چالش کتابخوانی طاقچه:کیمیاگر

چالش خرداد : گوش دادن به یک کتاب صوتی با صدای یک شخصیت معروف. کتاب صوتی کیمیاگر با صدای محسن نامجو. همانطور که می دانید کتاب کیمیاگر جز معروف ترین کتاب های دنیا است . به نظر من دلیل این همه معروف بودن کتاب شبیه بودن شخصیت های کتاب به زندگی خودمان است. سانتیاگو دنبال سرنوشت خود هست. راهنمایان به او کمک میکنند. در آغاز به وقتی به دنبال هدفش میرود با شانس همراه است ولی کم کم مشکلاتش شروع میشود و در انتها به سخت ترین حالت خود می رسد . به قول کتاب( تلاش با شانس مبتدیان همراه است و پایان آن با سخت کوشی و مقاومت فاتحان). او باید سفر کند. در آغاز سفر راحتی دارد شاید بخاطر این بوده که با گوسفندهایش هم سفر میکرده. ولی وقتی می بیند که تا رفتن به اهرام راه درازی وجود دارد و حتی پول سفر به این درازی را ندارد، درنگ میکند فکر میکند ماندن و مردن بهتر یا رفتن و رسیدن به گنج خویش.او یکسال صبر میکند و کار میکند و بالاخره بعد یکسال سفر را ادامه می دهد.و با سختی های فراوان به گنج خویش می رسد.کتاب حالت فلسفی و عرفانی دارد که سانتیاگو قبل از آن که این مسائل را یاد بگیرد تجربه میکند مانند بیدار شدن بعضی از میش هایش در کلیسایی که تا آن موقع در آن ناحیه وجود نداشت .به نظر من مهم ترین جمله کتاب این است( مهم نیست چه اتفاقی می افتد ولی هر شخصی در روی زمین نقش عمده ای در ساخت تاریخ دنیایی دارد که که معمولا خود از آن بی اطلاع است).مهم ترین ویژگی سانتیگو امید است . امید داشتن ‌‌‌ امید داشتنی به فردا . مثل این جمله کتابکه می گوید( اگر با تمام وجود چیزی را بخواهی تمام کائنات به کمک تو می آیند که به هدفت برسی ) . زمانی که سانتیاگو ناامید می شود کسانی هستند که به کمکش می آیند مثل اوریم و تمیم که پادشاه سالیم به او هدیه داده . یا مرد بلور فروش ، فاطمه دختر صحرا و از همه مهم تر کیمیاگر.اما به نظر من کیمیاگر کتاب خوبی نیست‌ . چون مفاهیم دنیای ماورایی را ( بخوانید دنیای دیگری ، یا دنیای غیر حقیقی) با دنیای که الآن درش زندگی می کنیم پیچند داده مثل تبدیل سرب به طلا را با سفر کردن پیوند داده در صورتی که می دانیم تبدیل سرب و یا هر فلزی دیگر به طلا امری محال است و کسانی که پا در این کار گذاشتند ( در گذشته بیشتر انجام می شد و به آن ها کیمیاگر می گفتند) شکست خوردند .ولی در داستان می بینیم که کیمیاگر سرب را( که طبق گفته کتاب ناخالص است) به طلا (که باز طبق گفته داستان خالص است ) تبدیل کرده ولی دو نکته در اینجا حائز اهمیت است.۱- در داستان می بینیم که کسانی می توانند فلز را خالص کنند ( بخوانید تبدیل به طلا کنند) که اول خود را خالص و پاک منزه کنند. خالص کردن خود در قلبشان، روحشان ، رفتارسان و ...۲- در انتهای داستان وقتی کیمیاگر سرب را به طلا تبدیل میکند و سانتیاگو از او می پرسد که آیا روزی فرا میرسد که بتواند(سانتیاگو بتواند) با چنین مهارت سرب را به طلا(سرب که ناخالص است به طلا که خالص است) تبدیل کند، کیمیاگر میگوید که این حدیث من است و هر کس حدیث خویش را دارد.در حالی که می دانیم هر کس به هر خواسته ای که دوست دارد برسد. می تواند با تلاش و کوشش یا به قول کتاب با سخت کوشی و مقاومت فاتحان.در انتها پیشنهاد میکنم که این کتاب را بخوانید چون درباره امید حرف میزند . کتابی ست که به ۱۵۰ زبان ترجمه شده و جز پرفروش ترین کتاب های دنیا هم هست.بخوانید ‌‌‌پیش از آن که دیر شود.پایان کتاب صوتی کیمیاگر نوشته‌ی نویسنده معاصر و مشهور برزیلی، پائولو کوئلیو است. داستان کیمیاگر درباره‌ی یافتن گنجی است که در درون انسان‌های جای دارد. این اثر در لیست پرفروش‌های قرن بیستم نیز قرار دارد. به بیش از ۷۰ زبان ترجمه شده و در بیش از ۱۵۰ کشور خخوانtaaghche.c

سانتیاگو دنبال سرنوشت خود هست. راهنمایان به او کمک میکنند. در آغاز به وقتی به دنبال هدفش میرود با شانس همراه است ولی کم کم مشکلاتش شروع میشود و در انتها به سخت ترین حالت خود می رسد . به قول کتاب( تلاش با شانس مبتدیان همراه است و پایان آن با سخت کوشی و مقاومت فاتحان). او باید سفر کند. در آغاز سفر راحتی دارد شاید بخاطر این بوده که با گوسفندهایش هم سفر میکرده. ولی وقتی می بیند که تا رفتن به اهرام راه درازی وجود دارد و حتی پول سفر به این درازی را ندارد، درنگ میکند فکر میکند ماندن و مردن بهتر یا رفتن و رسیدن به گنج خویش.

او یکسال صبر میکند و کار میکند و بالاخره بعد یکسال سفر را ادامه می دهد.و با سختی های فراوان به گنج خویش می رسد.

کتاب حالت فلسفی و عرفانی دارد که سانتیاگو قبل از آن که این مسائل را یاد بگیرد تجربه میکند مانند بیدار شدن بعضی از میش هایش در کلیسایی که تا آن موقع در آن ناحیه وجود نداشت .

به نظر من مهم ترین جمله کتاب این است( مهم نیست چه اتفاقی می افتد ولی هر شخصی در روی زمین نقش عمده ای در ساخت تاریخ دنیایی دارد که که معمولا خود از آن بی اطلاع است).

مهم ترین ویژگی سانتیگو امید است . امید داشتن ‌‌‌ امید داشتنی به فردا . مثل این جمله کتابکه می گوید( اگر با تمام وجود چیزی را بخواهی تمام کائنات به کمک تو می آیند که به هدفت برسی ) . زمانی که سانتیاگو ناامید می شود کسانی هستند که به کمکش می آیند مثل اوریم و تمیم که پادشاه سالیم به او هدیه داده . یا مرد بلور فروش ، فاطمه دختر صحرا و از همه مهم تر کیمیاگر.

اما به نظر من کیمیاگر کتاب خوبی نیست‌ . چون مفاهیم دنیای ماورایی را ( بخوانید دنیای دیگری ، یا دنیای غیر حقیقی) با دنیای که الآن درش زندگی می کنیم پیچند داده مثل تبدیل سرب به طلا را با سفر کردن پیوند داده در صورتی که می دانیم تبدیل سرب و یا هر فلزی دیگر به طلا امری محال است و کسانی که پا در این کار گذاشتند ( در گذشته بیشتر انجام می شد و به آن ها کیمیاگر می گفتند) شکست خوردند .

ولی در داستان می بینیم که کیمیاگر سرب را( که طبق گفته کتاب ناخالص است) به طلا (که باز طبق گفته داستان خالص است ) تبدیل کرده ولی دو نکته در اینجا حائز اهمیت است.

۱- در داستان می بینیم که کسانی می توانند فلز را خالص کنند ( بخوانید تبدیل به طلا کنند) که اول خود را خالص و پاک منزه کنند. خالص کردن خود در قلبشان، روحشان ، رفتارسان و ...

۲- در انتهای داستان وقتی کیمیاگر سرب را به طلا تبدیل میکند و سانتیاگو از او می پرسد که آیا روزی فرا میرسد که بتواند(سانتیاگو بتواند) با چنین مهارت سرب را به طلا(سرب که ناخالص است به طلا که خالص است) تبدیل کند، کیمیاگر میگوید که این حدیث من است و هر کس حدیث خویش را دارد.

در حالی که می دانیم هر کس به هر خواسته ای که دوست دارد برسد. می تواند با تلاش و کوشش یا به قول کتاب با سخت کوشی و مقاومت فاتحان.

در انتها پیشنهاد میکنم که این کتاب را بخوانید چون درباره امید حرف میزند . کتابی ست که در ۱۵۰ کشور ترجمه شده و جز پرفروش ترین کتاب های دنیا هم هست

بخوانید پیش از آن که دیر شود

https://taaghche.com/audiobook/39659/%DA%A9%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7%DA%AF%D8%B1?utm_source=ref_book_kimiagar&utm_medium=post314&utm_campaign=blog