چالش کتابخوانی طاقچه: دشمن عزیز
احتمالا کمتر کسی باشه که در دوران کودکی با کارتونهایی مثل آنیشرلی و بابالنگدراز خاطره نداشته باشه. کارتونهایی شورانگیز و پرماجرا که وجه اشتراکش سادگی، صمیمیت و در عین حال جذابیت روایته. (البته شاید هم برای ما دهه شصت و هفتادیها اون فضاها و اتفاقات باحال باشه و بچههای نسل جدیدتر درک نکنند زیبایی دریاچه نقرهای یا عاشق یک سایه دراز شدن یعنی چه!؟)
این کارتونها با اینکه با اتکا به کتابهاشون نوشته شده اما سیر کتاب در بعضی قسمتها به کل متفاوت با سریال و کارتونهایی هست که با اقتباس ازش ساخته شده و این یکی از دلایلی هست که حتی اگر کارتون یا سریال آنیشرلی و جودیابوت رو دیدید باز هم باید کتابش رو بخونید و یک لذت مضاعف رو تجربه کنید!
بابالنگدراز یکی از کتابهای محبوب منه و همراهی با جودی پرشور و شر و شیطان یکی از قشنگترین خاطرات کودکی من. من قبلا کتاب بابالنگدراز رو خونده بودم به همین دلیل برای کتاب ماه اول چالش دشمن عزیز رو که جفت دوقلو بابالنگدرازه و حجمش هم از اون کتاب بیشتره انتخاب کردم و باید بگم که به معنای واقعی کلمه سوپرایز شدم! چون انتظار نداشتم شخصیت اول قصه که همون دوست صمیمی جودی، سالی هست و در کارتون یک شخصیت خجالتی و منفعل هست تا اینحد در کتاب متفاوت و دوستداشتنی تصویر شده باشه!
ماجرای کتاب از جایی شروع میشه که جودیابوت که در کتاب بابالنگدراز شرح نامهنگاری و عاشق شدنش رو خوندیم ازدواج کرده(و حتی مادر یک جودی شیطان کوچک شده!) و حالا تصمیم گرفته نوانخانهای رو که از کوچکی در اون بزرگ شده و خاطرات تلخی ازش داره رو تعمیر و مدیریتاش رو به یک فرد لایق بسپاره که بچهها رو کمتر اذیت کنه تا تجربه تلخ خودش برای کسی تکرار نشه و برای این مسئولیت چهکسی بهتر از سالی؟! دوست صمیمیش!
کتاب مانند بابالنگدراز به سبک نامهنگاری نوشته شده و با نامههای جودی و سالی به هم شروع میشه اما قسمت جالب ماجرا از جایی شروع میشه که سالی هم عاشق میشه! آیا به اون شخصیت ساکت و فرعی کارتون اصلا عشق میاومد؟! اونم یک عشق پرشور که البته طبق معمول با نفرت شروع میشه!
جینوبستر خیلی استادانه داستان شروع عشق سالی رو در قالب نامههایی که به جودی و سایر اعضای نوانخانه ردوبدل میشه برای ما شرح میده و ما قدم به قدم همراه سالی همینطور که سیر رشد شخصیتیش و بزرگ شدنش رو میخونیم ذره ذره وارد یک ماجرای عاشقانه لطیف هم میشیم. چیزی که من در قلم جین وبستر دوست دارم طنز بانمکی هست که چاشنی نوشتهها و نامههای شخصیتهای قصه کرده، البته باید به یک نکته هم اشاره کنم و اون اینکه با اینکه جودی ابوت و سالیمکبراید دوتا شخصیت متفاوت هستند و قاعدتا شخصیتپردازی و نحوه مواجههشون با مسائل باید با هم متفاوت باشه اما شیوه نگارش هردو کتاب بابالنگدراز و دشمن عزیز یکسانه و خیلی جاها مخصوصا اگه قبلش بابالنگدراز رو هم خونده باشید احساس میکنید این سبک دیوانهبازیهای شیرین مخصوص جودی هست و نه سالی! این نکته احتمالا از نقاط ضعف کتابه اما به هرحال چون من بعد از بابالنگدراز دلم برای جودی تنگ شده بود این نکته به چشمم نیومد و از قضا کتاب دشمن عزیز رو بیشتر از بابالنگدراز، سالی رو بیشتر از جودی، و پسری که سالی عاشقش شد رو بیشتر از جرویس مغرور و بچهپولدار دوست داشتم! دی:)
وقتی کتاب تموم شد داشتم با خودم فکر میکردم چرا به سالی ظلم شده و دربارهاش یک کارتون مجزا نساختند چون این کتاب هم به شدت پتانسیل یک مجموعه کارتونی دیگه رو داشت! و بعد فکر کردم چهقدر خوبه قصههای همیشگی و محبوبمون رو از زاویه دید شخصیتهای دیگه قصه هم بخونیم مثلا کاش جلد سومی هم در کار بود و اینبار داستان زندگی جولیاپندلتون دوست دیگهای جودی ابوت رو روایت میکرد!(شاید هم اگه نویسنده خلاق این دوکتاب بعد از دشمن عزیز فوت نکرده بود همچو ایدهای رو هم داشته) یا مثلا کتاب دیگهای بود که سرنوشت و چالشهای دایانا دوست آنشرلی رو تعریف میکرد...
نکته مثبت دیگهای که دربارهی این کتاب همینطور سایر آثار کلاسیک با نویسندگان زن نظر من رو همیشه جلب میکنه پند و نکتههای اخلاقی هست که در خلال کتاب میدن و با اینکه اصولا آدم پندپذیری نیستم :) اما شیرینی بیانش و تازه بودن افکاری زنی که مثلا صدسال پیش زندگی میکرده منو به تحسین وامیداره!
من مجموع نظرات جین وبستر درباره خدا و مردان رو دو کتاب معروفش یعنی بابالنگدراز و جودیابوت بسیار پسندیدم و بعد از خوندن کتابها مشتاق شدم درباره زندگی شخصی این نویسنده هم بیشتر بدونم و متوجه شدم ایشون خواهرزاده مارکتواین نویسنده معروف شاهزاده و گدا بوده و همین طور پدر اهل علم و فرهنگی هم داشته و خلاصه نه تنها جودی و سالی جذابی در کتاباش خلق کرده که زندگی شخصی خودش هم بسیار جذاب بوده و خودش هم همزمان با چاپ کتاب دشمن عزیز نیمه گمشدهاش رو پیدا کرده و ازدواج کرده اما متاسفانه هنگام زایمان فوت میشه...(جین وبستر الحق که روحت شاد! بعضی نظراتت چنان به روز و خواندنی بود که باورم نمیشه تو متعلق به صدسال قبلی! :'( )
خوندن این کتاب رو توصیه میکنم؟! البته! حتما این رو بخونید!
خطر اسپویل! (لطفا این قسمت رو بعد از خوندن کتاب بخونید!) چون همان طور که سالی مک براید با دغدغه هایی نظیر لباس های شب نپوشیده، شعر خوانی برای انجمن زنان الکی و معاشرت با سیاستمداران و فعالان اجتماعی رسید به نوانخانه ی جان گرندر و بعد هم آتیش افکند به دل ساختمون برای پاک کردن بقایای تاریک و زشت گذشته و از دل این اتفاقات
هم سالی آتشین مزاجِ ایرلندی دکتر لجباز اسکاتلدی محبوب اش را یافت!
هم الگا و دو تا برادرش خانواده ی مناسب پیدا کردند!
هم پسرهای نوانخانه به خانه های سرخپوستی مناسب خودشون رسیدند.
و حتا اون پیرمرد بداخلاق دهکده که نمیدونست با شیرهای مازادش چکار کنه اما بعد از سوختن نوانخانه شیرها رو نذر نوزاد های یتیم کرد...
و سرانجام هپی اِند!
احتمالا برای ما آدم های گیر افتاده در آتش هم سناریوهای بهتری وجود دارد چرا که اگه آتیش سوزی نبود ممکن بود الگا خانواده پیدا کنه اما دو تا برادرش نه...
ممکن بود سالی ازدواج کنه اما خوشبختیش در حد یک شی تزئینی برای یک سیاستمدار خناس! باشه و نه بیشتر...
و ممکن بود هلن بیچاره تا ابد! نمونه خوان ناشرهای وسواس! بمونه و بس...!
شاید همه ی آتش سوزی ها، سوختن ها، رفتن ها و از دست دادن ها بَد نیستند، چه بسا مقدمه ای باشه برای روایت قصه های مهجور و کمتر معروف در پشت شهرت جودی ابوت ها!"
این کتاب رو باید خوند و به قول سالی:
"سهم خودت رو از خورشید بگیر!
چون همه ی ما سهمی از نور داریم..."
درباره ترجمه کتاب هم باید بگم هم نشر افق و هم نشر قدیانی این کتاب رو ترجمه کردند و چون هر دو نشر جامعه هدفش نوجوانان هستند احتمالا ترجمه تفاوت چندانی نداره و ممکنه بعضی قسمتهای نامهنگاریهای عاشقانه حذف شده باشه که البته این چیزی از شیرینی کتاب کم نکرده.
به عنوان یک ایده باید اینم بگم شاید اگه نامهها یکطرفه نبود و جواب طرفهای مقابل هم در کتاب آورده میشد که بدونیم هرکسی چی گفته که چنین واکنشی رو دریافت کرده کتابها جذابتر هم میشد! (البته که قطعا خود خانم جین وبستر بیشتر از ما بلد بوده! ولی اینطوری صلاح دیده ؛) )
لینک دریافت کتاب از طاقچه:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: ۲۴ ساعت از زندگی یک زن
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: جزء از کل
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب هیجانانگیز “سرچشمه”