چالش کتابخوانی طاقچه:ساعت ها
"ما مهمانی های خود را برگزار می کنیم. با نوشتن کتابهایی که دنیا را تغییر نمی دهند ، با وجود استعداد و تلاشهای بی دریغ ما ، باز هم سعی می کنیم تا آن را بهتر کنیم. ما زندگی خود را می گذرانیم ، هر کاری را انجام می دهیم ، و سپس می خوابیم - به همین سادگی است. تعدادی از آنها از پنجره ها بیرون می پرند یا خود را غرق می کنند یا قرص می خورند. بیشتر به طور تصادفی می میرند ؛ و اکثر ما ، اکثریت قریب به اتفاق ، به آرامی توسط برخی بیماریها و یا اگر بسیار خوش شانس هستیم ، توسط خود زمان بلیعده میشویم"
این کتاب در مورد ساعت است. آن چند ساعت گرانبها در طول زندگی که احساس می کنیم فرصتی برای انجام کار خاصی داریم ، تا ثابت کنیم می توانیم کاری را انجام دهیم که برای همیشه ما را به عنوان فردی استثنایی جاودانه میکند
من همه چیز را در مورد این کتاب دوست داشتم - واقعاً ، تک تک چیزها! اولین و مهمترین بخش نثر فوقالعاده آن است. ارتباط متقابل داستانها بین سه زن (ویرجینیا وولف ، لورا براون و کلاریسا وان -که توسط یک دوست عزیز با نام مستعار خانم دالووی خوانده شده است) و در سه بازه زمانی 1920 و اواخر 1940 و اوایل 2000 است
سالها پیش فیلمی که از این کتاب اقتباس کرده است را دیدم و هیچ ایده ای نداشتم که این فیلم از یک رمان برنده جایزه پولیترز ساخته شده است.که خود بر اساس رمانی از ویرجینیا وولف ساخته شده است.چند سال قبل کتاب خانم دالاوی را خواندم و این کتاب تنها تجربه من از خواندن کتابهای ویرجینیا ولف است و تنها دلیل آن این است که کتاب کوتاهی است.ویرجینیا ولف از آن دسته نویسندگانی است که دوست دارم بیشتر با آثارش ارتباط برقرار کنم.میدانم تأثیر بسیار زیادی روی ادبیات گذاشته است و از آن دسته نویسندههایی است که با خواندن آثارش احساس بیسوادی میکنم.بعد از خواندن کتاب دالاوی به بهانه چالش طاقچه کتاب ساعتها را خواندم.مانند خانم دالووی ، مختصر است. و مانند فیلم ، من را ناراحت کرد. سه نفر در حال مرگ و زندگی هستند. داستان به همان اندازه درد و زیبایی دارد. درد آن ساعات بی پایان و تقریباً غیرقابل تحمل زندگی است. ساعتها زیبایی آن ساعتهای ارزشمند است ، آن ساعتهای گرانبها. شما می دانید من در مورد چه چیزی صحبت می کنم. آن ساعاتی که بعد از چندین دهه برای شما برجسته شده است ، آنها را پشت سر گذاشته است ، اما شما همچنان آنها را درخشان می بینید و به گرمی می درخشد و یادآور آن چیزی است که زندگی شما دارد.با خواندن این کتاب که از بیماری ، خودکشی ، رها شدن و افسردگی می گوید ، ممکن است احساس ناراحتی کنم. اما به نحوی ، آن ساعتهای روشن ، ساعتهای گرانبها ، بر همه چیز دیگر چیره می شوند. مرگ و میر ما بسیار خاکستری ، همگن ، غیر واقعی است. اما آن ساعتهای ارزشمند و زیبا؟ کسانی که داستان و قلب من را با امید پر کردند ، با هیجان یادآوری گنجی که همیشه جلوی من بود. .بعضی اوقات کتاب کمی جسورانه به نظر می رسد - هر از گاهی فکر می کردم مایکل کانینگهام شما کی هستید که به من می گوید زندگی یعنی چه؟ اما کاری کهمی کند این استاو واقعاً از طریق ویرجینیا وولف صحبت می کند ، و به نوعی بدش نمی آید که او به من بگوید. او مانند مترجم اوست و آنچه او باید بگوید یک نوع معجزه است. خیلی خوشحالم که او این کتاب را نوشت.
برای دانلود و خرید این کتاب از سایت طاقچه روی این متن کلیک کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
من ملاله هستم
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه : کان لم یکن
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه : جنگ چهره زنانه ندارد