چالش کتابخوانی طاقچه: انسان در جست‌وجوی معنا

برای انتخاب کتاب ماهِ مردادم سردرگم بودم. کتابی که درباره جنگ جهانی دوم باشد ولی داستانی نباش! بعضی وقت‌ها انتخاب کتاب برای چالش، خودش یک چالش بزرگ است! تا اینکه صفحه اینستاگرام طاقچه، پستی برای معرفی چند کتاب مربوط به چالش منتشر کرد. "انسان در جست‌وجوی معنا" درست همان کتابی بود که می‌خواستم! یک کتاب با حجم مناسب و محتوای بسیار و البته ترجمه ای بسیار روان و موفق. قبل از شروع خواندنش درباره ی نویسنده مطالبی خواندم چون پیش از این هیچ شناختی از او نداشتم.

ویکتور امیل فرانکل، روان‌شناس و نورولوژیست اتریشی در سال 1905 در وین متولد شد و در سال 1997 در همان شهر درگذشت. مهم‌ترین اثر وی همین کتاب انسان در جست‌وجوی معنا در سال 1946 منتشر شد. در این کتاب فرانکل با بیان خاطراتش از حضور در اردوگاه‌های کار اجباری آلمان به معرفی مکتب لوگوتراپی ( به فارسی : معنا درمانی) می‌پردازد.

کتاب انسان در جست‌وجوی معنا، به مسئله مهمی می‌پردازد. این‌که انسان در طول زندگی از رنج و مرگ گریزی ندارد و آنچه او را قادر به تحمل رنج‌ها می‌کند، یافتن معنای زندگی خود و شکوفایی آن در طول عمر خود است. بنابراین لوگوتراپی بیمار را با شرایطی روبرو می‌کند که به سمت معنا و هدف زندگی‌اش هدایت شود. فرانکل در کتاب خود به این شکل و به صراحت شیوه درمانی خود را نقطه مقابل روانکاوی فروید و آدرلر بیان می‌کند:

« بر اساس لوگوتراپی ، این تلاش برای پیدا کردن معنا در زندگی ضروری‌ترین نیروی انگیزشی برای هر فرد است. به همین دلیل است که من از معناجویی در مقابل لذت جویی که روانکاوی فروید بر آن استوار است و قدرت طلبی و تلاش برای برتری که تساس روان‌شناسی آدلر است سخن می‌گویم.»

کتاب دارای دو بخش اصلی‌ است. بخش اول آن با عنوان تجاربی از اردوگاه کار اجباری و بخش دوم با عنوان لوگوتراپی در مخلص کلام. همان‌طور که از عناوین دو بخش پیداست، بخش اول شامل خاطرات کوتاه فرانکل از سال‌های حضورش در اردوگاه‌های کار اجباری و ارتباط آنها با مفهوم لوگوتراپی است. فرانکل در این بخش به این موضوع می‌پردازد که زندگی روزمره چه تاثیری برذهن یک زندانی می‌گذارد. به مشاهدات و تجربیات خود در برخورد با سایر زندانی‌ها اشاره می‌کند و در نهایت بر این این موضوع تاکید می‌کند که داشتن معنا و انگیزه ای در زندگی تحمل سختی ها و رنج های آدمی را آسان‌تر می‌کند و البته دست کشیدن از امید و آینده به نابودی انسان منجر خواهد شد. در جایی از کتاب، فرانکل به تعریفی از خاطره ای می‌پردازد که هرگز آن را فراموش نمی‌کنم:

آقای ف سرپرست ارشدم که آهنگساز و فرد برجسته‌ای بود، یک روز به‌طور محرمانه به من گفت: «دوست دارم چیزی را به تو بگویم دکتر، من یک خواب عجیب دیدم. ندایی در خواب به من گفت که می‌توانم آرزویی داشته باشم و هر سؤالی که بپرسم به آن پاسخ می‌دهد، فکر می‌کنی چه چیزی پرسیدم؟ از آن ندا پرسیدم جنگ چه زمانی برای من به پایان می‌رسد؟ می‌دانی منظورم چیست دکتر؟ می‌خواستم بدانم کِی آزاد می‌شویم و درد و رنجمان به پایان می‌رسد؟» از او پرسیدم که چه زمانی این خواب را دیده و او پاسخ داد: «فوریه ۱۹۴۵» آن موقع اوایل مارس بود. پرسیدم آن ندا چه پاسخی به تو داد؟ به آرامی گفت: «سی‌اُم مارس» وقتی ف درمورد خوابش با من صحبت کرد، تمام وجودش سرشار از ایمان و باور بود که ندای درونش حقیقت را می‌گوید. اما هرچه به سی‌اُم مارس نزدیک می‌شدیم آن‌قدر اخبار جنگ ناگوار و ناخوشایند بودند که احتمال تعبییر خواب را برای او غیرممکن می‌کرد. در روز بیست‌ونهم مارس آقای ف به‌شدت بیمار شد و شدیداً تب کرد، دقیقاً روز سی‌اُم او دچار هذیان‌گویی شد و هشیاری‌اش را از دست داد و در سی‌ویکم مارس از دنیا رفت. از شواهد معلوم بود که بر اثر بیماری تیفوس جان خود را از دست داده بود.
آنهایی که ارتباط بین روح یک انسان، با جرئت و امید را درک می‌کنند و با ارتباط نزدیک آن به سلامتی و ایمنی جسمانی آشنا هستند، به خوبی می‌دانند که ازدست‌دادن ناگهانی جرئت و امید پیامدهای مرگباری را به همراه دارد. دلیل مرگِ دوستم هم همین بود، به او وعده آزادی داده شده بود، اما محقق نشد و او به شدت ناامید شده بود. این موضوع ناگهان مقاومت جسمانی‌اش را در مقابل تیفوس پایین آورد و همین امر موجب مرگش شد. ایمان به آینده و امید به زندگی‌اش فلج شد و بدنش بیماری را پذیرفت و در نهایت پیشگویی ندای درونش به حقیقت پیوست.

اتفاقی که برای دوستِ فرانکل افتاده مرا به یاد داستان دیگری می‌اندازد که روزی پادشاهی در یک شب سرد زمستانی به یک نگهبان بیچاره که در سرما مشغول کار بود برخورد می‌کند، به او می‌گوید که لباس گرمی برای او خواهد فرستاد. اما بعد از بازگشت به قصر وعده خود را فراموش می‌کند. روز بعد جسد یخ‌زده پیرمرد را در حالی پیدا می‌کنند که در کنارش نوشته ای به جا مانده: « ای پادشاه! من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می‌کردم اما وعده لباس گرم تو، مرا از پای درآورد.»

در بخش دوم به تعریف لوگوتراپی و ابعاد و مراحل آن پرداخته می‌شود که البته از نظر من این معرفی بسیار اولیه بود و برای درک بهتر لوگوتراپی نیاز به مطالعه بیشتری است.

خواندن کتاب انسان در جست‌وجوی معنا برای من تجربه ای جالب بود. تاثیری که شاید مدتی بر افکارم داشته باشد و بعد از این در زندگی‌ام بیشتر به دنبال معنا و امید باشم و تلاش کنم تا رنج‌ها و سختی‌های زندگی را آسان کنم. چرا که نه از رنج گریز است و نه از مرگ.


دریافت کتاب انسان در جست‌و‌جوی معنا از طاقچه