چالش کتابخوانی طاقچه: انسان در جستجوی معنا

موضوع چالش تیر ماه طاقچه کتابی است که می‌تواند به انسان کمک کند تا خودش را بهتر بشناسد.
از بین کتاب‌هایی با این موضوع، به سراغ کتاب "انسان در جستجوی معنا"، نوشته‌ی دکتر "ویکتور فرانکل" رفتم.

شناسنامه‌ی کتاب
نام اثر: انسان در جستجوی معنا
نویسنده: دکتر ویکتور فرانکل
ترجمه: امیر لاهوتی
انتشارات جامی

دکتر فرانکل نویسنده، عصب‌شناس و روانشناس اتریشی بود که به‌عنوان یک یهودی در سال‌های ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ به وسیله‌ی نازی‌ها ابتدا در اردوگاه آشویتس و سپس اردوگاه کار اجباری داخائو زندانی شد.
او روش درمانی جالب و منحصربه‌فردی داشت و بر این باور بود که در زندگی هر انسانی نکته‌ای پنهان وجود دارد! که این نکته‌ها و رشته‌ها سبب پایبندی انسان به زندگی و تحمّل مشکلات می‌شود.
یافتن همین رشته‌ها در زندگی انسان‌ها، روشی درمانی است که دکتر فرانکل از اگزیستانسیالیسم نوین به دست آورده و آن را شیوه‌ی «لوگوتراپی» یا «معنادرمانی» نام‌گذاری کرده است.
دکتر فرانکل مدتی را در اردوگاه کار اجباری نازی‌ها اسیر بود و تمامی خانواده خود را در آنجا از دست داد. اما با وجود همه‌‌ی سختی‌ها مثل فقدان و مرگ عزیزان، سرما، گرسنگی و هر لحظه در انتظار مرگ بودن، زندگی را شاسیته و ارزشمند می‌دانست و همین اعتقاد به او کمک کرد تا زنده بماند.
پیام‌های آموزنده‌ی او درباره‌ی هدف و معنای زندگی ارزش زیادی دارد چون خود او همه‌ی دردهای زندگی را حس کرده، و برای زنده بودن و زندگی کردن جنگیده است.

دکتر ویکتور فرانکل
دکتر ویکتور فرانکل


خواندن این کتاب به انسان کمک می‌کند تا بیاموزد وقتی به ناگهان احساس کرد که دیگر چیزی برای از دست دادن، جز جان و بدن خود ندارد چه می‌کند.
در ابتدای کتاب ، نویسنده شرح موقعیت و اتّفاق‌هایی را بیان می‌کند که از لحظه‌ی ورودش به اردوگاه نازی‌ها تا زمان آزادی برایش رخ داد.
دکتر فرانکل به این موضوع اشاره می‌کند که هنگام سختی‌ها باید معنایی در رنج بردن پیدا کرد. این رنج‌ها تنها زمانی قابل تحمل هستند که برای زندگی خود هدفی داشته باشیم.
اما نکته‌ی مهم اینجا است که هیچ کس نمی‌تواند این معنا را برای دیگری پیدا کند بلکه خود فرد است که باید به تنهایی این معنا و هدف را در زندگی خود پیدا کند.
همانطور که فیلسوف بزرگ نیچه می‌گوید: «آن‌کس که چرایی زندگی خود را یافته، با چگونه‌اش نیز خواهد ساخت.»
شرح اتفاقات و رخدادها در این کتاب برای بیان این پرسش است که زندگی روزانه در اردوگاه اسیران کار اجباری در ذهن و اندیشه‌ی یک انسان معمولی چه اثری می‌گذارد؟ آیا واکنش زندانیان در برابر این مشکلات یکسان است؟ و آیا انسان در برخورد با چنین شرایطی حق انتخابی دارد؟
و نویسنده با توجه به تجربه‌هایی که در اردوگاه بدست آورده می‌گوید جواب این است که انسان حق انتخاب دارد. او می‌تواند حتی در شرایط روحی و جسمی سخت و طاقت‌فرسا، فشارهای روحی و استقلال معنوی خود را حفظ کند. درواقع نتیجه می‌گیریم می‌شود همه چیز را از انسان گرفت مگر یک چیز: «آزادی انسان در انتخاب رفتارش در هر شرایط و همچنین انتخاب راه خود در زندگی.»
همانگونه که نویسنده درباره‌ی زندگی و کار در اردوگاه می‌گوید که زندانیان در هر روز و هر ساعت با تصمیم و انتخابی تازه روبه‌رو بودند که آیا در برابر تهدیدها و سختی‌ها تسلیم بشوند یا نه!
سرنوشت زندانی به هرصورتی که درمی‌آمد نتیجه‌ای بود از تصمیم نهایی او، نه نتیجه‌ی تأثیرات اردوگاه! بنابراین هر شخصی در چنین شرایط ناگواری می‌توانست تصمیم بگیرد که از لحاظ روحی چه شرایطی داشته باشد. مخصوصاً حفظ کردن ارزش انسانی خود در شرایط سخت اردوگاه که نشان می‌دهد چه کسی شایستگی تحمل رنج‌هایش را دارد.
درواقع هر زندانی باید «یک چرا»، یعنی هدفی که به‌خاطر آن زنده است و می‌خواهد زنده بماند را پیدا کند تا بتواند «چگونگی» زندگی طافت‌فرسای خود را تحمّل‌پذیر سازد.
همانگونه که نیچه می‌گوید:

« آنچه که مرا نکشد، قطعاً مرا نیرومندتر می‌سازد.» نویسنده بیان می‌کند که اینگونه موارد فقط در اردوگاه کار اجباری اتّفاق نمی‌افتد بلکه به هرکجا که بنگریم انسان را دربرابر سرنوشتش مشاهده می‌کنیم. اگر او معنا و مفهومی در زندگی خود پیدا نکند و هدف و مقصدی نداشته باشد، چون خود را در زندگی تهی می‌بیند دیگر قادر به ادامه‌ی زندگی نخواهد بود و دربرابر ناملایمات زود از پا در خواهد آمد.
زندگی برای هرفرد سرنوشت اوست و این سرنوشت برای هرکس متفاوت است. افراد گوناگون با سرنوشت‌های گوناگون غیرقابل مقایسه هستند. بنابراین نمی‌توان نسخه‌ای واحد برای هدف زندگی به انسان‌ها داد. هر انسانی خود باید معنا و مفهوم زندگی خود را پیدا کند.
در اینجا ممکن است این سوال مطرح شود که فرق روش لوگوتراپی و روانکاوی در چیست؟ نویسنده در فصل‌هایی از کتاب به این موضوع می‌پردازد که درواقع لوگوتراپی انسان را به‌گونه‌ای تصور می‌کند که به دنبال یافتن معنی در زندگی است نه فقط خوشنود کردن خواسته‌های گوناگون و هماهنگی و سازش با محیط و جامعه.
درواقع لوگوتراپی بیان می‌کند که روح و روان انسان تا اندازه‌ای به تنش نیاز دارد. تنش میان آنچه که انسان به دست آورده و آنچه که باید به آن برسد. تلاش برای پر کردن شکاف بین آنچه که هست و آنچه که باید بشود. و فقط در این حالت است که حس پیدا کردن معنای زندگی در انسان بیدار می‌شود.
پس می‌توان نتیجه گرفت که زندگی بدون تنش نادرست و خطرناک است. آنچه انسان نیاز دارد، حالت سکون، تعادل و بی‌تنشی نیست بلکه تلاش برای رسیدن به هدفی شایسته است.
در قسمتی از کتاب این جملات زیبا بسیار در من تأثیر گذاشت. این‌که هیچ انسان و پزشکی نمی‌تواند بگوید «معنای زندگی» چیست زیرا این معنای زندگی از فرد به فرد، روز به روز، ساعت به ساعت در حال تغییر است و معنای زندگی موضوعی عمومی و همیشگی نیست، بلکه هر فرد باید معنا و هدف زندگی خود را در هر لحظه‌ی معین دریابد.
همانگونه که دکتر فرانکل با وجود از دست دادن خانواده‌ی خود و زندگی و شرایط بسیار سخت اردوگاه، هدف زندگی خود را پیدا کرد. او مصمم بود که زنده از آنجا بیرون بیاید تا شرح سرنوشت خود را به‌صورت کتابی بنویسد و به همگان بگوید که چگونه توانست با پیدا کردن معنا و هدف زندگی، فقدان و سختی‌های آن دوره را تحمل کند و زنده بماند.
دکتر فرانکل پس از پایان جنگ جهانی دوم، ریاست بخش اعصاب بیمارستانی در وین را به‌عهده گرفت.
نظریه‌ی معنادرمانی او در میان روان‌شناسان و روان‌پزشکان پیروان زیادی دارد و امروزه در بسیاری از کشورهای جهان، در کلینیک‌های عصب‌شناسی الگوبرداری می‌شود.
فرانکل در سپتامبر ۱۹۹۷ در سن ۹۲ سالگی در وین درگذشت.

آرامگاه دکتر فرانکل در وین
آرامگاه دکتر فرانکل در وین


در آخر مطالعه این کتاب زیبا و اثرگذار را به شما پیشنهاد می‌کنم.

لینک دریافت نسخه‌ی الکترونیک کتاب از سایت و اپلیکیشن طاقچه:

https://taaghche.com/book/4206