چالش کتابخوانی طاقچه: در ستایش اتلاف وقت
نسخهی پیر طریقت – اسفند: کتابی که امسال منتشر شده است
ابتدای امسال تصمیم داشتم بهطور کامل در چالش کتابخوانی طاقچه شرکت کنم! تا تیر ماه نوشتم و بعد وقفهای طولانی افتاد که دلیل اصلیاش پایاننامهام بود. اوایل اسفند ماه، چند روز بعد از دفاعم، برای کاری به دانشگاه رفته بودم و پس از انجام آن شروع کردم به قدم زدن در محوطهی دانشکده؛ کاری که در ماههای گذشته هم برای رفع خستگی بین ساعتهای کار کردن انجام میدادم. کمی بعد نشستم روی یکی از نیمکتها و در حین چک کردن گوشی به پست طاقچه برای چالش اسفند برخوردم. به یاد آوردم که پس از چند ماه وقفه میتوانم خودم را به آخرین ماه چالش طاقچه برسانم! و از بین کتابهای پیشنهادی، کتاب «در ستایش اتلاف وقت» توجهم را جلب کرد. البته آن لحظه ترجیح دادم به جای شروع کردن کتاب، همچنان خود عمل “اتلاف وقت” و قدم زدنم را ادامه بدهم! اما در روزهای بعد کتاب را خواندم و حالا –بالاخره، در آخرین ساعات اسفند ۱۴۰۰!- میخواهم کمی دربارهاش بنویسم.
آلن لایتمن (نویسندهی کتاب) هم فیزیکدان است و هم نویسندهی رمان و مجموعه جستار و غیره. او در کتاب «در ستایش اتلاف وقت» با ارجاع به مقالات و کتابهایی از صاحبنظران مختلف و همینطور مصاحبههایی که با برخی از این افراد و همکارانش انجام داده، دربارهی شتاب زیاد زندگی در عصر حاضر صحبت میکند؛ سرعتی که ناشی از پیشرفت تکنولوژی و سرعت ارتباطات است و به ما اجازه نمیدهد بتوانیم به راحتی لحظاتی را تنها باشیم و به تاملات درونی بپردازیم. لایتمن فواید پیشرفت فناوری را رد نمیکند، اما میگوید در قبال این پیشرفت و افزایش سرعت زندگی چیزهایی را هم از دست دادهایم؛ مانند فرصت فعالیتهای خلاقانه، فرصت استراحت دادن به ذهن و نوسازی آن و حتی بخشی از وجودمان که سوالهای اساسی میپرسد و ما را به اصل خود برمیگرداند.
نویسنده از وابستگی به اینترنت و “شبکه” و محرکهای فراوان این فضا شروع میکند که تمرکز افراد را از بین برده است. بعد بهطور کلیتر دربارهی سرعت گرفتن زندگی در سالهای اخیر مینویسد و میگوید تفکرِ «وقت طلاست» فوریتی را در ذهن ما به وجود آورده که ارزش زمان را به پول کاهش دادهایم. او استدلال میکند که چنین تفکری در تمام جنبههای زندگی و حتی در توانایی ما در لذت بردن از تجربههای خوشایند اثر میگذارد.
در ادامه لایتمن از بازی و خلاقیت حرف میزند. دربارهی اهمیت بازی در کودکان و حتی بزرگسالان، میگوید که ما در بازی یک دنیای خصوصی برای خود میسازیم و از سیطره دیگران و از زمان آزاد هستیم. بازی این امکان را فراهم میکند که به جای هدف بر وسیلهها تمرکز شود. بازیها شالودهای هستند برای رشد شخصیت کودک، اما زندگی شتابزدهی امروز ما زمان و فضای بازی را برای بچهها کم کرده است.
لایتمن با استناد به پژوهشهایی اشاره میکند که دنیای شلوغ الکترونیک بر خلاقیت جوانان هم اثر منفی گذاشته است. او مثالهایی از نویسندهها و دانشمندانی میزند که روتینهایی برای آزاد گذاشتن ذهن خود در طول روز داشتهاند و همین کار منجر میشده ایدههای خلاقانهای به ذهنشان برسد. پژوهشها هم نشان دادهاند مغز همیشه در حال فعالیت است و حتی اصطلاحهایی مانند “حالت پیشفرض” برای فعالیت مغز در حالت استراحت ارائه شده است. لایتمن میگوید با وجود نظریههای گوناگون دربارهی خلاقیت، بیشتر پژوهشگران درباره یک جنبه از آن اتفاق نظر دارند: «تفکر واگرا»؛ که به معنی کاویدن مسیرها و راه حلهای مختلف یک مسئله به صورت نامنظم است (نه با روندی منطقی). این نوع تفکر با بازی، خلاقیت و کنجکاوی همراه دانسته شده است.
در فصل دیگری لایتمن به بیان تجربهی مفیدش از یک مراسم مراقبهی ۱۰ روزه میپردازد. سپس اضافه میکند که مراقبه فقط یکی از راههای فاصله گرفتن از هیاهوی جهان است و او چنین فایدهای را از «زمان خاموشی» هم میبرد؛ یعنی هنگامی که اتصالش به شبکه را قطع میکند و زمانی را آرام و تنها میگذراند.
در ادامه دو زمان کمّی و کیفی را از هم متمایز میکند. زمان کمّی –به برداشت من- زمانی است که ما خود را با آن تنظیم میکنیم، ولی زمان کیفی را رویدادهای انسانی پدید میآورند و الزاما با ساعت و دقیقه اندازهگیری نمیشود. لایتمن میگوید با وجود اینکه فناوریهای ارتباطی مدرن بر سرعت زندگی اثر داشتهاند، عوامل فرهنگی و جغرافیایی هم در شکلگیری رویکرد افراد به زمان موثرند. در مورد جامعهی خودش اشاره میکند شاید این سبک سریع زندگی از جنبهای به فرهنگی برمیگردد که اتلاف وقت را از نظر اخلاقی مذموم میداند. در اینجای کتاب به ذهنم رسید عبارتهایی مثل «زمانهای بدون برنامهریزی» و «آزاد گذاشتن ذهن» که لایتمن در جایجای کتاب برای توضیح «اتلاف وقت» میآورد، قطعا به معنای بیهود گذراندن زمان نیستند. پس شاید بتوان عبارت بهتری به جای اتلاف وقت پیدا کرد که معنای منفی از آن برداشت نشود. (البته خود لایتمن هم در ادامه به این موضوع و تعاریف اشارههایی میکند.)
در نهایت در آخرین فصل کتاب، ایدهی جالبی مطرح میشود: «نصف ذهن»، که لایتمن آن را از کتابی به اسم «نصف زمین» الهام گرفته. در آن کتاب نویسنده گفته است «نیمی از سطح کره زمین را باید منطقه حفاظتشده در نظر گرفت و از آن مراقبت کرد». لایتمن میگوید همانطور که تخریب زمین نتیجهی غیرعامدانهی رشد جمعیت و سرمایهداری بوده، تخریب وجود شخصی ما به واسطهی دنیای مجازی هم ناخواسته و حتی نامحسوس بوده ولی حالا باید از آن محافظت کنیم. سپس با بیان مثالها و پیشنهاداتی، بهطور کلی این راه حل را ارائه میدهد که باید عادت و رویکرد ذهنی جدیدی ایجاد کنیم که برای سکون، آهستگی و تاملات شخصی ارزش قائل شود.
کتاب «در ستایش اتلاف وقت» غیر از مبحثش، از نظر ارجاعات فراوانی که داشت هم برایم جالب بود. مراجع کتاب میتوانند سرنخهایی باشند که خواننده بسته به مباحث مورد علاقه و میزان حوصله و کنجکاویاش آنها را دنبال کند. برخی از آنها مقالهها و کتابهای تخصصی هستند و برخی پستهای وبلاگی یا حتی ویدیویی در یوتیوب! لایتمن مثالهای جالبی هم از تجربههای زندگی خودش و دیگران در متن کتاب آورده که کنجکاو شدهام دربارهی برخی از آنها بیشتر بخوانم.
کتابهایی با این موضوعات باعث میشوند بیشتر به خود و سبک زندگیام فکر کنم. حین خواندن «در ستایش اتلاف وقت» گاهی احساس رضایت میکردم بابت اینکه اخیرا لحظههایی سرعتم را کم میکنم و به تمرینهای ذهنآگاهی یا پیادهرویهای بیهدف میپردازم. اما بلافاصله به خودم تلنگر میزدم که هنوز زمانهای بسیاری هست که بیهدف در شبکههای اجتماعی میگذرانم! دقیقا مثل همان روزی که در ابتدای این پست گفتم؛ هدفم چند دقیقه پیادهروی بود اما در میان آن هم مشغول چک کردن اینستاگرام شده بودم (که خدا را شکر، این بار منجر به پیدا کردن این کتاب شد)! بنابراین، فکر میکنم به عنوان آخرین کتاب امسال انتخاب خوبی بود و خوب است از همین ابتدای سال آینده به فعالیتهای آگاهانهی بیشتری از جنس زمان خاموشی، آزاد گذاشتن ذهن و «اتلاف وقت» بپردازم! :)
کتاب «در ستایش اتلاف وقت» با ترجمهی شهاب الدین عباسی توسط نشر چشمه در سال ۱۴۰۰ منتشر شده و میتوانید از لینک زیر آن را در طاقچه دریافت کنید:
پ.ن. راستی، سال نو مبارک! :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: رویای دویدن
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش كتابخواني طاقچه: هميشه ارباب
مطلبی دیگر از این انتشارات
رمانی که ادبیات استرالیا را وارد عصر جدیدی از حیات خود کرد!