اوتاکو، کرم کتاب، بلاگر، هکیکوموری، معتاد چیپس و موسیقی، خواننده و نویسنده فن فیکشن.
چالش کتابخوانی طاقچه: صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی
در یک روز گرم تابستانی، هلن پراسپرو که بیشتر از هر روز دیگری احساس حلزون بودن داشت از روی تختش خزید تا به لپتاپ و تبلتش برسد. با خودش فکر کرد هرجور شده باید این یک کتاب را این ماه تمام کند. حالا که حلزون شده بود و کار بهتری نمیتوانست بکند، چرا که نه؟
صفحه ی طاقچه را باز کرد و کتاب صدای غذا خوردن حلزون وحشی را باز کرد.
هلن پراسپرو از آنجور آدمهایی است که به شدت گرما را دوست دارند. برخلاف یک حلزون وحشی واقعی، دوست داشت در تابستان های گرم زیر آفتابی که از بین نرده راه راه توی اتاق می افتاد بنشیند، با تنبلی اینطرف و آن طرف شود و کتاب بخواند.
با این حال، زندگی او کاملا برعکس این سناریو بود. در تابستان های گرم او مدام از جایی به جای دیگر میجهید، مغزش را با اطلاعات مختلف از عدد کوانتومی تا چرخه ی زندگی سرخس پر می کرد و هرگز سرجایش آرامش نداشت. حتی وقتی کمی به آرامش میرسید، یکهو متوجه میشد آخر هفته شده و باید برود حمام! و همه چیز دوباره از اول شروع می شد.
ناگهان یک روز هلن پراسپرو، بیخیال کارهای کرده و نکرده اش شد، این کتاب را باز کرد و خط به خط شروع به خواندن کرد.
حلزون ها واقعا موجودات عجیبین. کرم ها هم همینطور. ببرها، کبک ها، عروس های دریایی و باکتری اشریشیاکلای هم همینطور. هر کدوم برای خودشون دنیایی دارن. شاید حتی جانورشناسی هم سنگ زیستی جامعه شناسی باشه!
حلزون ها واقعا موجودات عجیبین. کرم ها هم همینطور. ببرها، کبک ها، عروس های دریایی و باکتری اشریشیاکلای هم همینطور. هر کدوماز ز
این کتاب در کنار کتاب های زیست درسی دبیرستان خیلی سخت ضربه میزد. وقتی میخوندمش تو جو علم بودم، طوریکه وقتی یه گربه میدیدم به این فکر می کردم که دلیل موزائیکی بودن موهاش قرار گرفت ژن رنگ مو روی کروموزوم X بوده. برای همین توصیفات نیمه علمی نویسنده، که با fascination دانشمندگونه ای همراه بود، واقعا روم تاثیر گذاشت. از اون طرف، نویسنده کسی بود که تجربه خاص و دردناکی رو تجربه کرده بود، و به کمک این fascination خودش رو سر پا نگه داشته بود.
زنده ماندن اغلب بستگی به تمرکز بر روی یک چیز خاص دارد. یک رابطه، یک باور یا امید که تعادل خود را روی لبه حفظ کرده. و گاهی یک چیز کوچکتر. آنطور که آفتاب از شیشه سخت و به ظاهر نفوذ ناپذیر پنجره ای میگذرد و پتو را گرم میکند. یا باد که نامرئی است اما هنگام عبور چنان پر سر و صداست که حتی از دیوار های عایق بندی شده خانه هم به گوش میرسد.
یکی از بخش های مورد علاقه ام اونجا بود که نویسنده حلزونش را با همنوع های پر سروصدای خودش مقایسه میکرد و میگفت با دیدن حلزون حرکات اضافی ادم ها برام غیرقابل درک بوده. آدمها چقدر انرژی مصرف میکنن... و چقدر بدون صرفه ان.
شاید برای همینه که انقدر زندگیشون سخته. ما در طول تکامل از حلزون ها کمتر خوش شانس بودیم.
_با آشناتر شدن با دنیای حلزون، دنیای انسانی خودم رنگ میباخت، و گونه خودم به نظر بسیار بزرگ، بیش از حد عجول و بسیار غیرقابل درک می رسید.
_در اینجا این پرسش بی پایان ایجاد می شود که غریزه کی به پایان میرسد و عاقل کجا آغاز میشود.
خوندن این کتاب به چهکسانی پیشنهاد میشه؟
یک: کساییکه رشتشون تجربیه، زیست دوست دارن و رشته های زیستی میخونن، به طور ویژه.
دو: کسانیکه در یک روز گرم تابستانی فقط دلشون میخواد زیر آفتاب بشینن و تکون نخورن.
سه: کسانیکه دارن همین کارو میکنن.
چهار: کسانیکه نمیخوان مورد دو رو انجام بدن. خوندن این کتاب باعث میشه دلشون بخواد. خوندن این کتاب، باعث میشه دنیا برای یه مدت طولانی ساده تر و آرومتر به نظر برسه. مثل اینکه چشمهای یه حلزونو قرض گرفته باشید.
شش: بقیهی آدمهای دنیا!
صفحه ی طاقچه را باز کرد و کتاب صدای غذا خوردن حلزون وحشی را باز کرد.
هلن پراسپرو از آنجور آدمهایی است که به شدت گرما را دوست دارند. برخلاف یک حلزون وحشی واقعی، دوست داشت در تابستان های گرم زیر آفتابی که از بین نرده راه راه توی اتاق می افتاد بنشیند، با تنبلی اینطرف و آن طرف شود و کتاب بخواند.
با این حال، زندگی او کاملا برعکس این سناریو بود. در تابستان های گرم او مدام از جایی به جای دیگر میجهید، مغزش را با اطلاعات مختلف از عدد کوانتومی تا چرخه ی زندگی سرخس پر می کرد و هرگز سرجایش آرامش نداشت. حتی وقتی کمی به آرامش میرسید، یکهو متوجه میشد آخر هفته شده و باید برود حمام! و همه چیز دوباره از اول شروع می شد.
ناگهان یک روز هلن پراسپرو، بیخیال کارهای کرده و نکرده اش شد، این کتاب را باز کرد و خط به خط شروع به خواندن کرد.
حلزون ها واقعا موجودات عجیبین. کرم ها هم همینطور. ببرها، کبک ها، عروس های دریایی و باکتری اشریشیاکلای هم همینطور. هر کدوم برای خودشون دنیایی دارن. طوری که جانور شناسی شاید هم سنگ جامعه شناسی و روانشناسی زیستی باشه.
این کتاب در کنار کتاب های زیست درسی دبیرستان خیلی سخت ضربه میزد. وقتی میخوندمش تو جو علم بودم، طوریکه وقتی یه گربه میدیدم به این فکر می کردم که دلیل موزائیکی بودن موهاش قرار گرفت ژن رنگ مو روی کروموزوم X بوده. برای همین توصیفات نیمه علمی نویسنده، که با fascination دانشمندگونه ای همراه بود، واقعا روم تاثیر گذاشت. از اون طرف، نویسنده کسی بود که تجربه خاص و دردناکی رو تجربه کرده بود، و به کمک این fascination خودش رو سر پا نگه داشته بود.
زنده ماندن اغلب بستگی به تمرکز بر روی یک چیز خاص دارد. یک رابطه، یک باور یا امید که تعادل خود را روی لبه حفظ کرده. و گاهی یک چیز کوچکتر. آنطور که آفتاب از شیشه سخت و به ظاهر نفوذ ناپذیر پنجره ای میگذرد و پتو را گرم میکند. یا باد که نامرئی است اما هنگام عبور چنان پر سر و صداست که حتی از دیوار های عایق بندی شده خانه هم به گوش میرسد.
یکی از بخش های مورد علاقه ام اونجا بود که نویسنده حلزونش را با همنوع های پر سروصدای خودش مقایسه میکرد و میگفت با دیدن حلزون حرکات اضافی ادم ها برام غیرقابل درک بوده. آدمها چقدر انرژی مصرف میکنن... و چقدر بدون صرفه ان.
شاید برای همینه که انقدر زندگیشون سخته. ما در طول تکامل از حلزون ها کمتر خوش شانس بودیم.
_با آشناتر شدن با دنیای حلزون، دنیای انسانی خودم رنگ میباخت، و گونه خودم به نظر بسیار بزرگ، بیش از حد عجول و بسیار غیرقابل درک می رسید.
_در اینجا این پرسش بی پایان ایجاد می شود که غریزه کی به پایان میرسد و عاقل کجا آغاز میشود.
خوندن این کتاب به چهکسانی پیشنهاد میشه؟
یک: کساییکه رشتشون تجربیه، زیست دوست دارن و رشته های زیستی میخونن، به طور ویژه.
دو: کسانیکه در یک روز گرم تابستانی فقط دلشون میخواد زیر آفتاب بشینن و تکون نخورن.
سه: کسانیکه دارن همین کارو میکنن.
چهار: کسانیکه نمیخوان مورد دو رو انجام بدن. خوندن این کتاب باعث میشه دلشون بخواد. خوندن این کتاب، باعث میشه دنیا برای یه مدت طولانی ساده تر و آرومتر به نظر برسه. مثل اینکه چشمهای یه حلزونو قرض گرفته باشید.
پنج: بقیهی آدمهای دنیا!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: تنگسیر
مطلبی دیگر از این انتشارات
چای یا قهوه ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کوری