مهندس صنایع
چالش کتابخوانی طاقچه: قمارباز
چهارمین کتاب در چالش کتابخوانی در تیرماه 1400 خواندن کتابی با قدمتی بیش از 100 سال بود. طبیعتا انتخابم از آثار فئودور داستایوفسکی نویسنده محبوبم بود و کتابی که چندساله در انتظار خواندنش بود: رمان قمارباز.
فئودور داستایوفسکی (1821-1881) نویسنده روسی، که به عنوان بنیانگذار رمان روانشناختی در روسیه شناخته شده است. داستایوفسکی در آثارش زوایای روانی شخصیتها را مورد بررسی قرار داده و اغلب شخصیتها بیمار، روانپریش را در رمانهایش جای میدهد. او همچنین با بیان مباحثی مانند جنایت و مکافات، اخلاق و دین، شک و ایمان، معنای زندگی و بودن یا نبودن مسائل فلسفی را در آثارش جای داده و به همین سبب تاثیر بسیاری بر متفکرانی همچون نیچه و فروید گذاشته است.(برگرفته از نوشته خانم فرشته جهانی)
داستایوفسکی کار خود را با ترجمه کتاب اوژنی گرانده اثر بالزاک آغاز کرد و پس از مدت کوتاهی آثار بیچارگان، همزاد، آقای پروخارچین و زنِ صاحبخانه را نوشت. قمارباز، جنایت و مکافات، ابله، برادران کارامازوف، همیشه شوهر، یادداشتهای زیرزمینی، تسخیرشدگان و رویای آدم مضحک از جمله آثار شناخته شده او است.
قمارباز رمان کوتاهی است که داستایوفسکی در سن 45 سالگی و تنها در 26 روز نوشته است. این کتاب به نوعی برگرفته از زندگی خود نویسنده است، در واقع داستایوفسکی در زمان نگارش رمان در حال بازپرداخت بدهی ناشی از قمار خود بوده است.
کتاب تشکیل شده از یادداشتهای معلم سرخانه ای که همراه با خانوادهی شاگردانش به سفر آمده و در طول سفر و مدتی پس از آن ماجرای ابتلایش به قمار را در قالب دست نوشتههایی بازگو میکند. الکسی ایوانویچ معلم فرزندان کوچک ژنرال روسی است که همراه با ژنرال و خانوادهاش به رولتنبورگ سفر کرده و با آنها در هتل اقامت دارد. این خانواده متشکل از ژنرال، پولینا دختر خوانده ژنرال، مادام بلانش و مادرش و دوگریو جوانِ فرانسوی است که به دلیل بدهکاریهای ژنرال با این خانواده همراه شده است. ژنرال منتظر تلگرافی از روسیه است که حامل خبر مرگ خاله خود(یا مادربزرگ) باشد به امید رسیدن ارثی هنگفت برای رهایی از بدهکاری و همچنین ازدواج با مادام بلانش. دریغ از اینکه مادربزرگ خود به رولتنبورگ میآید و حتی به پای میز قمار نیز کشیده میشود.
از طرفی مثلث عشقی بین الکسی، پولینا و دوگریو نیز در خلال داستان باعث بروز اتفاقاتی شده که الکسی را به سمت قمار میکشاند...
بخشهایی از کتاب:
- کسی که در این راه قدم گذاشت به آن میماند که با سورتمهای از سراشیب برفپوش کوهی فرو لغزد. پیوسته به سرعتش افزوده میشود.
- من حالا چه هستم؟ هیچ! صفر! فردا چه خواهم شد؟ فردا ممکن است باز از میان مردگان برخیزم و زندگی نویی شروع کنم. و «انسان» را، تا هنوز کاملا در من تباه نشده، کشف کنم.
- پرنده را از پروازش میشناسند، آدم را از کارهایش!
(اگر کتاب را مطالعه نکردهاید، این دو پاراگراف را نخوانید.)
از نظر داستایوفسکی زندگی مانند قمار است، در بسیاری از اوقات با محاسبات فراوان خود را برای یک موفقیت آماده میکنیم ولی چرخ زندگی در جایی دیگر میایستد و مسیر زندگی را تغییر میدهد و گاهی اتفاقاتی رخ میدهد که طبق هیچ منطقی درست نیست مثل آوردن چهاربار صفر پشت سر هم...از طرفی رفتار آدمها نیز مانند همین چرخ بخت غیرقابل پیشبینی است و برخی اوقات رفتاری رو از فردی مشاهده میکنیم که در تصور خود ناممکن بوده...
در بخشی از کتاب الکسی بعد از برد در بازی قماری که بخاطر پولینا انجام داده، میگوید:"من یادم نمیآید که آن شب حتی یک بار به پولینا فکر کرده باشم. وقتی پولهایم را جمع میکردم، احساس فوقالعادهای داشتم." در واقع او عشق به قمار را به عشق به پولینا ترجیح داده و مسیر خود به سمت پوچی و بیهودگی را آغاز میکند.
من قطعا آثار نویسنده بزرگی همچون داستایوفسکی برای همه افراد توصیه میکنم. من این کتاب رو با ترجمه آقای سروش حبیبی از نشرچشمه خوندم که بسیاری روان ترجمه شده بود.
لینک خرید و دانلود کتاب در طاقچه:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: نبرد خدایان
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کمدیهای کیهانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بادبادک باز?