چالش کتابخوانی طاقچه: لمس بشر

انتخاب من برای کتابی با موضوع شیوع یک بیماری، "لمس بشر" نوشته "میچ آلبوم" بود. میچ آلبوم رو احتمالا خیلی از شما با کتاب‌های کوتاه، انگیزه‌بخش و شاید حتی از دیدگاه‌ برخی‌ها زرد! بشناسید. (راجع به این عنوان کتاب زرد حقیقتا خودم یک مقدار گارد دارم :) ولی به هرحال چیزی هست که بین یک سری از قشر کتابخوان رایجه و به کتاب‌هایی گفته میشه که بیش از اندازه‌ای که لازم بوده بهش توجه شده درحالی که حق‌شون نبوده! من خودم وقتی ملت عشق رو خوندم احساسم این بود خب علت این همه تبلیغات در تایید این کتاب چیه؟! خیلی معمولی بود که! اما به هرحال چه خوشمان بیاد و چه نه! یک‌سری کتاب‌ها بین عامه مردم بیش‌تر خونده میشه و خب این چه بدی داره؟! اگه باعث بشه کسی کتاب‌های بیشتری بخونه!؟)

به هر حال طبق سلیقه کتابی من میچ آلبوم نویسنده زردی نیست! (یا اگه هم هست من دوستش دارم! :) ) و کتاب‌های "سه‌شنبه‌ها با موری" و "پنج‌نفری که در بهشت ملاقات می‌کنید" جز کتاب‌های محبوب من هم هست و اگه کسی ازم بخواهد بهش برای شروع کتاب‌خوانی کتاب‌هایی سبک اما آموزنده معرفی کنم این دوتا توی لیست قرار میگیره. بنابراین اگه تا حالا کتابی از این نویسنده نخوندید بهتره با این دو کتاب شروع کنید. (به شرطی که دنبال کتاب هیجانی و خط داستانی تند نباشید و فقط دوست داشته باشید روایت‌های لطیف و با نگاهی دوباره به ارزش زندگی بخونید!)

اما درباره این کتاب که کتاب جدید نویسنده است و در شرایط کرونا نوشته شده راستش حتی نظر خود من که میچ آلبوم رو دوست دارم هم جلب نکرد.

داستان چندین همسایه است که تا قبل از شروع همه‌گیری کرونا دورهمی و جمع‌شدن کنار هم و غذا‌خوردن‌شون کنار هم برقراره(مثل خیلی از ماها) و با شیوع کرونا زندگی‌ تک‌تک افراد از پیر و جوان و پزشک و مغازه‌دار و نژادهای غیرآمریکایی دچار تغییر میشه. (مثل خیلی از ماها)

نقاط قوت کتاب اینه که خب از شرایطی حرف میزنه که همه‌ی ما باهاش دست‌و‌پنج نرم کردیم، گیج شدن روزهای اول کرونا و این‌که این چینی‌های همه‌چیز‌خوار باز چه بلایی سر دنیا آوردند و نکنه این یک توطئه است!(من نژاد‌پرست نیستم‌ها! اما نمیشه از این نکته گذشت که روزهای اول شیوع بیماری و حتی حالا بعد از دو سال خیلی‌ها این ویروس منحوس رو ویروس چینی میدونند و لفظی که به کار بردم توی متن خود کتاب هم به کار رفته.)، احساس این‌که این ویروس خیلی از ما دوره و بعد به ناگاه! اولین مورد در محله و شهر و حتی همسایگی ما! ، تعطیل شدن مدرسه‌ها و حتی شوخی‌های کلامی با این‌که اگه مدرسه‌ها تعطیل بشه کی می‌خواهد بچه‌ها رو کنترل کنه، مبتلا‌شدن افراد و حتی پنهان کردن بیماری (این‌جا چون اولین فرد بیمار نژاد دور چینی داشته هجمه‌ها علیه‌اش بیشتر هم هست. توی کشور خودمون هم یادمه اوایل درباره فلان هواپیمایی و بهمان قشری که باعث ورود این بیماری به کشور شد بحث و نفرت‌پراکنی خیلی بالا بود برخلاف این‌که به هرحال این بیماری به کشور ما هم می‌رسید...)، غافل‌گیر شدن کادر‌درمان، نگرانی بابت شیوع در خانه سالمندان و زندان‌ها، کم‌بود مواد غذایی و حتی بی‌رحمی مردم نسبت به هم، عدم در آغوش کشیدن عزیزانمون و خیلی دیگه از صحنه‌های کتاب برای ما آشنا و باورپذیره و این احتمالا از نقاط قوت کتابه.

اما درباره نقاط ضعف گره داستان چیز پیچیده و جذابی نیست، شما رو دنبال خودش نمی‌کشه و سردستی و با نیروهای ماورائی و نه توانایی قهرمانان قصه حل میشه.

پسری که خون جادویی داره و حتی دلیل منطقی و قانع‌کننده‌ای هم برای این موضوع وجود نداره، ترکیبی از جادو و خرافات و ریزه‌کاری‌های خاص میچ آلبوم که همیشه یک نیروی بزرگ‌ و مهربان رو هم در داستان‌هاش جا میده.

اخطار: خطر اسپویل شدید!

همون اوایل قصه وقتی یکی از شخصیت‌های قصه میگه موسی کوچولو ما رو نجات میده اما خودش قربانی میشه ما متوجه میشیم گره قصه قراره موسی باز بشه اما حتی آخر قصه هم قربانی‌ای در کار نیست و موسی کوچولو با رد‌شدن از روی آب(شبیه خضر پیامبر :) ) نجات پیدا میکنه و همه‌چیز به خوبی و خوشی تموم میشه درحالی که در سایر داستان‌های میچ آلبوم درسته که همه‌چیز به خیر و خوشی و لطافت تموم میشه اما حداقل یک نیمچه قربانی و هیجانی هم وجود دارد! (شاید هم این‌جا به دلایل شرایط خاص همه‌گیری کرونا نخواسته چاشنی غم داستان رو زیاد کنه.)

پایان اسپویل!

این کتاب رو توصیه میکنم؟ من به کتاب امتیاز دو از پنج میدم اما بله بخونید، حجم کتاب کمه و به‌هر‌حال خواندنش خالی از لطف نیست به خاطر تجدید‌نظر در یک سری رفتارهامون و همین‌طور ایجاد امید و این‌که بالاخره یک روز خوب میرسه!

نکته: مشکل همیشگی من در خواندن کتاب‌های خارجی مخصوصا وقتی شخصیت‌ها زیاده اینه که اسم آدم‌ها را فراموش میکنم و خیلی جاها نمیفهمم کی چی گفت! و درباره این کتاب هم همین مشکل رو داشتم خصوصا اوایل کتاب که پر از غذاهای خارجی هم بود. (حتی آب‌سیب‌فروشی! که فکر کنم توی متن اصلی یک چیز دیگه بوده. ؛) )

نکته دوم: ترجمه متوسط بود و میتونست خیلی بهتر و شیواتر هم باشه.

نکته سوم: غمگینم که در آمریکا همون سرزمینی که قصه در اون روایت میشه حالا حداقل شمار زیادی از افراد کشورش واکسن زدند و حتی جشن پایان کرونا گرفتند و ما هر روز پیک جدیدی رو تجربه میکنیم، برای ثبت در تاریخ می‌نویسم! حالا که من خوندن این کتاب رو تموم کردم آخرین روز تابستونه و ما درگیر پیک پنجم کرونا از نوع دلتا‌هندی هستیم!

نکته چهارم: رفتار نژاد‌پرست‌ها همین‌طور مذهبی‌هایی که مراسم دعا رو تعطیل نمیکردند و اعتقاد داشتند خدا حافظ اون‌هاست یک‌جاهایی به شدت! منو یاد نمونه‌های داخلی هم می‌انداخت و این خیلی باحال بود!

این کتاب رو میتونید از طریق لینک زیر از طاقچه دریافت کنید:

https://taaghche.com/book/79555