چالش کتابخوانی طاقچه: تولستوی و مبل بنفش

"تولستوی و مبل بنفش" را با دید یک زندگی‌نامه و نه یک کتاب رمان هیجانی بخونید این‌طوری احتمالا اون توی ذوق خوردن ناشی از بعد اتمام کتاب رو کم‌تر تجربه خواهید کرد چیزی که با یک چرخ در نظرات افرادی که این کتاب رو خوندن و نظرشون رو در شبکه‌های اجتماعی منتشر کردند زیاد به چشم من خورد. راستش دلیل عمده خود من هم برای انتخاب و خوندن این کتاب یکی عنوان و طرح جلد جذابش و دیگری جمله روی جلدش مبنی بر اینکه "هرکس به ادبیات پناه برده باشه این کتاب رو درک خواهد کرد" بود. ابتدای کتاب سرعت و روایت جذابی داشت اما هرچی جلوتر میره از ریتم تند کتاب کم میشه و شما توصیفات و معرفی اجمالی و کوتاه از کتاب‌ها و البته جملات قشنگ و درخشانی از کتاب‌ها رو خواهید خوند که شاید این براتون خسته‌کننده باشه و بعضی جاها دوست داشته باشید حتی چندصفحه‌ای پرش کنید! کتاب داستان واقعی زندگی زنی هست که برای تسکین آلام و غم مرگ خواهرش ناشی از سرطان بعد از بدو بدوهای بسیار و حتی دوبرابر کار کردن و زندگی کردن به زعم خودش به جای خواهرش تصمیم میگیره به مامن امن همیشگی‌اش یعنی کتاب‌ها برگرده و هر روز به مدت یک‌سال یک کتاب بخونه و در وب‌سایتش نظر و نقدش رو هم نسبت به کتاب منتشر کنه. یعنی بی‌وقفه و در سال ۳۶۵ روز کتاب‌خواری در هر شرایطی آن هم برای زنی که مادر چهار فرزنده و به هر حال ممکنه روزهایی اتفاقات پیش‌بینی ناشده‌ای در زندگی‌‌اش رخ بده! این نکته جذاب و جالب این کتاب برای من بود. این‌که این قصه و داستان نیست و آدمی واقعا تصمیم میگیره برای تسکین دردش هر روز در هر شرایطی کتاب بخونه تا غمش رو تسکین بده و بله برخلاف تصور هم موفق میشه و هم از قضا غمش نیز تسکین پیدا می‌کنه!

من خیلی از کتاب‌هایی که در این کتاب بهش اشاره شده بود رو نخوندم اما روند توضیح دادن نویسنده طوری نبود که گیج بشم بلکه با دست گذاشتن روی پیرنگ اصلی کتاب‌هایی که خونده بود و گاه با نقل چندین جمله باشکوه و پررنگ از کتاب تحریک شدم منم اون کتاب‌ها رو بخونم.

نکته دیگه اینکه نویسنده در هر فصل ضمن گریز به کتاب‌هایی که خونده از خاطرات و روزهای رفته خودش هم حرف میزنه که ممکنه برای برخی ملال‌آور باشه اما من تقریبا دوستش داشتم چون از تجربه‌ها و روزهایی حرف میزد که اغلب ما در زندگی‌ باهاش مواجه شدیم یا میشیم: مرگ، رنج، عشق، مهربانی و ...

و البته که عنوان کتاب به فصل آخر کتاب برمی‌گرده که از نظر من درخشان‌ترین بخش کتاب هم همون بخشه. میگن کتاب‌ خوب نباید پیام خودش رو به طور مستقیم و درسته در اختیار مخاطب قرار بده اما در مورد این کتاب چون با یک زندگی نامه روبه‌رو هستیم من فکر می‌کنم پیام‌های مستقیم و نتیجه‌گیری واضحی که نویسنده در پایان کتاب از سفر یک‌ساله‌اش میگه نه تنها ضعف نیست که یک حسن هم هست. پیام‌هایی در باب اهمیت مهربانی و اهمیت غرق شدن در ادبیات و کلمات!

خود نویسنده در پایان اذعان می‌کنه دیگه هرگز به چنین برنامه فشرده‌ای برای کتابخوانی برنمی‌گرده اما لذتی رو هم که از تعهد هر روزه به مطالعه داشته انکار نمی‌کنه و من هم حداقل با شرکت در یک چالش کوچک‌تر یعنی همین چالش هرماه یک کتاب طاقچه میتونم تایید کنم بله! واقعا ممکنه گاهی به خودت بگی این چه برنامه‌ای بود برای خودم ریختم؟! اما در پایان لذت خوندن و حرف زدن از کتاب‌ها به طور مداوم با آدم‌های دیگه خیلی شیرین و سکرآوره!

امتیاز من به این کتاب دو و نیم از پنجه و از طریق لینک زیر شما هم می‌تونید این کتاب رو در طاقچه مطالعه کنید:

«تولستویومبلبنفش»راازطاقچهدریافتکنید
https://taaghche.com/book/42411