در جستجو
چالش کتابخوانی طاقچه: عشق با صدای بلند
فکر نمیکنم در یک چالش کتابخوانی، کاری سختتر از معرفی و ریویو نوشتن برای یک کتاب شعر وجود داشته باشه. حتی با وجود اینکه دوتا کتاب شعر تو این ماه خوندم، تصمیم گرفته بودم قید چالش رو بزنم و چیزی برای اردیبهشت ننویسم، کتاب شعر چیزی نیست که بگیری دستت و ورق بزنی و اول تا آخر بخوانی. شعر حال و هوای خاصی داره و مثلا ممکنه یه شعر رو امروز بخونی و بعدی رو چند روز بعد یا چند ماه بعد... تحلیل و توضیح شعر هم کار هرکسی نیست ولی بهرحال خودم رو مجبور کردم در یک ماه کتاب رو بخونم و چون مردد بودم درواقع دوتا کتاب شعر رو خوندم. یکی عشق با صدای بلند که گزیدهای از اشعار نزار قبانی، شاعر سوری است و دیگری دیوار که گزیده اشعار فروغ فرخزاد شاعر ایرانیست. اشعار فروغ ازین نظر که در خیل شاعران مرد میتوانیم نگاه زنانهی معاصر به عشق را ببینیم بسیار قابل توجه است.
اما نزار قبانی شاعر معاصر سوری است که اشعار عاشقانهی او در بین عربزبانان و ترجمههای آن در میان فارسیزبانان معروف و مورد توجه است. در این کتاب اما علاوه بر اشعار عاشقانه، برخی اشعار مربوط به مقاومت و جنگ نیز در بخش دوم کتاب آمده است.
در بین اشعار عاشقانه، نزار به توصیف معشوق و روابط خود با او میپردازد. برخی اشعار طولانی و در چند بند مختلف قصهای را روایت میکنند و برخی کوتاه هستند.
در جایی از همین اشعار میخوانیم:
"با زنی که دوستش دارم
با زنی که دوستم دارد
کوهها را میتوانم جابهجا کنم عزیزم
دریاها را بتکانم"
یا مثلا در بخشی دیگر میخوانیم:
"محبوبم
که چون سنجاب هراسان
بر سینهام جستوخیز میکنی...
همهی عاشقان جهان در تابستان عاشق میشوند
تمامی حماسههای عشق در تابستان نوشته شدهاند
تمامی انقلابها در تابستان اتفاق افتادهاست
بگذار بر این تقویم تابستانی بشورم
شبی با تو سر کنم
بر بالشی از یخ و سیمین و برف تازه..."
.
اما با تمام زیبایی و دلچسبی اشعار عاشقانهی نزار قبانی، من با اشعار مربوط به مقاومت او بیشتر ارتباط گرفتم. شاید حماسه در وجود من پررنگتر از عشق باشد و شاید به دلیل مرد بودن شاعر است، من نمیتوانم خود را جای شاعر بگذارم. معشوق او مشخصا یک زن است و هرگز فراجنسیتی شعر نگفتهاست. ازین نظر اشعار فروغ حس فهم بیشتری در من میانگیخت. در جایگاه معشوق شاعر بودن هم برایم سخت بود... حماسه برای من تاثیرگذارتر از عشق است.
در میان اشعار بخش دوم این دو قسمت برایم موردتوجهتر بود و مرا به فکر فرو برد:
"فریادمان بلندتر از گامهایمان
شمشیرمان بلندتر از خودمان
تراژدی ما همین است."
.
"وحشیانه در خیابانها میدویم
مردم را با طناب میکشیم
چون قورباغه لب به تحسین میگشاییم
چون قورباغه دشنام میدهیم
کوتولهها را به قهرمان بدل میکنیم
و قهرمانان را به آدمهای بیمقدار
اما اندیشیدن هرگز!
در مساجد
بیهوده خم و راست میشویم
شعر سر میدهیم
ضربالمثل میگوییم
و از خداوند میخواهیم
ما را بر دشمن چیره سازد."
.
من این کتاب رو در طاقچه بینهایت خوندم و اگر شما هم به شعر و ادبیات معاصر عرب علاقهمندید بهتون پیشنهاد میکنم این کتاب رو تورق کنید و گهگداری شعری ازش بخونید...
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش مطالعهی طاقچه: کار عمیق
مطلبی دیگر از این انتشارات
باشه " از شنبه " ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: بی حد و مرز