چالش کتابخوانی طاقچه : مدیر مدرسه



اولین کتابی که از جلال آل احمد خواندم، غربزدگی بود. فارغ از محتوای آن و صغرا و کبراهایش، شیفته ی قلم او شدم. سحرانگیز بود و جذاب. اولین متن جدیدی بود که شاید بتوان گفت آن را می‌خواندم که از نثرش لذت ببرم و حتی از محتوایش چیزی سر در نیاورم. البته نثر ساده ای هم نداشت و همین برای من خواندنی ترش می‌کرد. البته در مواجهه با متون قدیم و کلاسیک هم گاهی مطالعه شان برایم این گونه رقم می‌خورد اما در برخورد با نویسنده ای معاصر، نخستین بار بود. مدیر مدرسه هم از آنجایی که به قلم جلال است، به همان قدرت و استواری است و خواندنی اما جایی که کمیتش می لنگد، داستان گویی اش است و اندکی هم شخصیت پردازی. داستان مدیر مدرسه درباره مردی است که از معلم بودن دل بریده و می خواهد مدیر مدرسه شود تا از بدبختی های معلمی راحت شود اما غافل از اینکه مدیر بودن هم کم از معلمی بدبختی ندارد. بخش اعظم داستان به همین نمایاندن مشکلاتی که برای آقا مدیر پیش می آید، طی می شود. مشکلات هم عجیب هستند و غریب. از فساد یکی از معلمان گرفته تا تجاوز یکی از دانش آموزان. توجه کنید که مدرسه دبستانی هاست نه احیانا دبیرستان. البته نمی توان منکر اینچنین چیزهایی در مدارس شد و گستره جغرافیایی و زمانی آن هم نه تنها محدود به زمان و مکان داستان نیست بلکه به حال جامعه ما هم می رسد و احتمالا خارج از این مرزها هم خالی از این وقایع ناراحت کننده نیست و این جای بسی تاسف است.

از آنجا که داستان کوتاه است و نه فقط وقت زیادی نمی گیرد بلکه به لطف قلم مرحوم جلال راحت و شیرین، طی می شود، پیشنهاد میکنم کتاب را بخوانید. بالاخره هرچی نباشد حداقل این است که به کمک داستان، فضای یک مدرسه در دوران قبل انقلاب را همراه با شخصیت مدیر مدرسه طی می کنید. تجربه ای که احتمال زیاد نداشته اید و این داستان تنها راه ورود به آن و نفس کشیدن در فضایش است. اما اگر می خواهید کتاب بهتری از جلال بخوانید، پیشنهادم نون و القلم است که هم قلم نویسنده بهتر و زیباتر به گردش درآمده، هم داستان بهتر و جذاب‌تری دارد و هم نماد پردازی ها و سیاست خوانی هایش مفیدتر و خواندنی تر هستند.

در ادامه قسمتی از متن کتاب را به یادگار می آورم.


پيش از هر امتحان که می شد، خودم یک میتینگ برای بچه ها می دادم که ترس از معلم و امتحان بی جا است و باید اعتماد به نفس داشت و از این مزخرفات... ولی مگر حرف به گوش کسی می رفت؟ از در که وارد می شدند، چنان هجومی می بردند که نگو! به جاهای دور از نظر. یک بار چنان بود که احساس کردم مثل اینکه از ترس لذت می برند. اگر معلم نبودی یا مدیر، به راحتی می توانستی حدس بزنی که کی ها با هم قرار و مداری دارند و کدام یک پهلو دست کدام یک خواهد نشست. یکی دو بار کوشیدم بالای دست یکی شان بایستم و ببینم چه می نویسد. ولی چنان مضطرب می شدند و دست شان به لرزه می افتاد که از نوشتن باز می ماندند. می دیدم که این مردان آینده، در این کلاس ها و امتحان ها آن قدر خواهند ترسید که وقتی دیپلمه شوند یا ليسانسه، اصلا آدم نوع جدیدی خواهند شد. آدمی انباشته از وحشت، انبانی از ترس و دلهره. به این ترتیب یک روز بیشتر دوام نیاوردم. چون دیدم نمی توانم قلب بچه گانه ای داشته باشم تا با آن ترس و وحشت بچه ها را درک کنم و همدردی نشان بدهم. این جور بود که می دیدم که معلم مدرسه هم نمی توانم باشم.


برای خواندن کتاب مدیر مدرسه به قلم جلال آل احمد می توانید به طاقچه مراجعه کنید و این کتاب را رایگان مطالعه کنید و خب چی از این بهتر. ?

با خرید یک ماه اشتراک طاقچه بی‌نهایت می‌توانید به بیش از ۲۰ هزار جلد کتاب از بین ۶۰ هزار کتاب طاقچه، به صورت رایگان دسترسی داشته باشید.

۶ ماه اشتراک طاقچه بی‌نهایت

https://taaghche.com/book/2913/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87