چالش کتابخوانی طاقچه:«راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها»

چالش این ماه که در مورد کتابی از آینده بود که خود طاقچه این کتاب را پیشنهاد داده بود.

کتاب راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زنها اثر داگلاز ادمز هست

اولین کتابی بود که از این نویسنده خوندم و اوایلش خیلی گیج کننده بود

تا اواسطش فقط یکسری اطلاعات پراکنده بهمون میداد

از نقاط ضعف دیگه ای که از این کتاب به نظرم اومد برعکس خیلی از کتاب های خارجی دیگه توصیفات زیبایی نداشت یا اگر هم داشت ب صورت تخصصی و بسیار خیالی بود

مثل اینکه نویسنده اونجا بوده به عنوان یه دانشمند کامل و فقط بیاد بگه سفینه مدل چند رو دیدم خب ما هیچ تصویری از این سفینه نداریم برای همین من نتونستم اونجور که باید و شاید برای خودم تصویر سازی کنم

یکی دیگ از اشکالاتی ک ب نظر من اومد انتهای بی سرو تهش بود برخلاف بقیه کتابهایی خارجی که میخونم ودر حین خوندن جذاب نیستن ولی وقتی تموم میشه میگم واو عجب چیزی بود خوب شد خوندمش ولی برای این کتاب اصلا چنین حالتی نداشتم وقتی تمام شد گفتم خب که چی؟ هدف کتاب چی بود؟ چی رو میخاست بیان کنه؟! و راستش ب جواب نهایی نرسیدم و وقتی رفتم نقدش رو خوندم دیدم که این کتاب اولین جلد از مجموعه پنج جلدی ب همین نام هست پس شاید یکی از دلایلی ک فکر میکردم پایان پوچی داره اینه ک بازم ادامه داره و من بقیه جلداش رو نخوندم

خب دست از شر نقاط ضعفش بردارم برم سراغ خلاصه داستان

اولین چیزی که من دوست داشتم بدونم معنی اتواستاپ زن بود

اگر شما هم مثل من این کلمه براتون جدیده این معنی میتونه ی پیش زمینه بده برای شروع کتاب

اتواستاپ زن ها دقیقا افرادی هستند ک کنار خیابان می ایستند و از ماشین ها میخوان که اونها رو تا جایی برسونن و در این کتاب ما دقیقا با افرادی سروکار داریم ک این کارو میکنن اما در جهان بزرگتری به نام کهکشان

شاید دوست داشته باشید بدونید که معنی اسم کتاب چیه؟ خب اتواستاپ زن ها را تعریف کردیم راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها در واقع یک کتاب دایره المعارف برای اتواستاپ زن های کهکشان است که تمامی گونه ها و موارد لازم برای سفرهای کهکشانی توضیح داده

خب این در واقع در مورد موجود فضایی هست به نام فورد ک برای مدت ۱۵ سال در زمین توقف کرده یا به اصطلاح بهتر گیر کرده و چون هیچ سفینه ای از محدوده زمین رد نمیشه نمیتونه ب سیاره خودش بره

و در این مدت با آرتور دوست میشه

داستان از روزی شروع میشه ک فورد از دستگاه های فضاییش پیام دریافت میکنه و میفهمه که تیم بزرگراه سازی کهکشان برای ساخت یه گذرگاه میخاد زمین رو منفحر کنه

در طرف دیگه هیچ زمینی ای که آرتور هم جزوشونه حتی روحشونم خبر نداره میخاد چه اتفاقی بیوفته براشون و تیم بزرگراه سازی شهر هم میخاد برای احداث یه جاده خانه آرتور رو از بین ببره

ارتور اجازه نمیده و اظهار بی اطلاعی میکنه اما مسئول بهش میگه که در سازمان اطلاعاتش موجوده (درصورتی ک چیزی به خود ارتور ابلاغ نشده) و اگه اعتراضی داشته میتونسته بگه

فورد ب خونه ارتور میاد که از شرایط با خبرش کنه

در همین موقع صدایی کل زمین رو فراگرفته ک ب دست جاده سازی کهکشان باید سیاره شما از بین بره و مردم زمین ک اظهار بی اطلاعی میکنند مسئول گوشزد میکنه ک اطلاعیشو داخل وزارت خانه کهکشان میتونستن ببینن و من به کاربرد این ضرب المثل پی بردم که "دست بالای دست بسیاره"

در نهایت فورد وقتی برای توضیح ب آرتور نداره و فقط به همراه آرتور یه اتواستاپ زن به یکی از نزدیک ترین سفینه ها میزنه و اینطوری میشه ک سفر و ماجراجویی این دو آغاز میشه...

حال آرتور خوب نیست چون نابودی سیاره را به چشم دیده و فقط خودش از گونه خودش باقی مانده و با یک محیطی سر و کار داره که واقعاً براش جدید هست قبلا اصلا نمی دونست که وجود داشته (مثل خیلی از ماها که هنوز هم بر این باوریم که ما در جهان هستی تنها هستیم ) در همین زمان متوجه میشه که فورد درواقع شغلی داره که باید مطالب کتاب راهنمای کهکشان رو آپدیت کنه و برای همین در حال سفر کردن بوده

در انتهای سفرشون به یک سیاره می رسند که اتفاقات اصلی و مطالب اصلی قابل توجه به نظر من درون سیاره اتفاق افتاد

به نظر من این کتاب می تونه تا حدی دید شما رو به کهکشان تغییر بدهیم که شاید اونجور که ما فکر می کنیم ما مرکز اصلی و خورشید جهان نیستیم و ممکنه که ماتریس شبیه سازی شده که موجودات دیگر سفارش دادند قرار گرفته باشیم.

نمیتونم بگم پیشنهاد می کنم یا نه چون سلایق فرق داره و حتی ممکنه اون چیزی که من از کتاب نتونستم دریافت کنم رو شما بتونید به بهترین وجه ممکن بیان کنید.

همونطور که میدونید در تاریکترین سیاهی ها میشه نور رو پیدا کرد پس در این کتاب هم جملاتی بوده که من بهشون علاقه پیدا کردم از بهترینش این جمله هست:

"اما من همیشه میگم احتمال اینکه آدم بفهمیم واقعا تو دنیا چه خبره اینقدر کمه که بهترین کار اینه که آدم بگه <ولش کن > و به کار خودش برسه"

https://taaghche.com/book/51710