چالش کتابخوانی طاقچه: جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند

موضوع اسفند ماه چالش طاقچه کتابیه که داستانش در طبیعت اتفاق میفته. این موضوع برای من مساویه با کتابی که توصیفات زیادی از اشیا داره و اصلا مورد علاقه‌ام نیست، ولی به طرز معجزه‌آسایی کتابی که خوندم رو خیلی دوست دارم و الان خیلی خوشحالم که موضوع اسفند این بود.

کتابی که من انتخاب کردم «جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند» نوشته‌ی دیلیا اونز نویسنده‌ی آمریکاییه که داستانش در محدوده‌ی یه روستای کوچیک توی ایالت کارولینای شمالی اتفاق میفته. دلیل من برای انتخاب این کتاب این بود که توی طاقچه نوشته شده که این کتاب برای علاقه‌مندان ژانر جنایی جذاب و خوندنیه و من هم به شدت طرفدار این ژانرم. البته نیمه‌ی اول کتاب اونقدر به قسمت‌های جنایی نپرداخته بود و همین باعث می‌شد که کتاب برای من خسته‌کننده به نظر بیاد، ولی کم کم هم داستان کتاب جذاب‌تر شد هم قسمت‌های جناییش پررنگ‌تر شدن و باعث شد که من نیمه‌ی دوم کتاب رو توی ۲۴ ساعت تموم کنم. من به طور همزمان هم می‌خوندم هم گوش می‌دادم و به نظرم ترکیب خوبی بود، مخصوصا برای اوایل کتاب که ریتم کندی داره.

کتاب در دو زمان مختلف روایت میشه، زمان حال که از سال ۱۹۶۹ شروع میشه و البته ادامه پیدا می‌کنه و زمان گذشته که از سال ۱۹۵۲ شروع میشه و تا جایی ادامه پیدا می‌کنه که به سال ۱۹۶۹ برسه. بیشتر نیمه‌‌ی اول کتاب به اتفاق‌های زمان گذشته می‌پردازه که اولش به نظر من اصلا جالب نبود، ولی کم کم با شناختن شخصیت‌ها و بزرگ شدنشون جذاب میشه. بیشتر نیمه‌ی دوم کتاب اتفاق‌های سال ۶۹ و ۷۰ و اتفاقات سال‌های گذشته که مستقیما به زمان حال مربوط هستن رو شامل میشه.

اگه می‌خواید این کتاب رو بخونید باید این هشدار رو بهتون بدم که بیشتر کتاب غم‌انگیز و استرس‌آوره. در ادامه می‌خوام داستان کتاب رو به طور خلاصه و بدون اسپول کردن تعریف کنم ولی از اون جایی که هیچ تضمینی برای اسپول نکردن کتاب وجود نداره اگه خیلی به ندونستن داستان کتاب حساسید می‌تونید این پاراگراف رو نخونید. کل کتاب راجع به زندگی دختر مردابه، دختری که نزدیکی یک مرداب بیرون از روستایی توی ساحل شرقی آمریکا زندگی می‌کنه. کتاب توی سال ۱۹۵۲ و با یه اتفاق خیلی غم‌انگیز از زندگی سوزناک یه دختر هفت ساله، که شخصیت اصلی داستانه، شروع میشه. کم‌کم و به طور موازی کتاب به اتفاق‌های سال ۱۹۶۹ هم می‌پردازه، که با پیدا شدن جسد یکی از اهالی روستا شروع میشه. این دو تا داستان یک جایی با هم گره می‌خورن و زیبایی کتاب اینه که به طور پیوسته پایان کتاب توی ذهن خواننده ‎(یا حداقل توی ذهن من به عنوان یکی از خواننده‌ها) تغییر می‌کنه و تا لحظه‌ی آخر خواننده رو با کتاب درگیر می‌کنه. البته گویا این‌جور قصه‌گویی باب میل همه نیست.

من نظرات ضد و نقیضی راجع به این کتاب خوندم. بعضی‌ها مثل من به نظرشون اوایل کتاب کند پیش می‌رفت و نیمه‌ی دومش خیلی جذاب بود، ولی بعضی‌های دیگه به نظرشون پایان کتاب سرهم‌بندی شده بود یا شخصیت‌ها پختگی لازم رو نداشتن. در این لحظه‌ای که دارم این متن رو می‌نویسم به نظر من پایان کتاب نمی‌تونست از این بهتر باشه و به شخصیت‌ها هم به اندازه‌ی کافی پرداخته شده بود.


کتاب جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند نوشته‌ی دیلیا اونز و ترجمه‌ی محمدامین جندقیان بیدگلی رو می‌تونید از طریق لینک زیر در اپلیکیشن طاقچه مطالعه کنید.

https://taaghche.com/book/57829/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AE%D8%B1%DA%86%D9%86%DA%AF-%D9%87%D8%A7-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF