شیمی شریف - فلسفه علم - فعال حوزه محتوا و بازارهای مالی
چالش کتابخوانی طاقچه: زیبا صدایم کن
عادی نبودن همیشه هم چیز عجیب و ترسناکی نیست. آنچه که برای دیگران وحشت دارد، میتواند برای تو خوشایند و آشنا باشد. بهخصوص اگر با آن زندگی کرده باشید. یا اینکه به این عادی نبودن، عادت داشته باشید. تمام اینها رمز عبور از کلیشههای همیشگی است. رمز عبور از تکرارهای عرف. در «زیبا صدایم کن» شما با عادی بودن یک عادی نبودن روبهرو هستید. با اصرار بر حضوری غیرعادی تا پذیرش ماجرا و اتمام آن. داستانی که نوجوان و جوان نمیشناسد و حتماً شما را دنبال خودش میکشاند و احساسی را که باید، به شما منتقل میکند.
این معرفی را به مناسبت چالش کتابخوانی طاقچه مینویسم که قرار است در این ماه، کتابی را بخوانیم که هم کودک/نوجوان دوستش داشته باشند و هم بزرگسالها و بدون شک، «زیبا صدایم کن» از فرهاد حسنزاده یکی از آنها است.
زیبا صدایم کن
ما دوست داریم صدایمان کنند. صدا کردن، یعنی توجه. صدا کردن، یعنی محبت داشتن. صدا کردن، یعنی حواسم هست که هستی. بودنت را میشناسم. ما دوست داریم صدایمان کنند. ما دوست داریم زیبا صدایمان کنند. عنوانی که یک ایهام تناسب مناسب دارد. اگر اسمت هم زیبا نباشد، باز هم دوست داری که زیبا صدایت کنند. «زیبا صدایم کن» یک بازتعریف از صدا کردن است. بازتعریفی از توجهای غیرعادی که به عادت آن را میخواهیم.
دختر بودن، پدر داشتن
دو کلید اصلی این داستان در دو شخصیت اصلی آن خلاصه شده است: دختری نوجوان که پدر دارد، پدرش را دوست دارد، و قرار است به مناسبت تولدش روزی را با پدرش بگذراند. البته که همهچیز مثل رویاهایش پیش نمیرود. اما دختر بودن اقتضا میکند که توجه بخواهد. توجهی که بدون منت، بدون دردسر باشد. پدر داشتن هم برای یک دختر به معنای دسترسی سریع به محبت است. به اکسیر حیاتبخش زندگیاش. داستان حول همین دو محور میچرخد: دختری که دوست داشته شدن را میفهمد و پدری که هست و میتواند این دوست داشتن را به دخترش هدیه بدهد.
وضعیت عادی نیست
ماجرای داستان از آنجایی فرم میگیرد که میفهمید پدر دختر داستان، شرایطی عادی و عمومی ندارد. مثل همگان نیست. دردسر درست میکند، شرایط را نمیسنجد، نمیتواند رفتاری معقول داشته باشد، اما همچنان دخترش را دوست دارد. و دختر هم این علاقه را پاسخ میدهد. و دوست دارد که این دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه کند.
پیچوخمهای داستان از همین غیرعادی بودن وضعیت پدر دختر ناشی میشود. از اتفاقاتی که میان رابطه پدر-دختری میافتد تا توقعاتی که دختر دارد و شرایط غیرعادی امکانی برای برآوردن آن به دست نمیدهد. انتهای داستان همان پیچ احساسی داستان است که باید بخوانید تا بدانید.
محبت کن؛ حتی غیرعادی!
من این داستان را یکروزه خواندم. حسی که بعد خوانش آن داشتم، ترکیبی بود از تعجب، وجد، اشک و البته محبت. ماجرای داستان یک ماجرای سراسر آمیخته به محبت است. ماجرایی که در هیچکدام از پیچهایش از محبت گسست پیدا نمیکند. بعد این کتاب شما به تک تک اتفاقات اطرافتان حساس میشوید و دیگر نمیتوانید از کنار دیگران ساده عبور کنید. شاید حتی دلتان بخواهید غمشان را بشنوید و دستی بر دست آن بگذارید و همدردی سادهای داشته باشید!
طاقچه؛ پلتفرم کتاب الکترونیکی
من کتاب «زیبا صدایم کن» نوشته آقای فرهاد حسنزاده را از طاقچه خواندم. پلتفرم طاقچه، برای توزیع و تهیه قانونی کتاب الکترونیکی در ایران طراحی شده که با کتابخوان کاربرپسندی که دارد، کار را برای شما ساده کرده است. همچنین وجود قابلیت طاقچه بینهایت باعث شده که بهمانند یک کتابخانه عمومی، بتوانید میان کتابها بچرخید و با تهیه اشتراک، کتابهای دلخواه خود را سادهتر مطالعه کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
در برابر استبداد و چند کتاب دیگر
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: اشعار فاضل نظری
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: راهنمای ناکامل و نامعتبر هاگوارتز