اینجا کتابهایی که خوندهم رو ثبت میکنم.
چالش کتابخوانی طاقچه: انسان در جستجوی معنا
ویکتور فرانکل، نویسندهی کتاب «انسان در جستجوی معنا»، یک روانپزشک بوده که در دوران جنگ جهانی دوم، در اردوگاههای آشویتس اسیر میشود. در این کتاب، خاطراتش از دوران اسارت را تعریف میکند و اینکه از این تجربه چه چیزهایی در مورد زندگی و سرنوشت آموخته است. همچنین در بخش دوم کتاب، در مورد «لوگوتراپی» یا معنادرمانی توضیحات مختصری میدهد.
خواندن این کتاب در دورانی که همهی ما با وجود پاندمی کرونا و اخبار ناامیدکننده در جهان دست و پنجه نرم میکنیم، به نظر من میتواند بسیار مفید باشد. کتاب خیلی خیلی کوتاه است و یک یا دو روزه تمام میشود. برای هدیه دادن هم انتخاب مناسبی است.
من ترجمهی امیر لاهوتی از نشر جامی را خواندم. اشکالاتی داشت، ولی خیلی هم بد نبود. با بقیۀ ترجمهها مقایسه نکردم.
بریدههایی از کتاب
فرانکل از شکنجهها و بدرفتاریها و گرسنگی در اردوگاه میگوید. ولی اضافه میکند:
در اینگونه اوقات، درد جسمی نیست که آدمی را آزار میدهد، بلکه بیعدالتی و بیقانونیها است که عذابآور و آزاردهنده است. [...] در آن لحظه نه تنها به خاطر آزار یا درد ناشی از تازیانه، بلکه به خاطر تحقیر و توهین نهفته در آن به جوش آمدم. چون دیدم مجبورم پاسخگوی کسی باشم که بسیار پست است و دارد بر من و زندگیام داوری میکند، آن هم بدون آنکه هیچ چیزی از آن بداند.
او معتقد است در این شرایط، با وجود اینکه انتظار میرفت افرادی که قوای جسمی بهتری دارند بیشتر مقاومت کنند، مشخص شد که روان قوی اثر مهمتری دارد:
افراد حساسی که به یک زندگی روشنفکرانۀ غنی و پربار عادت کرده بودند (اینها افرادی بودند که اکثراً قدرت بدنی کمتری داشتند)، شاید از لحاظ جسمی نسبت به دیگران درد و سختی بیشتری میکشیدند، اما به زندگی باطنی آنان آسیب کمتری میرسید. آنان میتوانستند از محیط وحشتزای زندگی خارج، به درون دنیای غنی و افکار و خیالات خود پناه جویند.
و اضافه میکند که خود او چطور در لحظات سخت، با فکرکردن به همسرش، و عشق بینشان، برای مدت کوتاهی تسلی مییافته است:
در حقیقت تنها او را میدیدم، با او درددل میکردم و او هم جوابم را میداد. میدیدم که لبخند میزند. لبخن و آن رخسار آرام و مهربانش امیدبخش بود. در نظر من رخسار او تابناکتر از خورشیدی بود که از بالای ابرها خیال تابیدن داشت. اندیشهای در من درخشید و برای اولینبار در زندگی خود حقیقی را که در ترانههای همۀ شاعران و در افکار و ذهن حکیمان تراوش میکند، با چشم دل میدیدم. این حقیقت را که عشق عالیترین و نهاییترین هدفی در زندگی است که بشر در آرزوی رسیدن به آن است. در این هنگام به معنای بزرگترین رازی پی بردم که بشر و اندیشه و ایمان بری باید آن را آشکار سازد و دانستم که «نجان بشر در عشق و با عشق است.»
در آن سپیدۀ سحری و در آن حال دریافتم که اگر همه چیز را از انسان بگیرند، باز هم حتی اگر یک لحظه و یک دم هم که شده میتواند خوشبخت بماند. و آن زمانی است که به محبوب خویش بیندیشد.
تسلیبخش دیگری که در آن اردوگاه فرانکل از آن یاد میکند، طبیعت است:
با وجود این ناامیدی و یا شاید به خاطر آن، ما مات و مبهوت زیباییهای طبیعتی میشدیم که ماههای زیادی از آن جدا مانده بودیم.
[...] یکی از زندانیان با شتاب وارد کلبه شد و از ما خواست که به میدان رژه برویم و غروب آفتاب را تماشا کنیم. آسمان انباشته بود از ابرهایی که هر لحظه به رنگی در میآمد. گاهی آبی فولادی و گاهی سرخرنگ و آتشین میشد و میان این رنگها تضاد شگفتانگیری وجود داشت. [...] پس از چند لحظه سکوت، یکی از زندانیان رو به شخص دیگری کرد و گفت: «آه که دنیا میتوانست چقدر زیبا باشد!»
او همچنین از شوخطبعی به عنوان یکی از «ابزارهای روح برای حفظ جان» یاد میکند:
خنده بیش از هرچیز دیگری میتواند انسان را از شرایط نابسامان و دشوار موجود جدا کرده و به او برای ایستادگی در برابر سختیها و زشتیهای موجود نیرو ببخشید، هرچند برای زمانی تنها به طول چند لحظه.
و در نهایت ارزشهای اخلاقی چیزیست که به زندگی او در اردوگاه معنا میبخشد. زمانی که با وجود خطر مرگ، قبول میکند به عنوان پزشک از بیماران تیفوسزده مراقبت کند.
اگر انسان در اردوگاه کار اجباری با فناشدن ارزشهایش مبارزه نمیکرد و نمیکوشید که باقیماندۀ عزت نفس خود را حفظ کند؛ احساس فرد بودن، اندیشه داشتن، آزادی درون و ارزشهای شخصی را از دست میداد و بنابراین خود را تنها بخشی از خیل عظیم مردم به حساب میآورد و حیاتش تا سرحد زندگی حیوانی سقوط میکرد.
سخن آخر
من به کتاب امتیاز 4 از 5 دادم. قطعاً خواندنش مفید و اثرگذار است، حتی علاقهمندم نسخۀ کاغذی آن را هم بخرم. با این وجود کتابی نبود که از آن به عنوان شاهکار یاد کنم. بنابراین یک ستاره کم کردم. طاقچه سه ترجمۀ مختلف از کتاب را دارد. شما کتاب را خواندهاید؟ نظرتان در مورد کتاب چه بود؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کشف توانمندی ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: 77 شعر احمد شاملو
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: سایهی باد