چالش کتابخوانی طاقچه: مرگ ایوان ایلیچ
«مرگ ایوان ایلیچ» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/audiobook/21047ساعت 11 صبح شنبه 26 تیر :
+سلام احسان جان
-سلام عشق سلام جون دل چطوری
+قربانت بد نیستم همین که سالم از این دو هفته ی جهنمی خلاص شدم خیلیه... خیلی هاااا
-چه عجب حالا تو حال خوبت ما رو یاد کردی؟ چی لازمته؟
+والا زنگ زدم فقط حالتو بپرسم دلتنگت شدم ( نه مث سگ بلکه مث انسان دروغ گفتم)
-وای خدا باورم نمیشه ببین کی زنگ زده حال منننننن حال منو بپرسه جدا باورم نمیشه
+حالا تو هم چیزشو زیاد نکن دیگه هفته پیش...
-آره راس میگی هفته پیش زنگ زدی میگی فلان امتحانو هیچی نخوندم شب امتحانه و 200 صفحه جزوه چه خاکی به سر بریزم
+خب حالا تو هم همیشه غر بزن که آخرش کارت داشتمم زنگ نزنم
.... (بعد از بیست دقیقه خنده و دشنام های دوستانه به مدت سی ثانیه سکوتی در تلفن برقرار شد حرف تمام شده بود ولی دل خداحافظی کردن نداشتیم تا اینکه... )
+حاجی راستی کتاب خیلی قدیمی کم حجم چی تو ذهنت هست برم بخونم 5 روز وقت دارم باید یه کتاب عتیقه بخونم راجع بهش بنویسم
-وااااو حاجیمون منتقد شدن؟ روزنامه نگار ؟ چه خبرهههه....
و اینگونه شد که پس از کش وقوس ولاطائلات فراوان به پیشنهاد ایشون مرگ ایوان ایلیچ رو شروع کردم
خب دیگه بریم سر کتاب یکم رسمی بشیم | :
شروع داستان از آن شروع ها بود که خودم دوست دارم ... لفتش نمیدهد و داستان را طوری پیش میبرد که در حال پیشروی در طول داستان با همه چیز آشنایت کند ... به طرز عجیب و غریبی زیبا تشریفات و رسوم دوران خود و گیجی و سردرگمی که اجرا کننده در پی عدم درک دلیل و فلسفه ی پشت آن رسم یا تشریفات دچارش میشود را توضیح میداد که به نظر من موفق ترین نویسنده در انجام این کار بود . بعد از شروع و آشنایی با شخصیت های مکمل ، با یک عقب گرد ناگهانی وارد زندگی شخصیت اصلی یعنی ایوان ایلیچ میشویم و داستان زیباتر و جذاب تر میشود .
در کل ، داستان زندگی فردی را روایت میکند که در کارش موفق و با پرستیژ بود ولی در زندگی شخصی و زناشویی اش اصلا این قدر موفق نبود و لنگ میزد. آنقدر در مشکلات زندگی غرق میشود تا به یکباره خود را گرفتار یک بیماری میبیند و اینگونه ورق زندگی اش بر میگردد . چالش جدید ، هراس از مرگ است که غالب زندگی ایوان ایلیچ را در بر میگیرد .
پدیده ی دیگری که قبلا هم گفتم در این داستان برای من بسیار جذاب بود شکل توضیح ویژگی شخصیت ها حالات درونی و در کل مفاهیم اینچنینی بود که هیچگاه مستقیم به توضیح آنها نمی پردازد بلکه در خلال داستان با رفتار ها و دیالوگ ها آنها را به زیبایی هر چه تمام به مخاطب نشان میدهد.
بیایید بپذیریم هر چقدر هم ادعای نوع دوستی ادعای مهربانی و به فکر نزدیکان بودن را داشته باشیم ، باز هم در همه ی اتفاقات اطرافمان به دنبال سود خود هستیم و هر چقدر اندک باز هم به آن فکر میکنیم و سک دو دوتا چهارتای، تولستوی به صورت کاملا بی پرده و شفاف این خصلت را به رخمان میکشد ، دوستانی که با خبر مرگ ایلیچ هر کدام در ذهن خود موقعیت جدید خود بعد از ایلیچ را برانداز میکنند ، زنی که شوهرش را فقط به خاطر حقوقش زنده میخواهد و بعد از مرگش باز به فکر حقوقش است و موارد دیگر
در نهایت داستان یکی از داستان های کم مانند عمرتان خواهد بود اگر خواننده ی حرفه ای باشید حداکثر در یک یا دو هفته به راحتی تمام خواهد شد پس از دستش ندهید
در پایان یک انتقاد کوچک از طاقچه ی عزیز بکنم: این داستان فقط به صورت صوتی در طاقچه موجود است و فایل متنی اش موجود نیست :)))
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: دوستش داشتم
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتاب خوانی طاقچه: کمدیهای کیهانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی