چالش کتابخوانی طاقچه: روزنامه فروش

«به نام خدا»

و بالاخره به آخرین رسیدیم به آخرین ایستگاه قطار پاییزی سال 1400 و چالش کتابخوانی طاقچه «اول راه» این ماه، خواندن و انتخاب کتابی با موضوع یک کتاب کودک و نوجوان درباره ی معلولیت! حال چرا علامت تعجب گذاشتم این است که واقعا انتخاب موضوع چالش برای برخی از ماه های سال از این لحاظ جذاب تر است که کمتر به کتاب های با اینچنین موضوعاتی توجه کرده اند و توجه کرده ایم:) شاید بتوان گفت اتفاق قشنگ این سال ها در دنیای کتاب، رشد عالی و تحسین انگیز کتاب های کودک و نوجوان است و امیدوارم این روند بهتر هم شود و همچنین افراد بیشتری هم کتاب های این حوزه را بخوانند و بدانند.

معرفی کتاب و نظر شخصی

و اما انتخاب من از بین کتاب های اعلام شده در صفحه اینستاگرام طاقچه، روزنامه فروش اثر وینتس واتر با ترجمه پروین علی پور بود که نشر چشمه آن را در سال 1394 چاپ کرد. جالب است که این کتاب، نمره 4 از 5 از بین 10 هزار کاربر سایت خارجی کتاب و همچنین امتیاز 4 از کاربران طاقچه را کسب کرده است و یکی از کتاب های محبوب در این حوزه است ولی از آن دسته کتاب هاییست که برای خوانندگان ایرانی ناشناس بوده است. این کتاب که مدال نیوبری 2014، جایزه انجمن کتابداران آمریکا، جایزه مرکز کتاب کودک ویکانسین و بنیاد لکنت زبان آمریکا را در کارنامه اش دارد، 287 صفحه و 20 فصل دارد. همچنین نکته خوب دیگر اینکه نشر واوخوان با گویندگی ایوب آقاخانی نسخه صوتی این کتاب را منتشر کرده و طاقچه آن را در دسترس قرار داده است.

و اما به سراغ داستان کتاب برویم، ماجرای زندگی و غم و رشد و موفقیت پسرکی یازده ساله که نامش ویکتور ولمر است؛ دو تفاوت ویژه با میان همسن و سالانش دارد، در پرتاب توپ بیسبال نظیر ندارد و دو اینکه در ادا و تلفظ کلمات کمی مشکل دارد؛ در واقع لکنت زبان!

حال دوست این پسرک که روزنامه فروش است و یک ماه نمیتواند بر سر کارش باشد و این مرد کوچک به او قول میدهد در این یک ماه به جای او روزنامه ها را به مشتری ها بفروشد. شغلی که حتما باید با مشتریانش تعامل داشته باشد و او در این یک ماه با چالش بزرگی در زندگی اش روبرو میشود. حتما می‌ توانید حدس بزنید که این تجربه‌ یک ماهه تا چه اندازه می‌ تواند با زندگی او در سالها و ماه های قبل متفاوت باشد.

از شخصیت های تاثیر گذار داستان می توانم به آقای اسپیرو، مام، آرا تی و رَت اشاره کنم که کارها و رفتار و حضورشان در زندگی پسرکی ک ویژگی های خاص خودش را دارد چقدر مهم و قابل تامل بودند.

در این داستان اهمیت «خارج شدن از دایره امن» و «تجربه کردن» به خصوص برای نوجوانان و جوانان به خوبی به تصویر کشیده شده بود اینگونه که مرتبا در ذهنم این موضوع برایم یادآوری میشد که اگر پدر و مادر این پسر از او حمایت نمی کردند و خودش هم به احتمال زیاد با کسی ارتباط برقرار نمیکرد این اتفاقات داستان هم در زندگی اش رخ نمیداد.

نمیتوانم بگویم روزنامه فروش، داستان پر‌کششی از حیث تعلیق و اتفاق‌های آنی و پیش بینی نشده بود. اما بدون شک پس از اتمام؛ ساعتها و شاید روزها به لکنت پسرک فکر کردم و به خوبی احساس این افراد را در هنگام سخن گفتن با افراد دیگر را درک کردم.

مطمئن هستم این کتاب علاوه بر نوجوانان عزیز، برای بزرگسالان هم جذاب و آموزنده خواهد بود.


وینس واتر، نویسنده کتاب روزنامه فروش
وینس واتر، نویسنده کتاب روزنامه فروش

یادداشت «وینس واتر» درباره‌ی کتاب «روزنامه‌فروش»:

«یکی از سخت‌ترین چیزها در زندگی آن است که حرفی در دلت باشد و نتوانی آن را به زبان بیاوری.»

این سخن از جیمز اِرل جونز، صداپیشه‌ی سرشناس و بازیگر نامدار تئاتر و تلویزیون آمریکاست که خود در نوجوانی دردِ لکنت‌ داشتن را تجربه کرده است. جیمز بعدها با تلاش بسیار و پشتکار فراوان نه تنها بر اختلال گویایی‌اش غلبه کرد، بلکه توانست صدایش را به نحو شگفت‌انگیزی در هنر صداپیشگی به کار گیرد!

تعداد افراد مشهوری که مشکلات گویایی دارند، بسیار است. با وجود این در برابر هر بازیگر شناخته‌شده یا رهبر جهانی که درگیرِ مشکلاتی از این دست است، میلیون فرد معمولی نیز از این مشکلات رنج می‌برند. مؤسسه‌ی لکنت زبان آمریکا تخمین می‌زند بیش از سه میلیون نفر در آمریکا و شصت و هشت میلیون نفر در سراسر دنیا اختلال گویایی دارند. فراوانی لکنت زبان در مردان سه تا چهار برابر بیش از زنان است.

لکنت زبان معمولاً در دوران کودکی بروز می‌کند.

نخستین خاطرات من از لکنت زبانم به پیش از پنج‌سالگی‌ام برمی‌گردد و اکنون بیش از شصت‌ سال است که با لکنت ــ گاه شدید و گاه خفیف ــ دست به گریبانم. ولی لکنت زبانم باعث نشده است که از پیشرفت‌های چشمگیر در حرفه‌ی روزنامه‌نگاری‌ام بازبمانم! و شاید تعجب کنید اگر بگویم که از بازگو کردن داستان زندگی‌ام، به‌ویژه برای نوجوانان، لذت می‌برم!

آیا لکنتم درمان شده است؟ خیر! آیا بر آن چیره شده‌ام؟ آری!

ماجراهای رمان روزنامه‌فروش سال 1959 رخ داده است؛ زمانی که شیوه‌های نوین گفتاردرمانی هنوز در ابتدای راه‌شان بوده‌اند. در پنجاه سال اخیر قدم‌های بلندی در این راه برداشته شده است. هر چند هنوز کارهای بسیاری باید انجام شود و به سؤالات بی‌شماری باید پاسخ داده شود. تحقیقات علمی فراوان نشان داده‌اند که لکنت زبان ارثی است.

نقل قول هایی از کتاب:

از یادداشت مترجم:

«یکی از سختترین چیزها در زندگی آن است که حرفی در دلت باشد و نتوانی آن را به زبان بیاوری.» این سخن از جیمز ارل جونز، صداپیشه سرشناس و بازیگر نامدار تئاتر و تلویزیون آمریکاست که خود در نوجوانی درد لکنت داشتن را تجربه کرده است.

احساس پسرک داستان در هنگام صحبت کردن در ابتدای داستان!:

علت بیزاری ام از حرف زدن با غریبه ها این است که آن ها تا وقتی دهان باز نکرده ام مرا عین بچه های دیگر می بینند. اما همین که دهان باز می کنم یکهو عوض میشوم! بیشتر مردم اصلا وقت نمی گذارند که بفهمند چه عیب و ایرادی دارم.

یکی از بهترین دیالوگ هایی بود که خواندم؛ آقای اسپیروی خوب و پسرک:

_چرا....بیشتر بچه ه ها...بدون مشکل حرف می زنن...و من نمیتونم؟ سوال ساده ای بود که از وقتی یادم می آمد دلم می خواست آن را از کسی بپرسم. از کسی که حقیقت را بگوید. یکبار از مام پرسیدم ولی او گفت که خواست خداست. جوابش با عقل جور در نمی آمد. نمی شد باور کرد خدای به آن بزرگی بخواهد چنین بلایی سر بچه ای کوچک بیاید. آقای اسپیرو لبخندش را تغییر داد. او برای هر قسمت از گفت و گویش یک جور لبخند می زد! _سقراط میشم و ازت یه سوال می کنم. چرا همه کلاس ششمی ها نمی تونن مثل تو توپی رو محکم و مستقیم پرتاب کنن؟

آخرین جمله کتاب که به نظرم بسیار ارزشمند است:

گفته های شفاهی همین که از دهان بیرون می آیند فراموش میشوند اما نوشته های روی کاغذ همیشه، همیشه و همیشه ماندگارند!

ترجمه

نکته مثبت ترجمه این کتاب این است که برای بیشتر اسامی به کار برده شده در کتاب که ممکن است برای نوجوان سوال پیش بیاید، پانویس فارسی و توضیح از منابع معتبر انجام داده اند. مترجم کتاب روزنامه فروش، خانم علی پور یکی از مترجمان خوب کتاب های کودک و نوجوان هستند.کتاب «انگشتر گمشده» از کتاب های خوب دیگری که ایشان ترجمه کرده اند.

سخن آخر

از این کتاب به یادم خواهد ماند: لکنت زبان برای خود آن فردی که این ویژگی خاص را دارد به اندازه کافی تجربه متفاوتی است و کافیست آن ها را درک کنیم و در مقابلشان صبور باشیم. آن ها نیز مانند سایر افراد عادی هستند فقط ویژگی متفاوتی دارند:) عزت نفس و خاص بودن برای همه بچه های و تمام انسان ها اصلی مهم است که فقط باید آن را در خودمان بیابیم و و پرورشش دهیم. اهمیت تجربه کردن و استفاده مفید از لحظات و موقعیت ها و انسان هایی که در سر راهمان قرار می گیرند.

امتیاز من 4 از 5 است و ضمن اینکه از طاقچه همیشه در دسترس خواندمش.


https://taaghche.com/book/41124/%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4