چالش کتابخوانی طاقچه: بی‌حدومرز

تا حالا شده که بخواهید کاری را تمام کنید اما حس ناتوانی کلافه‌تان کند؟ یا بخواهید درسی را بخوانید اما فکر کنید که اصلاً ذهن شما آن را نمی‌فهمد؟ در این مواقع چه می‌کنید؟

من خیلی وقت‌ها موقع خواندن ریاضی پیشرفته یا فیزیک دانشگاهی چنین حسی را تجربه می‌کردم، و می‌کنم هنوز هم! اما همه این‌ها باعث می‌شد که از شاخه‌ای به شاخه‌ی دیگری بروم و بختم را امتحان کنم. واقعیت هم، بعضی چیزها بودند که ساده‌تر می‌فهمیدمشان، اما همیشه در کف آن مواردی بودم که نمی‌فهمیدم. می‌فهمید؟ همیشه آن‌چیزی که فهمیدنش برایتان سخت‌تر است، اهمیتش هم برایتان بیشتر می‌شود. با خودتان فکر می‌کنید که چرا باید این را نفهمم؟ فلانی چه ویژگی خارق‌العاده‌ای دارد که می‌فهمدش؟

قبل از آنکه بخواهم حال‌تان را از مصدر فهمیدن به‌هم بزنم، می‌خواهم این را بدانید که چنین چیزی کاملاً طبیعی، متداول و معمول است. همه‌ی ما، همه‌چیز را به یک مقدار نمی‌فهمیم. پس ناراحت نباشید. اگر هرچیزی را نمی‌فهمیدید، به این معنا نیست که خنگید یا نمی‌توانید هرگز بفهمیدش! اما راه فهمیدن آن چیز، خیلی هم نباید دم دستی باشد. قبول دارید؟ اگر همه، همه‌چیز را بفهمند، چندان چیز خوشایندی در جهان نمی‌ماند. همه‌ی رازها کشف شده‌اند دیگر! چه فایده ادامه دادن؟

امیدواری تا کجا جواب می‌دهد؟

حالا بیایید تصور کنید کسی که به‌خاطر یک آسیب مغزی-فیزیکی، اساساً در فهمیدن و یادگیری دچار مشکل است، بخواهد چیزی را بفهمد که نمی‌فهمد! (چی؟ شما این بازی با کلمه فهمیدن را دوست ندارید؟ ای بابا، متأسفم.) فکر می‌کنید چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟ یک آن معجزه شود و همه‌چیز در ذهنش فرو برود؟ عاشق دختری شود که همه‌چیز را می‌فهمد؟ دوباره یک ضربه مغزی دیگر با اثر معکوس؟ همه‌ی این‌ها ممکن است. اما اگر این‌قدرها هم خوش‌شانس نباشد چه؟ دیگر قطع امید می‌کنید و اینکه باید همینطور سر کند؟ حالا اگر بدانید کسی هم هست که با وجود چنین آسیبی، همچنان دست از تلاش برنداشته، چه حسی پیدا می‌کنید؟

در کتاب بی‌حدومرز، ما با چنین نویسنده‌ای مواجه هستیم. کسی که در کودکی، آسیب جدی می‌بیند، سال‌ها رنج تمسخر و تحقیر را تحمل می‌کند، و در نهایت با کمک از دانسته‌ها و یافته‌هایش، می‌تواند راهش را پیدا کند. راه چه را؟ راه یادگیری بهتر، آسان‌تر و همگانی. روش‌هایی که یادگیری را برای همه ممکن می‌کند و هیچ مانعی را برنمی‌تابد.

عنوان کتاب بیشتر شبیه این عنوان‌های زرد است که می‌خواهند فروش بیشتر را رقم بزنند. اما بهتر همین اول کار با بدبینی سراغ کتاب نروید. صفحات اول، به شرح حال خود فرد می‌گذرد. شاید چندان هم جذاب نباشد! من خودم گمان می‌کنم که می‌توان همه‌ی شرح حال را خلاصه‌تر هم نوشت. کمااینکه شاید استدلال کنید که این میزان شرح بهتر می‌تواند وخامت اوضاع او را، پیش از یاد گرفتن یادگیری، نشان دهد! می‌بینید؟ مقدمه و اوایل کتاب، کاملاً سلیقه‌ای است. برای همین می‌گویم که بهتر است به آن اکتفا نکنید. یا از روی عنوان، قضاوتش نکنید. البته اگر هم بکنید، اتفاق خاصی نمی‌افتد! :)

تصویر جلد کتاب بی‌حدومرز - نشر میلکان
تصویر جلد کتاب بی‌حدومرز - نشر میلکان

کتاب بی‌حدومرز چه مسیری را طی می‌کند؟

در این کتاب شما با چند سرفصل روبه‌رو می‌شوید. در واقع، این کتاب از چند جهت تلاش می‌کند تا شما را بی‌حدومرز کند. قدم اول، ذهنیت شماست. ابتدا باید بتوانید در ذهن خودتان این باور را پدید آورید که قدرت کافی برای یادگیری همه‌چیز را دارید. از طرف دیگر، هر باوری که ضد این را به شما القا کند هم باید منتفی شود. به همین سادگی؟! و البته نه به همین سادگی. این فرایند شاید مدت‌ها وقت شما از آن خودش کند. اهمیتش هم زیاد است، پس از آن سرسری نگذرید!

در قدم دوم شما باید انگیزه و گرایش کافی برای یادگیری بیشتر داشته باشید. در قدم سوم هم کتاب روش‌های کار را برایتان توضیح می‌دهد. البته کار کتاب با شما همینجا تمام نمی‌شود و در ادامه هم حرف‌هایی برایتان دارد که بهتر است خودتان بخوانید!

بی‌حدومرز را از طاقچه بی‌نهایت بخوانید

من این کتاب را از طاقچه بی‌نهایت خواندم. یک پلتفرم نام‌آشنا که مانند یک کتابخانه الکترونیکی واقعی می‌ماند. شما می‌توانید در بین کتاب‌ها بگردید و با یک اشتراک، هر کتابی که دوست دارید را ورق بزنید. بد نیست که یک‌بار امتحانش کنید. لینک کتاب را در پایین گذاشته‌ام که کارتان ساده شود.

https://taaghche.com/book/83134/%D8%A8%DB%8C-%D8%AD%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D8%B1%D8%B2