر خودشناسی نوشته ی آلن دوباتن و به ترجمه ی محمد هادی حاجی بیگلو می باشد.
کتاب با این مقدمه چینی آغاز می شود که شناخت مغز انسان برای او از شناخت هرچه در جهان هستی وجود دارد سخت تر است.انسان های بیشماری وجود دارند که به ما در شناخت و سفر به قاره های مختلف کمک می کنند اما کمتر کسی پیدا می شود که ما را در شناخت و سفر به درونمان یاری دهد.ازین جهت سقراط کل حکمت فلسفه را در یک دستور ساده خلاصه کرده است:خودت را بشناس.
در بخش دوم کتاب نویسنده احساسات خواننده را به او یادآوری می کند و تمریناتی ارائه می دهد تا آن ها را از ضمیر ناخودآگاه به ضمیر خودآگاه خود وارد کند.او با تمریناتش ما ما را یاری می دهد تا احساساتمان را بشناسیم،با آن ها کنار بیاییم و برای رتق و فتق مسائل مربوط به آن ها اقدام عملی داشته باشیم.
و در آخر تعمق فلسفی است که سبب می شود افکارمان را به وضوح ببینیم و به آن ها نظم و ترتیب ببخشیم.
هویت عاطفی سومین بحثی است که آلن دوباتن در بخش سوم کتاب خود بدان پرداخته است.او معتقد است ساختار هویت عاطفی آدمی از چهار مضمون اصلی ساخته شده است:
عشق به خویشتن
صداقت و راستی
ارتباط
توکل
از نظر بنده فصل هویت عاطفی می بایست وسیع تر و مفصل تر توسط نویسنده ارائه می شد چرا که هویت عاطفی ما بسیار بسیار حائز اهمیت است،هویت عاطفی ما چگونگی روابطمان را با دیگر انسان ها تعیین می کند،علایق حقیقی و ناشناخته ما را در مسیر شغلی برایمان آشکار می کند و در نهایت به ما کمک می کند تا نقاط ضعف و قوت شخصیت عاطفی خود را بشناسیم و نقاط قوت را تقویت و نقاط ضعف را اصلاح کنیم.اگر کمی بیشتر به این مبحث پرداخته می شد، این بخش خیلی مفید تر واقع می گردید.
الن دوباتن معتقد است که بخشی از خصایای عاطفی ما ماحصل ژن هایی است که از گذشتگانمان به ما رسیده اند و همه ی ما میراثی به نام میراث عاطفی داریم.این مسئله حتی از منظر علم روانشناسی نوین هم مورد تایید واقع گردیده است.شناخت این شجره نامه عاطفی خود مزیت هایی دارد.او با توانمندی خوبی این مزایا را شرح داده،از مثال های قابل درک برای فهم بهتر خواننده استفاده کرده است.این مثال ها خواننده را به همزادپنداری وا می دارد و ناخودآگاه خود را در آن موقعیت ها متصور می شود.در آخر هم کم کم می تواند آموزه ها و مطالب بخش را در زندگی خویش پیاده سازد.
بخشی از کتاب که مرا بسیار مجذوب خود کرده بود و کمک زیادی به خودشناسی من کرد بخش چهارم کتاب یعنی بخش روراستی و طفره روی بود.نویسنده معتقد است ما انسان ها برای فرار از واقعیت هایی که ما را می آزارند دست به دروغ گفتن به خود و دیگران می زنیم.ما با اینکار قصد فریب خود را داریم و مغز ما ازین راه برای ممانعت از آسیب به ما استفاده می کند.ما به روش های مختلفی این دروغ ها را می گوییم.آن روش ها طبق دیدگاه نویسنده این ها هستند:اعتیاد یا فرار از مواجهه،سرخوشی دیوانه وار،زودرنجی،بی ارزش کردن،عیب جویی،حالت تدافعی،بدبینی یا نومیدی
آلن دوباتن هر روش را با ذکر مثال تشریح کرده و موقعیت هایی را که احتمال داده جامعیت بیشتری داشته اند بیان کرده.او دست به انتخاب های درستی زده.هر مثال و موقعیت با هوشمندی تمام واکاوی و انتخاب شده است و هر مخاطبی با هر نوع سبک زندگی حداقل با یک تا سه مورد از این موقعیت ها مواجه شده و آن ها را تجربه کرده است.
او در پایان بخش اندر معایب و مضرات این دروغ گویی و فریب حرف زده و مخاطب را تشویق به کنار گذشتن آن کرده است چرا که سبب می شود ما بفهمیم امیال،احساسات و مشکلات ما پست و بی اهمیت نیستند و گاها افراد بسیاری در نقاط مختلف جهان با آن ها رو به رو هستند.لذا ما باید تا جای ممکن با خود و دیگران در مورد عواطف درونی مان صادق باشیم تا بتوانیم تعاملات بهتری ابتدا با خود و سپس با دیگران داشته باشیم و خود و دیگران را بهتر دوست بداریم.
بخش پنجم قضاوت در باب خویشتن است.آلن دوباتن هر انسانی را دارای یک قاضی درونی می داند که این قاضی درونی معیار های خودش را از صداهایی گرفته است که در کودکی ما را قضاوت کرده اند.او رفته رفته تمام این صدا ها را اساس و مبنای کار خود قرار داده است و ما را دائما بر اساس آن ارزیابی و انتقاد می کند.این انتقاد ها اغلب منفی اما در موارد نادری مثبت هستند.حتی گاهی این قاضی به شدت بی رحم و سنگدل می شود و بدترین حرف های مخرب و نابود کننده را به ما می زند.به همین دلیل ما باید در جهت اصلاح او اقدام کنیم و نگذاریم که تنها همیشه ما را تخریب کند.
ششمین بخش که آخرین بخش این کتاب هم هست شک گرایی عاطفی می باشد.آلن دوباتن در واپسین بهش کتاب خود شک گرایی عاطفی را اینگونه تعبیر می کند:
شک گرایی عاطفی یعنی همواره نسبت به غرایز،رانه ها،عقاید و عواطف شدیدمان بسیار محتاط و مشکوک باشیم.او معتقد است که مغز ما ابزاری شگفت انگیز و بی نظیر است که در طول هزاران سال تکامل قابلیت ها و قوت های فراوانی در حل مسئله،خلاقیت،ارتباط و...به دست آورده است اما با همه ی این ها دارای نواقص زیادی هم هست که اگر از ان ها آگاه نباشیم ما را به دردسر می اندازند.
اول اینکه مغز ما همه ی مشکلات و چالش ها را ناشی از محیط بیرون و شرایط خارجی در نظر می گیرد در حالی که ممکن است سرچشمه بسیاری از مشکلات شرایط داخلی بدن خودمان مثل افت قند خون،هورمون ها،میزان خواب و...باشد.
دوم اینکه مغز ما هر اتفاقی که الان بیوفتد را با تاثیر و خاطرات گذشته قضاوت می کند و متوجه تحریفاتی که ممکن است اتفاق افتاده باشد نیست.
سوم اینکه مغز ما در کنترل هیجانات خود چندان ماهر نیست.
چهارم اینکه مغز ما خود محور است و همیشه تمام وقایع را تنها از زاویه ی خودش می بیند.برای مغز بسیار سخت،عجیب و غیر قابل باور است که می شود ماجرا ها را از دید سایر افراد هم دید و از عینک دیگران جهان را قضاوت کرد.
در پایان هم آلن دوباتن از ویژگی های افراد شک گرای عاطفی سخن می گوید.او این ویژگی ها را به اختصار تشریح می کند که شاید برای مخاطب کافی نباشد و نتواند موجب شناخت افراد شک گرای عاطفی توسط مخاطب پر زندگی اش شود.به نظرم اگر به مبحث خصوصیات مربوط به افراد شک گرای عاطفی بیشتر پرداخته می شد بهتر بود.همچنین همان توضیحات اعمال شده هم مبهم می باشند و چندان قابل فهم نیستند.
در ارزیابی نهایی باید گفت این کتاب کوتاه کمک شایان و در خور تحسینی به خواننده ی خود جهت خودشناسی می کند.اما خب طبیعتاً باید اظهار داشت که به هیچ وجه کافی نیست و مخاطبی که دنبال خودشناسی زیاد است نباید تنها به خواندن این کتاب و راهکارهای آن بسنده کند.بلکه باید کتاب های بسیار و تمرینات مداوم داشته باشد تا بتواند به خودشناسی برسد.

https://taaghche.com/book/82349/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C