چالش کتابخوانی طاقچه : مخمصه حیوانات
در آخرین روز فروردین، خودم را به چالش طاقچه برسانم…
اول از همه اینکه به هر کسی که کتاب قلعهی حیوانات را مطالعه کرده ، خواندن این کتاب را اکیداً توصیه میکنم ...
جان رید مخمصه حیوانات را ۵۷ سال بعد از اولین چاپ قلعهی حیوانات منتشر کردهاست.
کمی بعد از حمله به برجهای دوقلوی آمریکا
"اسمیث دربره مصاحبه ای که با جان رید در آپارتمان او داشته، نوشته است: «رید گفت روز یازده سپتامبر وقتی در آپارتمانش در ایست ویلیج پیامدهای حمله تروریستی را در تلویزیون تماشا می کرد، این فکر از سرش گذاشت که اثر کلاسیک اورول را از نو بنویسد. این طور به یاد می آورد که: «به خودم گفتم چرا این کار رو کردن؟ حمله به برجهای دوقلو به ما نشون داد که نظام ما هم مشکل داره.»"
مقدمه و مؤخره این کتاب برای من بسیار جالب بود
حتی جالبتر از متن اصلی
اشارههایی کوچک به شرایط جنگ سرد و حتی خفقان آن دوره ...
خاطرات نوجوانی نویسندهِ مقدمهِ کتابِ مخمصه حیوانات از موج اجتماعی که با رمان اورول ایجاد شد.
"چیزی که دوره پیش دانشگاهی در دبیرستان هيثرد اون به من یاد داد، این بود که از قلعه حيوانات متنفر باشم؛ چون هروقت عقاید سوسیالیستی ام را در مدرسه ابراز می کردم، با ریشخند همکلاسی هایم روبه رو می شدم. آنها از خودشان صدای حیوان درمی آوردند و شعار البته بعضی ها از بعضیهای دیگر برابرترند سر می دادند."
و مهمتر از همه همکاریهای اورول با سازمان امنیت ملی آمریکا، هرچند طرفداران اورول منکر آن هستند .
"مخمصه حیوانات زمانی منتشر شد که شهرت اورول به خطر افتاده بود چون فاش شد که او در دهه چهل فهرستی از افراد مظنون به کمونیست مخفی و رفقای مسافر را در اختیار وزارت خارجه بریتانیا قرار داده و بر آنها انگ یهودی یا همجنسگرا بودن زده."
جان رید در مخمصه حیوانات، اسنوبال قهرمان، را به داستان برمیگرداند و جامعهای جدید میسازد .
جامعهای که هدف آن هرچه بیشتر کار کردن و خوشبخت شدن نیست بلکه کمتر کار کردن و لذت بردن است ...
جامعهای که ادعای برابری و آزادی در آن بیداد میکند اما...
جامعهای که حافظهای تاریخی مردمش بسیار کوتاه است...
کسانی که بیرون مرزهای این جامعه هستند مشتاق مهاجرت اند اما...
"حیوانات تازه از راه رسیده کارهای رختشویی و عوض کردن یونجه خوابگاهها را بر عهده داشتند و حیواناتی هم که سابقه و حق آب وگلی داشتند، به
قره جق بهداشت به کار سه روز در هفته در غرفه های مجهز به بخاری و تهویه مطبوع کارناوال مشغول بودند و آن چهار روز دیگر هفته را هم، خب، معلوم است، هر کاری دلشان می خواست می کردند. می توانستند سیگار دود کنند، مشروب بنوشند یا خواب ببینند.“
آیا این جامعه برای شما آشنا نیست؟
?? خطر اسپویل??
کتاب با فاجعه ی آسیاب های دوقلو (بخوانید برج های دوقلو) به پایان میرسد…
فاجعه ای که به دست بیدستر هایی (بخوانید مسلمانانی )رخ میدهد که هنگام حمله شعار "ستاره آبنبات قندی" (بخوانید بهشت) سرمیدهند…
داشتم فکر میکردم کاش جلد سومی نوشته میشد و این بار ازنگاه و نظر ساکنان جنگل ، ادامه ماجرای قلعه حیوانات روایت میشد.
*قسمت های بین دو " بریده هایی از متن کتاب هستند.
برای مطالعه کتاب اینجا کلیک کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: بی حد و مرز
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: محل سگ بگذارید لطفا
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه:خاطرات یک کتابفروش