چالش کتابخوانی طاقچه: ما تمامش میکنیم
سرمای آبان و گرمای عشق! برای چالش آبان طاقچه قرار بر انتخاب کتابی بود که با عشقش به سرمای این ماه غلبه کند... و کتاب انتخابی من ''ما تمامش میکنیم'' بود.
اسم کالین هوور این روزها در اینستا خیلی به چشم میخورد... کالین هوور، نویسندهی ادبیات بزرگسال و نوجوان در زمینهی عاشقانهاست و چندین سال نویسندهی منتخب و پرفروش گودریدز و نیویورک تایمز بوده. این نویسنده ۷ رمان و ۱ داستان کوتاه دارد که خودش میگوید نوشتن کتاب ما تمامش میکنیم برایش سختتر از همهی کتابهایش بوده! (که خب به نظر من هم با توجه به موضوع کتاب، نگارش سختی داشته)
ما تمامش میکنیم داستانی دربارهی لیلی بلوم است که از ایالت مین به شهر بوستون اومده و شبی که به خاطر مرگ پدرش در غم دست و پا میزند با رایل کینکید، در پشت بام آپارتمانی آشنا میشود :) لیلی چند وقت در زندگی بدون دغدغه میگذرونه... زندگی ای که توی رویا هم فکرش رو نمیکرده ولی بعد از اون اتفاقاتی میفتد که ورق داستان برمیگرده و باعث ادامهی داستان به یه شکل دیگه میشه ولی اسپویل نمیکنمش? یه بخش از کتاب به خاطرات بچگی لیلی و آشنا شدن با شخصی به نام اطلس هم برمیگرده که جذابیت داستان رو چند برابر میکنه.
اولش که داستان رو شروع میکنید به ذهنتون خطور میکنه که با یه داستان بسیار رمانتیک گوگولی رو به رو هستید ولی با ادامه دادنش میفهمید که این رمان اشکتون رو در میاره... ولی نگران نباشید! وقتی که حس میکنید همه چیز تموم شده، از امید سرشار میشید
توی این رمان، نویسنده، از شجاعت زنان حرف میزند... زنانی که قوی بودن رو نشان میدهند و البته تفکرات شما رو هم در یه سری موضوعات عوض میکند... و پر از نکات آموزنده هم هست. یعنی فقط یه رمان عاشقانه نمیخونید، درس هم میتونید ازش بگیرید! چون یه سری از نکاتش رو خود نویسنده چشیده و لمس کرده.
غیر از این توضیحات هم، رمانش قلب من رو تونست دچار احساسات خیلی زیادی کنه... باهاش خندیدم، قلبم اکلیلی شد?، عاشق شدم، غمگین شدم، متنفر شدم، عصبانی شدم، ترحم کردم و... همینطور مهربونی رو دیدم، مظلومیت رو دیدم، ظالم دیدم و شناختم و خیلی چیزهای دیگه.
یکی از چیزهایی که ازش تو رمان خوشم اومد '' حقیقت های محض'' بود که بین رایل و لیلی جریان داشت. چقدر خوب میشد که ما هم وقتی میخوایم یه حرفی بزنیم، با آدمهای مهم زندگیمون از این حقیقت های محض بگیم... خیلی چیز جالبی بود برا من:) یه چیز دیگهی دوست داشتنی برای من در کتاب، شنا کن شنا کن هایی بود که لیلی و اطلس به همدیگه میگفتن و اینکه تلاش میکردن برای زندگی بهتر ?
جملههای قشنگی هم که به چشمم خورد، عبارت بودند از:
- لیلی، چیز به نام آدم بد نداریم. همهی ما فقط آدمهایی هستیم که بعضی وقتها کارای اشتباه ازمون سر میزنه.
- گیاهان و انسانها. گیاهان برای بقا نیاز دارن دوستشون داشته باشی، همینطور انسانها. ما از زمان تولد به پدر و مادرمون وابستهایم تا اونقدر بهمون عشق بورزن که زنده نگهمون داره و اگه پدر و مادرمون عشق درست رو بهمون نشون بدن، در کل ما انسانهای بهتری میشیم.
و به نظرم اسم کتاب هم هوشمندانه انتخاب شده.
فکر کنم از این کتاب دو تا ترجمه موجوده؛ که من این کتاب رو از نشر ملیکان تهیه کردم... وقتی با ترجمهی نشر آموت مقایسهاش کردم زیاد فرقی نداشتند جز اینکه ترجمهی آموت از نظر نگارشی بهتر بود و کمتر عامیانه میشد. ولی انگار نشر میلکان سانسور کمتری داره.
نسخهی الکترونیکی این کتاب رو میتونید از آدرس زیر با طاقچه تهیه کنید⇩
و این هم نسخهی صوتی⇩
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب «دیالوگ»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: خُردم کن
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: اینترنت با مغز ما چه میکند؟