مهندس صنایع
چالش کتابخوانی طاقچه: از قیطریه تا اورنج کانتی
از 6 شهریور سال 97 شروع میشه، از طبقهی زیرین بیمارستان بانک ملی، بخش بیماران ریوی و از لحظهای که احتمالا مهمترین اتفاق زندگی دکتر صدر رقم میخوره...
کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی، وقایعنگاری یک مرگ از پیش تعیین شده رو روایت میکنه. مرگی که در برنامه خندوانه یا به نقل از کتاب در آخرین جام جهانی در مقابل عادل فردوسی پور پیشبینی شده بود. اما این روایتها تقابل چشم در چشم با واقعیته، با سرطان، با مرگ...
دکتر حمیدرضا صدر زاده 30 فروردین 1335 نویسنده، منتقد سینما و مفسر فوتبال بود که در 25 تیرماه 1400 بعد از سه سال درگیری با سرطان درگذشت.
کتاب از وقتی شروع میشه که دکتر صدر متوجه وجود تودههایی در بدن خودشون میشن، تقابل با بیماری، از رفت و آمدها به بیمارستان و آزمایشگاه و...تا مهاجرت برای درمان و ترک ایرانی که دوستش دارند...و تا لحظهای که تصمیم میگیرند تا بدن خودشون رو وقف علم کنند، به اتمام میرسه. اما از نقطه پایان کتاب تا لحظه مرگ فاصله یک و نیم ساله هست که بعد از فوت غزاله صدر، دختر دکتر صدر در قالب بخش موخره روایتگرش میشه.
کتاب از دید واقعیه کسیه که مرگ درست در مقابل چشمشه، فردی که نه تنها به زندگی آدمای به دور از بیماری به چشم حسرت نگاه میکنه( در بخشی از کتاب در همون روزهای شهریور 97 دکتر در یک مهمانی به دوستانی اشاره میکنن که برنامه های خودشون رو دارند و از سفرها، کارها و برنامهریزیشون تعریف میکنند...) بلکه به مرگ دوستانی که بدون مواجهه با بیماری و به صورت ناگهانی فوت کردهاند هم غبطه میخورند. برخورد با بیماران مختلف در ایران و آمریکا، مواجهه نزدیکان و عزیزان با خبر بیماری، ترک وطن و آغاز زندگی جدید در کشوری دیگر، امید داشتن یا ناامید شدن، درد کشیدن و مقاومت کردن در برابر درد...و از همه سختتر، روایت دختر از ذره ذره آب شدن پدر در مقابل چشمانش در چهار بخش به جای مقدمه، در تهران، در آمریکا و به جای موخره در کتاب گنجانده شده.
بخشهایی از کتاب:
- ای داد که چه سفری پیش رو داری، پسرجان. سفری متفاوت با سفرهای پیشین. سفری بدون سرخوشی، سفری بدون خنده. سفری بیبازگشت. سفری با پرسشهایی پیش پا افتاده: حقیقت زندگی در سلامتی است یا بیماری؟ از دست دادن مهمتر است یا به دست آوردن؟ امید قویتر است یا نومیدی؟ فقدان چیست و وفور کدام است؟
- بیماری یعنی این که گوشت و پوستت خرامان خرامان چروکیده و کنده خواهند شد، پوستی که روزگاری بسان پوست مار مدتی بر تنت میدرخشیده است. دورریختنی. مایهی درد.
- این هم برای تو آغاز یک پایان است. آغاز جنگی با احساس پرتاب شدن از بلندی. مثل سقوط از پرتگاه با حرکت آهسته. عجولانه به خودت نهیبزدهای. نمیخواهی این سقوط را کند کنی. نه، نمیخواهی. سقوط از پرتگاه با حرکت تند به مراتب تحمل پذیرتر از سقوط با حرکت آهسته است. حرکت آهسته یعنی طولانیتر شدن دوران درد کشیدن، و درد به راستی نفرتانگیز است.
دکتر صدر برای فوتبال دوستان و اهالی سینما بسیار محبوب بودند و هستند. متاسفانه من نه علاقهای به فوتبال دارم و نه به صورت حرفهای سینما رو دنبال میکنم و تنها از ایشون یک تصویر تقریبا آشنا در برنامههای تلویزیون به یاد دارم که هیچوقت مخاطبشون نبودم. طبیعتا از مرگشون متاثر شدم، از دست دادن انسانهایی مثل دکتر صدر با این همه دانش و علم و با این حجم از متانت و بزرگواری غمانگیزه، هرچند که هیچوقت پای صحبتشون ننشسته باشید... اما اسفند امسال رو خواستم مثل کل سال که دائم به فکر مرگ و در حال دست و پنجه نرم کردن با کرونا و یک بیماری احتمالی بودم سپری کنم و با همچین کتابی این افکار فرسوده کننده مرگ رو با رعایت سلسله مراتب از خود دور کنم که تا حدی موفق شدم. از خدا برای غزاله و مادرش صبر میخوام و روح دکتر صدر شاد...
من کتاب رو به صورت صوتی و با صدای رضا کیانیان و
از نرم افزار طاقچه شنیدم. هنوز هم صدای استاد کیانیان توی گوشمه و بغض صدای خانم معتمد آریا که از زبان غزاله روایت میکردند رو فراموش نکردم. به جرات یکی از بهترین کتاب صوتیهای عمرم بود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه : مدیر مدرسه
مطلبی دیگر از این انتشارات
مادر بزرگ سلام رساند و گفت متاسف است!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کیمیاگر