شراره هستم یک دختر کتابخون که صرفا نظرشو درباره کتابها میگه
چالش کتابخوانی طاقچه : جنگ چهره ی زنانه ندارد
اختلاف من با حکومت در چه چیزی خلاصه می شود ؟ من درک کردم که ایدئولوژی بزرگ به انسان کوچک نیاز دارد ؛ انسان کوچکی که نباید بزرگ شود . انسان بزرگ برای ایدئولوژی اضافی است و کار کردن با او راحت نیست. دردسرساز است.
بنظرم ادبیات روسه چه در گذشته ( ادبیات کلاسیک ) و چه در زمان حال ( ادبیات معاصر ) واقعا شاهکار به تمام معنا است. این کتاب هم یکی از مشهور ترین کتاب های ادبیات روسیه و جهان در حوزه ادبیات ضد جنگ هست. و حاوی اطلاعاتی درباره زنان روسی هست در جنگ آلمان و روسیه حضور داشته اند . معمولا اولین چیزی که از حضور زنان در جنگ به ذهنمون میرسه ، در قالب نقش پرستاری هست اما تو این کتاب ، با زنانی مواجه میشویم که بی سیم چی ، پارتیزان ، تک تیرانداز ، مسلسل چی و .... بودند و حتی بعضی از آنها فرمانده یک هنگ نظامی هم بوده اند. بماند از اینکه حتی بعد از اتمام جنگ ، چه ظلم هایی در حقشون روا شد و حقوقشون پایمال شد .
ما جهان بدون جنگ را نمیشناختیم، دنیای جنگ تنها دنیایی بود که با آن آشنا بودیم، و مردمان جنگ تنها مردمانی که میشناختیمشان. من امروز هم جهان و مردمی جز این نمیشناسم. آیا جهان و مردم غیرجنگی زمانی وجود خارجی داشتهاند؟
نویسنده این کتاب ، اولین نویسنده تاریخی هست که توانسته در ژانر مستندنگاری تاریخی ، جایزه ادبی نوبل را در سال 2015 کسب کنه . این نویسنده با صدها زن روسی که در جنگ شرکت داشته اند ، مصاحبه کرده و پای درد و دل اونها نشسته و حتی به گفته خودش باهاشون گریه هم کرده .
میگن آدم تو جنگ نصفش انسانه، نصف دیگهش حیوون! این حقیقت داره... جور دیگهای نمیشه زنده موند. اگه فقط آدم باشی، سالم نمیمونی.
اولین باری که خواستم این کتاب را بخوانم تو ذهن خودم گفتم باید سیصد و خرده ای صفحه را فقط درباره جنگ بخونم و به احتمال زیاد برام کسل کننده خواهد بود ولی با پیش زمینه ذهنی که داشتم ( کتاب نیایش چرنوبیل را قبلا خونده بودم ) توانستم خوب با کتاب ارتباط برقرار کنم و توانایی نویسنده هم باعث شد که حسابی جذب کتاب بشم.
من موهام رو خیلی قشنگ بافته بودم، اما وقتی بیرون اومدم خبری از موهام نبود...
خوبی این کتاب این هست که هم نویسنده و هم مصاحبه شوندگان زن هستند و همین باعث میشه که شما کلی احساسات را در لابلای خاطرات خشک جنگ بیابید و آنها را لمس کنید. چیزی که واقعا برام عجیب بود این بود که چگونه یک زن با طبع لطیفش در جنگ بصورت داوطلبانه شرکت میکنه و سخت ترین شرایط را تحمل میکنه؟ واقعا گریه م گرفته بود .....
خدا آدم رو نیافرید تا بره تیراندازی کنه، خدا انسان رو برای عشق و عشق ورزیدن آفرید. تو چی فکر میکنی؟
چیزی که موقع خوندن کتاب واقعا منو بهم ریخته بود ، پیامد ها و حوادث بعد از جنگ بود ؛ اینکه زن ها باید بعد از چندین سال حضور در جبهه ، یکدفعه نقش اجتماعیشون را تغییر میدادند ؛ پیراهن زنانه بپوشند و کفش پاشنه بلند به پا کنند . اما وضع موقعی بدتر شد که از سوی جامعه و مردان طرد شدند . حضور زن در میدان جنگ به مثابه حضور یک گل در محیط باغبانی سخت و اسفناک بود . اینکه زن با خودش عشق ، محبت و زیبایی میاره.
هیچوقت جور دیگری زندگی نکردهایم، شاید اصلاً بلد نیستیم جور دیگری زندگی کنیم. نمیتوانیم نوع دیگری از زندگی را تصور کنیم
با این کتاب بارها بغضم گرفت و واقعا روح و روانم رو تکان داد. این کتاب پر از آدمایی هست که قراره برامون داستان خودشون رو تعریف کنن.....
قبلاً از مرگ میترسیدیم، حالا از زندگی.
به قول برنارد شاو: حالا که یاد گرفتیم مثل پرنده در آسمان پرواز کنیم و مثل ماهی در دریا شنا کنیم فقط یک چیز مانده که یاد بگیریم : اینکه مثل انسان روی زمین زندگی کنیم ...
برای تهیه و خرید کتاب میتونید به لینک زیر مراجعه کنید :
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: زایو
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: نگران نباش
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: مجموعه داس مرگ