اینجا، برای کتاب هایم.
چالش کتابخوانی طاقچه: ترس و لرز
«به نام خدا»
اولین ماه فصل زیبای زمستان و چالش کتابخوانی ماهانه طاقچه «اول راه» با موضوع کتابی که ماجراهایش در شهرهای جنوبی ایران اتفاق می افتد یعنی یک داستان کاملا ایرانی! موضوعی که تقریبا گستردگی زیادی دارد و تقریبا کتاب های زیادی در ژانرهای مختلف مثل دفاع مقدس، جنگ و تاریخی نوشته شده اند. در دو فصل قبل یعنی تابستان و پاییز این تنوع موضعات چالش کتابخوانی آنقدر برایم جذاب بود که نتوانستم از خیر چالش این ماه هم بگذرم.
خب برویم به سراغ کتاب دی ماه از چالش کتابخوانی 1400 طاقچه عزیز:)
معرفی کتاب و نظر شخصی
انتخاب از بین کتاب هایی که پیج اینستاگرامی طاقچه معرفی کرد، برایم کمی سخت بود اما در نهایت کتاب مشهور ترس و لرز اثر نویسنده باسواد و معاصر ایرانی جناب دکتر غلامحسین ساعدی از نشر نگاه که در 200 صفحه و در سال 1393 به چاپ رسیده است
در یادداشت پشت جلد کتاب آمده است که این کتاب دنباله کتاب عزاداران بیل اثر دیگر نویسنده است با این تفاوت که مجوعه داستان های کتاب در فضایی متفاوت رخ می دهد و ترسیم گرسنگی، فقر و چپاول و واکنش افراد جامعه نسبت به این مسائل اصلی ترین درونمایه کتاب ترس و لرز است.
وقتی شروع به خواندن کتاب کردم این تفاوت داستان برایم عجیب و کمی غیر ملموس بود زیرا انگار آدم های داستان در دنیایی دیگر با تفکراتی غیرمعمول و کاملا عجیب و غریب زندگی می کنند. بعد که در طول داستان با آن ها آشنا می شوی کمی می توانی آن شهر جنوبی با آفتاب سوزان و امواج خلیج فارس و ماهی گیران و زاهد و ملایش ارتباط بگیری. در واقع این تفاوت و فضای نا آشنای ابتدای داستان شگرد نویسنده است که تور را با موضوع و درد داستان کتاب آشنا کند. خرافات و جهل آدم های ساده زیست داستان برای منِ جوان و هم نسلی هایم واقعا عجیب است و واقعا خواندن این کتاب ها با موضوعات متفاوت و کمتر پرداخته شده توصیه می کنم. آدم های شهر این داستان گویی که در یک جزیره دورافتاده هستند و هر غریبه ای که پا به دیارشان می گذارد در نقش که یک فضایی تازه وارد را دارد حال فرقی هم ندارد که آن موجود یک نوزاد تازه به دنیا آمده باشد یا گروهی جوان از دختر و پسر! واکنش آن ها ناشی از تفکرات محلی و خرافاتی هست نسل به نسل به آن ها به ارث رسیده است و البته که فقر شدید این روستائیان هم دلیلی دیگری بر آن است، ساعدی به درستی اشاره می کند که فقر و جهالت همسایه ی یکدیگر هستند. آنجا که فقر باشد هیچ نشانی از آگاهی نیست و نبود آگاهی و در ابهام بودن ترس را به ارمغان می آورد. نویسنده از داستان اول تا آخر این روند تباهی و جهل روزافزون را به زیبایی تصویر میکشد. از نکات جالب توجه دیگر کتاب این است که زن های داستان اسمی ندارند و به واسطه مردهایشان شناخته می شوند!
ساعدی خود روانپزشک حاذق تبریزی، به زیبایی هر چه تمام تر لهجه شیرین جنوبی را در داستان به کار برده است و این سواد و اشراف کامل این نویسنده بر ادبیات ایران را ثابت می کند.
فضای داستان در عین پر کشش بودن، وهم آلود و سیاه است و فکر میکنم آن ناشی از همان موضوع داستان و اتفاقاتی که در آن رخ می دهد باشد و مخصوصا همان «ترس» که بر بعضی از شخصیت های داستان تاثیر زیادی داشته است و البته هنر نویسنده را در اینجا واقعا تحسین می کنم.
نقل قول هایی از کتاب:
توصیف و واکنش یکی از شخصیت ها از فرد غریبه که برایم بسیار عجیب و جذاب بود:)
سیاه جلوتر آمده بود، صورتش هیچ پستی و بلندی نداشت، انگار چیزی لب و دماغش را جویده و صاف کرده بود. زاهد خم شد و سنگی برداشت و با صدای بلند گفت: به اذن الله و رسول. و سنگ را انداخت طرف سیاه.
گفتن اهمیت سواد و آگاهی در میان آن جماعت:
ملا گفت: «نه، کتاب لازمه. بدون کتاب هیچ چیز فایده نداره.»
و این ملای بی خرد!:
ملا گفت: بارک الله کدخدا، به تو میگن ادم بافهم و شعور. من تا حالا خیلی زن گرفتم، دیگه میدونم کدومش خوبه و بدش کردم، کدوم بهم میسازه و کدوم نمیسازه. بعضی زن ها آدمو خوشحال مینن و بعضی هام نه. بعضی ها آدمو از کنفی در میارن و بعضی ها کنف میکنن. اما تو کتاب خوندم که زن جماعت همشون خوبن.
سخن آخر
از این کتاب به یادم خواهد ماند: اگر دانش و آگاهی و فرهنگ نباشد آنجاست که جهل ریشه دار میشود، اگر دانش و فرهنگ نباشد حتی اگر تمام امکانات را به آن جامعه بدهی، فرهنگ غنی نمیشود که هیچ بلکه جامعه را تباهی میکشاند! چیزی که فقر مالی و مادی خطرناکنر است فقر فرهنگی و آگاهی است.
امتیاز من 4 از 5 است و از خواندن این اثر کوتاه، متفاوت و بینظیر و سبک منحصر به فرد نویسنده معاصر ایرانی لذت بردم مخصوصا داستان دوم و ششم. عزاداران بیل را هنوز نخواندم ولی به خواندنش مشتاق شدم و به شما هم توصیه می کنم بخوانید و لذت ببرید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: پانزده سگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: بی حد و مرز
مطلبی دیگر از این انتشارات
کیمیاگر