چالش کتابخوانی طاقچه: داستان هایی از دنیای جادویی هری پاتر
اگه یک طرفدار پروپا قرص هری پاتر باشید که تمام سال های نوجوانی خودتون رو با مجموعه کتاب هاش خفه کرده باشید! و به معنای واقعی کلمه با تک تک شخصیت هاش زندگی کرده باشید، گریه کردید، خندیدید، هیجان زده شدید، ترسیدید و حالا در یک چالش کتاب خوانی شرکت کرده باشید که در گام دومش قرار باشه کتابی با محوریت یک جادوگر بخوانید آیا انتخاب دیگری به جز چیزی مرتبط با "هری پاتر" خواهید داشت؟
من انتخاب دیگری نداشتم! چون عاشقانه طرفدار هری پاتر و هر چیز دیگه ای مربوط بهش هستم و از همون اول شروع چالش هم میدونستم هیجانانگیز ترین ماه برایم اردیبهشت و انتخاب چیزی مرتبط با هری خواهد بود!
(البته امیدوارم که در ماه های بعد کلی چالش و هیجان دیگه در انتظارم باشه و کتاب های خوب دیگه ای هم بخونم، اما بعید میدونم! چون در تمام این سال ها هیچ کتاب دیگری به اندازه هری پاتر من رو با خودش همراه نکرده! دی :) )
اما برای انتخاب کتابی که مرتبط با هری پاتر باشه و نسخه الکتریکی از اون هم توی طاقچه باشه من زیاد دست و بالم باز نبود چرا که با اینکه اگر هزار بار دیگه هم هری پاتر قرار باشه بخونم، میخونم! اما هنوز نسخه های خود کتاب هری پاتر توی طاقچه موجود نیست و تنها ۴ جلد از این کتاب اون هم به صورت صوتی وجود داره که با توجه به اینکه گوش دادن به نسخه های صوتی برای من بسیار سخته پس این گزینه ها حذف شدند!
(ماه بعد چالش واقعا برای من چالش سختیه! چون باید به یک نسخه صوتی گوش بدم! واویلا :'( )
بنابراین شروع کردم به یافتن کتاب های مرتبط دیگه و چیزی که چشمم را گرفت داستان هایی از دنیای جادویی هری پاتر بود، کتابی کمحجم و کوچک با یک توضیح وسوسه کننده! چه کسی خبر از رازهای پنهان هاگوارتز داره وقتی حتی دامبلدور هم اعتراف کرده به خوبی بر تمام راز و رمزهاش آگاه نیست؟! بله خود جیکیرولینگ! نویسنده نابغه و جادویی دنیای شگفت انگیز هری پاتر!
کتاب نسخه هایی از یادداشت هایی هست که بعدا جی کی رولینگ در سایتی به نام پاترمور از شخصیت ها و سیر اصلی قصه رو میکنه که در داستان اصلی البته بهش نیازی نبوده پرداخته بشه مثل تاریخچه تاسیس ایستگار قطار معروف نه و سه و چهارم و اینکه چی شد که این ایستگاه به رسمیت شناخته شد یا ایده اولیه کلاه گروه بندی چطور به ذهن جی کی رولینگ رسیده و یک سری نکات جالب که خوندنش قلب هر عشق هری پاتری رو به لرزه می اندازه! مثل اینکه کلاه گروه بندی خیلی لجبازه و اعتقاد داره در تشخیص دانش آموزان مناسب برای هر گروه اشتباه نمیکنه با این حال زمان بیشتر از پنج دقیقه برای انتخاب هر دانش آموز خیلی کم رخ میده و اون وقت هایی هست که کلاه به شدت به شک می افته که انتخاب مناسب چیه؟! احتمالا همه میدونند که یکی از این زمان ها وقتی بود که قرار بود گروه مناسب برای هری پاتر انتخاب بشه اما از جمله دوراهی های دیگر کلاه انتخاب گروه مناسب برای پروفسور مک گوناگال، هرمیون،نویل و پروفسور فلیت ویک بوده.
توی این کتاب جذاب از اینکه الهام بخش مک گوناگال برای خلق امبریج نفرت انگیز یا استاد درس تاریخ جادویی که یک روح بود چه کسانی بودند و انتخاب ایستگاه کینگزکراس چه ارتباطی با گذشته شخصی رولینگ داره؟! (پدر و مادرش اونجا همدیگه رو ملاقات کردند!) و چرا رولینگ ترجیح داد اسنیپ استاد درس معجون سازی باشه خواهید خواند! (خودش از درس شیمی متنفر بوده!)
این کتاب سه بخش داره و در واقع سه تا کتاب کوچک جدا بوده که حالا همگی با هم در یک مجموعه گردآوری شده: بخش اول: راهنمای ناقص و نامطمئن هاگوارتز که از ایستگاه ورود به هاگوارتز شروع و به قسمت های دیگه ای از جمله سالن گروه هافل پاف که رولینگ در طی داستان دلیل منطقی برای توصیفش پیدا نکرد. (هری به دلایل مختلف به سالن عمومی گروه های دیگه سرک کشید!)، دریاچه نقره ای و ... میپردازه.
بخش دوم: داستان هایی از قدرت، سیاست و اشباح مزاحم که در اون درباره پیشینه آمبریج، مادر و پدرش و اینکه گذشته اش چه نقشی در آینده منحوسش داشت تا لیست وزرای سحر و جادو و اقدامات تیتروار هرکدوم و اسلاگهورن استاد درس معجون سازی که به ولدمورت در ساختن جان پیچها کمک کرد خواهید خواند.
و بخش سوم که مورد علاقه من و قشنگ ترین قسمت کتاب برای من بود: داستان هایی از قهرمانی، سختی و سرگرمی های خطرناک هاگوارتز بود.
در کتاب های هری پاتر ما به مرور با داستان زندگی بعضی شخصیت ها مثل دامبلدور و اسنیپ آشنا و شوکه میشیم! شخصیت های دیگه بنا به نقش شون در داستان اصلی نیازی به معرفی با پیشینه نداشتند اما این قسمت از کتاب اختصاص به همان شخصیت ها داره: مک گوناگال، لوپین و بخش هایی کوچک از تریلانی و استاد سابق موجودات جادویی قبل از هاگرید.
قسمت زندگی نامه مک گوناگال مجدد بعد از سال ها از خوندان هری پاتر من را اشکی کرد! چون از پیشینه سابق پروفسور مک گوناگال و مادر و پدرش حرف زده بود، پدری مشنگ و مادری جادوگر و عشقی عجیب! و البته نبوغ درخشان خودش در مدرسه و برای اولین بار گرفتار شدن در دام عشق! شبیه مادرش به یک مشنگ زاده، مشنگ زاده ای که به دلیل جلوگیری از عدم تکرار سرنوشتی شبیه مادرش با قلبی شکسته او را ترک میکنه اما هم چنان عاشقش میماند تا زمانی که ولدمورت در دور اول قدرت گرفتنش او را هم شبیه بسیاری دیگر از مشنگ ها به قتل میرساند!
خدای من! من اصلا فکر نمیکردم مک گوناگال هم عشق را تجربه کرده باشه و بعدها و تازه با مرگ عشق قدیمی اش حاضر شده بالاخره ازدواج کنه و البته که یک بازیکن حرفه ای کوییدیچ بوده! یا اینکه فمینیست بوده! یا اینکه پایه دوستی عمیقش با دامبلدور از کجا شروع میشه یا چی میشه که بعدها راضی میشه تصویری از اسنیپ را در اتاقش نصب کنه!
(خیلی خیلی زیاد این بخش را دوست داشتم و کاش رولینگ پیشینه شخصیت های دیگه اش رو هم نوشته بود!)
نکات ریز و طلایی دیگه ای هم در این کتاب وجود داره که دونستنش قطعا برای شما جالبه، مثل دردسرهای یک نویسنده فانتزی نویس. به طور مثال رولینگ ابتدا از ایده زمان برگردان خیلی خوشش اومد و با دست و دلبازی یکی را به هرمیون بخشید تا بتونه بیشتر درس بخونه! اما به زودی متوجه شد زمان برگردان ها چه قدر دردسر ساز هستند و بهتره بی خیالشون بشه! بنابراین در نبردی که در وزارتخانه ترتیب داد تمام زمان برگردانها را در کتاب های بعدیش نابود کرد! (دی! این نشون میده خیلی وقت ها حتی نویسنده های خفنی مثل رولینگ هم خودشون با پیامدهای چیزی که دارند میسازند آشنا نیستند و این جادوی کلماته که اونها رو هدایت میکنه!)
امتیاز من به این کتاب کوچک در دوم چالش کتابخوانی طاقچه ۱۴۰۰ پنج از پنجه و با کمال میل به تمام عاشقان هری پاتر توصیه اش میکنم!
این کتاب تحت عنوان سه گانه پاترمور توسط نشر تندیس هم منتشر شده اما هنوز در طاقچه موجود نیست.
کتابی که من معرفی کردم در طاقچه بی نهایت موجوده و البته کتاب دیگری تحت عنوان "هاگوارتز یک راهنمای ناقص و غیرقابل اطمینان" هم به طور رایگان در طاقچه موجوده که فکر میکنم فقط کتاب اول از این سه گانه است.
لینک کتاب در طاقچه:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: زندگی پنهان ذهن
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: چراغسبزها
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربه ی تغییر از سیستم عامل mac os به ubuntu 20.04