چالش کتابخوانی طاقچه: بهار برایم کاموا بیاور
کتاب خرداد 1400: کتابی که در عنوانش کلمه بهار وجود دارد.
در سومین ماه چالش کتابخوانی طاقچه انتخاب من کتاب "بهار برایم کاموا بیاور" نوشته مریم حسینی است. از آنجا که اخرین باری که به سراغ یک رمان با فضا ترسناک و وهم آلود رفتم مربوط به دوران دبیرستانم است، به منظور زنده کردن حس و حال قدیمی که در طی مطالعه این نوع آثار داشتم این کتاب را که در ژانر ادبیات گوتیک قرار دارد انتخاب کردم. ادبیات گوتیک با استفاده از صحنه های تاریک و دلهره آور و روایت های ملودراماتیک سعی میکند تا با ساختن فضاهای عجیب و غریب، داستانی ترسناک و پر رمز و راز پدید بیاورد. پیچیدگی داستان باعث می شود تا نتوانید حتی لحظه ای از خواندن دست بکشید و با دنبال کردن خط داستان سعی کنید تا معماها را حل کنید و برای سوال هایتان پاسخ مناسب پیدا کنید.
در نگاه اول کتاب در 23 فصل بصورت نامه هایی که نویسنده با بیان وقایع روزانه برای همسر خودش می نویسد روایت شده است. در طی فصل های اولیه اینطور بنظر می آید که داستان درباره خانواده ای چهار نفره است که شامل پدر و مادر که نامشان مشخص نیست و دو کودک خردسال بنام نگار و بنیامین می باشد. این خانواده به مکانی دورافتاده رفته اند تا پدر خانواده که نویسنده است بتواند رمان خود را کامل کند. مادر خانواده که در ابتدا از سرما آن منطقه شکایت داشت در نهایت مرز باریک میان واقعیت و توهم را رد میکند و درگیر افراد و همسایه ای می شود که وجود ندارد. اما در فصل اخر مشخص می شود که هیچ چیز آنطوری که خواننده تصور میکرده نبوده است. روند کلی داستان القا کننده حس ترس و تنهایی و آشفتگی است.
خطر اسپویل: درواقع نویسنده بطرز خلاقانه ای و با استفاده از سمبل های متعدد در تمام این مدت داستان زنی را روایت کرده است که درحالیکه پدرش را تازه از دست داده است بخاطر یک بی احتیاطی و خراب بودن ماشینش باعث مرگ دو خواهرزاده کوچکش و به کما رفتن شوهر خواهرش شده است و سپس برای مقابله با عذاب وجدانی که داشته است خود را در اتاق حبس میکند و شروع به نوشتن داستانی می کند که در آن خود را تبعید به مکانی دور افتاده می کند و خودش را که نگار نام دارد و معشوقه اش را که بنیامین نام دارد بصورت فرزندانش تصور می کند و در طی داستان آن ها را از دست می دهد تا بتواند رنج و درد خواهرش را برای خودش بازسازی کند.
من روند داستان و غیرمنتظره بودن اتفاقات دوست داشتم. در طی داستان نویسنده فضاسازی بسیار عالی می کند که به القا هر چه بیشتر حس ترس و هیجان کمک میکند. اما شخصا احساس میکنم که داستان بطرز عجولانه ای پایان یافته است و بهتر بود که جواب سوالات ایجاد شده در قالب یک یا دو فصل به مخاطب ارائه میشد و نوسنده تنها به یک یا دو پاراگراف بسنده نمیکرد. در انتها مطالعه این کتاب متفاوت را به تمامی دوستداران رمان های ایرانی پیشنهاد میکنم و امیدوارم شما نیز به اندازه من از خواندن این کتاب لذت ببرید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش كتابخواني طاقچه: هميشه ارباب
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: خرده عادت ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: انسان در جستجوی معنا