دانشجو روانشناسی، یک کتابخوان غیرحرفهای
چالش کتابخوانی طاقچه: سکوت دریا
سه سال و چند هفته گذشت. بیش از سه سال است که نماد فرانسه سکوت بوده. سکوت توده هایش، سکوت ساکنان خانه هایش، سکوت در برابر رژه ظهرگاهی ارتش آلمان در خیابان شانزلیزه، سکوت به سبب سکنی دادن یک افسر آلمانی در اتاق مجاور، سکوت از این رو که گشتاپو زیر تختخواب هتل ها میکروفون کار گذاشته است، سکوت چون کودکان جرأت نمی کنند بگویند گرسنه اند، چون گروگان هایی که پیکرشان هر شامگاه بر خاک می افتد یک روز عزای ملی دیگر را رقم می زنند. و نیز قفل سکوت به اندیشه مان، سکوت اجباری نویسندگان به سبب محروم شدن از حق ابراز عقیده، سکوت در برابر جهان.
- مقدمه ناشر انگلیسی کتاب
پنجمین چالش از سری چالش های کتابخونی طاقچه انتخاب کتابی بود که بتونیم در طول مدت یک روز اون رو تموم کنیم. برای منی که اگر پاش بیوفته کتاب های قطور هم یک شبه تموم میکنم، انتخاب کتاب رو یک مقدار سخت میکرد برای همین بین کتاب های کوتاهی که خونده بودم آخر سر این کتاب یعنی سکوت دریا رو انتخاب کردم. کتاب سکوت دریا با نود و یک صفحه توسط نشر ماهی چاپ شده و نوشته ی نویسنده ی نهضت مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم ژان مارسل بروله (ورکور) هست.
ابتدای کتاب ما درباره ی خود زندگی ورکور و چگونگی نوشتن و سختی های چاپ و پخش کتاب در زمان جنگ جهانی میخونیم و سپس داستان شروع میشه. داستان از جایی شروع میشه که یک افسر ارتش نازی در خونه ی پیرمرد و بردرزاده اش برای یک مدت نامعلومی ساکن میشه افسری که عاشق فرانسه است و یک موسیقیدانه شاید اینجا با خودیم فکر کنیم با یک ادم متفاوت سروکار داریم. اما در این بین خونه پیرمرد مانند کشور فرانسه بدون اجازه و رضایت و به زور پذیرای افسران نازی هست. و اینجاست که مقاومت به شکل های مختلف خودش رو نشون میده.
مقاومت برای یک عده ای عضو شدن در گروه های پارتیزانی، نوشتن مثل خود ورکور، شعر گفتن و در نهایت همین سکوت خلاصه میشه سکوتی نه از سر رضایت بلکه به خاطر خشم و عصبانیت زیاد. سکوتی که بیشتر افراد جامعه دست به اون زدند و نماد مقاومت روانی مردم فرانسه است. کاری که در این داستان پیرمرد و برادرزاده اش انجام میدند، سکوت مطلق. این سکوت من رو یاد یک قسمت از متن کتاب زیر انداخت:
رییس کمیسیون: فقط یک سوال هست که میخوایم ازتون بکنیم، یه سوال راجعبه لحظههای سکوت تو نمایش شما
مایرهولد: بله میدونم، گاهی وقتها سکوت باعث ترس میشه. رفیق من حاضرم همکاری سازندهای با خ.ر.س.م بکنم. منظورم خدمات ردگیری سکوتهای مشکوکه، هر حرفی با هاله ای از سکوت محاصره شده. و این هالهی سکوت قدرت وحشتناکی داره. حتی بیشتر از خود حرف توجه رو جلب میکنه. و بعضی وقتها این هالهی سکوت تبدیل میشه به ضد چیزی که حرف میخواد منتقل کنه.
- ریچارد سوم اجرا نمیشود - ماتئی ویسنییک
در سال 1949 ژان پیر ملویل اقتباسی از این کتاب رو به شکل فیلم درآورد و در خانه خود ژان بروله با گروه مخصوصش فیلم برداری شد.
چند جمله از متن کتاب که خوشم اومد:
من و برادرزاده ام، بنا به تعهدی نانوشته، برآن بودیم که هیچ تغییری در زندگی مان ندهیم، حتی در کوچکترین جزئیاتش، تو گویی آن افسر آلمانی اساسا وجود خارجی نداشت و تنها یک شبح بود.
"میخواهید کارشان را بسازید؟ برای همیشه؟"
جواب داد: "مسئلهٔ مرگ و زندگی است. قدرت تنها به کار فتح میآید و بس، نه به کار ادامهٔ سلطه. برای حفظ حاکمیت بر دیگران ارتش به هیچ نمیارزد و ما این را خوب میدانیم."
من سرش فریاد کشیدم: "اما نه به قیمت روحشان! نه به این قیمت!"
جواب داد: "روح هرگز نمیمیرد. تجربهٔ گذشته را دارد. باز از خاکستر خود زاده میشود. ما از همین حالا باید برای هزار سال دیگر بنیاد کنیم. پس اول باید ویران کرد."
بعد با لحنی سنگین و پرسوز متن را خواند:
«اینک احساس می کند که دستانش
آلوده است به خون کشته های پنهانش.
در نکوهش عهدشکن از هر سو
هر دمی شورشی می شود برپا.
سپاه که فرمان می برد از او
فرمان می برد و بس، بی هیچ عشق.
اینک او می بیند، نام بلندش چه فراخ افتاده بر اندامش
همچون جامه غولی بر تن گورزادی دزد.»
سرش را بلند کرد و خندید. و من، مبهوت و منگ، از خودم می پرسیدم آیا او هم در این دم به همان خودکامه ای می اندیشد که من می اندیشم؟
فرمانروایی که از عشق مردمانش محروم باشد چیزی نیست جز مترسکی مفلوک.
من کتاب سکوت دریا رو از اپلیکیشن طاقچه خوندم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کیمیاگر
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: وقتی نیچه گریست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور وجود خودم رو کیمیا کنم ؟ ! !