چالش کتابخوانی طاقچه: خودشناسی
تیر: کتابی که میتواند کمک کند خودت را بهتر بشناسی
خودشناسی؛ مفهومی که بسیار شنیدهایم متفکران، فیلسوفها و روانشناسها ما را به آن دعوت میکنند. حتی در ادبیات دینی روایتی داریم با این مضمون که خودشناسی مقدمهی خداشناسی است*. به نظر میرسد روزبهروز اهمیت خودشناسی بین افراد مختلف بیشتر میشود و هر کس از منظری به آن میپردازد تا به شناخت بهتری از خود برسد و کیفیت زندگی و روابط خود را بهبود دهد.
طبیعتا در این زمینه کتابهای متعددی هم تالیف شده که هر کدام از جنبهای به خودشناسی پرداختهاند. چالش این ماه طاقچه، خواندن کتابی بود که کمک کند خود را بهتر بشناسیم. من کتاب «خودشناسی» از آلن دوباتن (از مجموعهی مدرسهی زندگی) را انتخاب کردم، چون هم دنبال فرصتی برای خواندن اثر دیگری از این نویسنده بودم و هم -صادقانه بگویم- این کتاب نسبت به بقیهی کتابهای پیشنهادشده حجم کمتری داشت!
آلن دوباتن، نویسنده و فیلسوف انگلیسی، بحث خود را در مقدمهی کتاب «خودشناسی» از لزوم دروننگری شروع میکند. او میگوید از خودبیخبری معمولا به آشفتگی میانجامد؛ مثلا احساس غم یا عصبانیت میکنیم بدون آنکه دلیلش را بدانیم. میگوید احساسات و امیالی که واکاوی یا مدیریت نمیکنیم ما را به سادگی رها نمیکنند، پس چه بهتر که از آنها فرار نکنیم!
در هر یک از فصلهای بعدی کتاب، دوباتن یکی از رویکردها و جنبههای خودشناسی را شرح میدهد که کمک میکند بتوانیم به درون ذهنمان دسترسی روشنتری پیدا کنیم. در ادامه خلاصهای از هر کدام را میآورم.
تعمق فلسفی
آلن دوباتن رویکرد تعمق فلسفی را به این منظور معرفی میکند که بتوانیم با پرسیدن سوالاتی از خود، گره از افکار و احساساتمان باز کنیم. مثلا از خود بپرسیم بابت چه موضوعی اضطراب داریم، ناراحت و عصبانی هستیم یا هیجانزدهایم؟ این کار قرار نیست ناگهان مشکلاتمان را حل کند، اما با ادامه دادن این سوالات و واشکافی بیشتر افکارمان، بهتدریج آرامتر میشویم و به شناخت بهتری از ذهن و احساساتمان میرسیم.
هویت عاطفی
دوباتن هویت عاطفی را شیوهی خاص ما در بیان خواستهها و احساساتمان و همینطور واکنشهای ما در برابر رفتارهای دیگران تعریف میکند. او درک این هویت عاطفی را بخشی از خودشناسی میداند و ۴ عنصر تشکیلدهندهی ساختار هویت عاطفی را چنین عنوان میکند:
- عشق به خویشتن (ارزش قائل بودن برای خود)
- صداقت (توانایی پذیرفتن و واکاوی واقعیتهای عموما تلخ درباره خود)
- ارتباط (ابراز احساسات، خواستهها و سرخوردگیها در ارتباط با دیگران)
- توکل (میزان احساس امنیت و اعتماد در چالشهای زندگی)
سپس مفهوم وراثت عاطفی را معرفی میکند؛ الگوهایی رفتاری که از زمان کودکی با ما ماندهاند و با وجود تغییر موقعیتهای بیرونی و تواناییهای ما، باز هم آن الگوها را تکرار میکنیم. او عقیده دارد توانایی درک این میراث عاطفی و تاثیر آن بر هویت ما، در همدلی با خودمان و ارتباطمان با دیگران کمککننده خواهد بود.
روراستی و طفرهروی
ما خیلی اوقات دربارهی مسائلی که در زندگیمان نیاز به تغییر دارند، در مورد چیزهایی که تصورمان از خودمان را مشوش میکنند، و یا دربارهی عصبانیتمان از دیگران به خودمان دروغ میگوییم. فنون مختلفی هم برای اجتناب از این موضوعات داریم؛ مثلا اعتیاد به کاری برای فرار از مواجهه، سرخوشی دیوانهوار، عیبجویی از دیگران، حالت تدافعی و...
این طفرهرفتن، مشکلات را از چشم ما دور نگه میدارد اما هزینههایی هم دارد! مثلا فرصت رشد و یادگیری را از بین مسائل دردناکی که انکار میکنیم از دست میدهیم، و یا آدمها به خاطر زودرنجی و رفتارهای تدافعیمان از ما فاصله میگیرند. دوباتن توصیه میکند برای رسیدن به روراستی بیشتر با خود، لازم است احساسات انکارشدهی بیشتری را بهنجار بدانیم و نترسیم از اینکه با به رسمیت شناختنشان نتوانیم از آنها خلاص شویم.
قضاوت در باب خویشتن
در ذهن هر کدام از ما یک قاضی وجود دارد که حکم و تصمیمات او در موقعیتهای مختلف عملا عزت نفس ما را شکل میدهد. ندای این قاضی درواقع حاصل درونیسازی صداهاییست که زمانی از بیرون و از اشخاص تاثیرگذار زندگیمان دریافت کردهایم. یک ندای درونی خوب، شبیه یک قاضیِ منصف قصدش کمک به حل مشکلات ماست. پس اگر درگیر خودقضاوتگری تخریبگری هستیم، یک راه پیشنهادی نویسنده این است که خود را در معرض صداهای بیرونی سازندهتری قرار دهیم یا واکنشهای همدلانهای را به یاد آوریم تا در موقعیتهای جدید بازسازی کنیم. همچنین با فرض رفتارهایی که یک دوست خوب میتواند نسبت به ما داشته باشد، میتوانیم الگوی ذهنی بهتری برای رفتار با خودمان بسازیم.
شکگرایی عاطفی
در فصل پایانی کتاب، دوباتن پارادوکسی را بیان میکند: هر چه بیشتر در مسیر خودشناسی جلو برویم، بیشتر پی میبریم که نمیتوانیم همهی جنبههای وجود خود را بهطور کامل بشناسیم و کنترل کنیم!
مغز ما طوری تکامل پیدا کرده که نسبت به تهدیدها کارایی داشته باشد و گرچه ابزار بینظیری برای اندیشیدن و تخیل و... است، نقایص خطرناکی هم دارد. مثلا افکار و ایدههای ما به شدت ممکن است تحت تاثیر شرایط فیزیولوژیک کنونی ما یا وقایع گذشته باشند، درحالیکه مغز ریشهی آنها را در وقایع بیرونی زمان حال جستجو میکند. همچنین برای مغز خودمحور ما دشوار است که امور را از نگاه دیگران ببیند. شکگرایی عاطفی یعنی پی بردن به همین نقصها و محتاط و مشکوک شدن نسبت به غرایز و عواطف و عقاید خود. درست است که شاید هیچگاه نتوانیم خود را کاملا بازسازی یا کنترل کنیم، ولی با این رویکرد میتوانیم باز هم بهتر خودمان را بشناسیم، بین احساس و عمل خود تفاوت قائل شویم و حتی در باورهای خود تجدیدنظر کنیم.
دربارهی مطالب بالا، در هر فصل کتاب توضیحات و جزئیات بیشتر و حتی تمرینهایی بیان شده که به خواننده کمک میکند دربارهی هر موضوع عمیقتر فکر کند و آن را با افکار و شرایط خود تطبیق دهد. «خودشناسی» کتاب کمحجمی است که مختصر و مفید به چندین جنبه از خودشناسی پرداخته، به همین دلیل میتواند شروع خوبی برای مطالعه دربارهی این موضوع باشد و هر کس را به مطالعه و تفکر در جهتی هدایت کند که به آن احساس نیاز میکند. مثلا خود من در حال خواندن کتاب «زندگی خود را دوباره بیافرینید» هم هستم که تلههای ذهنی را معرفی کرده و با بحث وراثت عاطفی که دوباتن در فصل سوم کتابش معرفی کرده مرتبط است.
کتاب «خودشناسی» آلن دوباتن را نشر جیحون با ترجمهی محمدهادی حاجیبیگلو به فارسی منتشر کرده که میتوانید از طریق لینک زیر از طاقچه تهیهاش کنید :)
* «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه»؛ هرکس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت. -حدیث از پیامبر اسلام (صلوات الله علیه)
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه:«راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: بیحدومرز
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه : مخمصه حیوانات