چالش کتابخوانی طاقچه: نام من سرخ
کتاب نام من سرخ اثر نویسندهی اهل ترکیه، اورهان پاموک (که بعد هم جایزه نوبل ادبی رو به خودش اختصاص داد)، کتابی بود که برای چالش اول راه طاقچه در ماه فروردین انتخاب کردم. باید اعتراف کنم که به هیچ وجه کتابی اول راهی حساب نمیشد و از اونجایی که دیر هم اقدام به شرکت در چالش کردم، مرتب نگران بودم که آیا ممکنه به آخر فروردین برسونمش یا نه؟ که البته داستان به قدری کشش داشت که خیلی زودتر از این حرفها تموم شد. (باید اشاره کنم که من نسخه صوتی کتاب رو از انتشارات آوانامه با صدای آقای آرمان سلطانزاده گوش دادم که تجربهی جذابی بود)
کتاب با داستانی هیجانانگیز در مجموع اقدام میکنه به شرح تاریخ هنر در یک محدوده زمانی (حدودا از زمان رنسانس تا ظهور کوبیسم) اما تمرکز اصلیش بر روی هنر نقاشی خطههای ایران و عثمانی هست. هرچند شروع داستان چنین حسی رو به خواننده منتقل نمیکنه و تصور میکنیم که با یک داستان جنایی روبهرو هستیم که همین هم جذابش میکنه.
و حالا دیگه من یه مردم. یه جسد ته یه چاه. از آخرین نفسی که کشیدم و قلبم وایساد خیلی گذشته. ولی هنوز هم هیچ کسی از ماجرا خبر نداره. البته غیر از اون قاتل پست فطرت. اون کثافت نبضمو گرفت و گوششو گذاشت جلو دهنم، بعد که مطمئن شد مردم، دستم رو گرفت و تا سر چاه کشید. بعد بلندم کرد و انداختم تو چاه...
همونطور که شروع داستان رو با هم خوندیم، داستان از زبان یک جسد شروع میشه که اتفاقا به تازگی هم به قتل رسیده. بنابراین در همون شروع داستان شاهد قتلی که خواننده توقع وقوعش رو داره هستیم. در ادامه، نویسنده با شرح وقایع مرتبط با این قتل و حوادثی که جلوتر در داستان میفته، با حفظ جذابیت، برای ما از تاریخ هنر میگه.
یکی از نقاط جذاب داستان شخصیت پردازی اونه. اول اینکه راوی هر فصل یکی از شخصیتهای داستانه. دوم اینکه همهی شخصیتهای داستان انسان نیستن، بنابراین بعضی از راویها هم انسان نیستن. نکته سوم زیبای داستان اینه که نویسنده سعی کرده با زبان شخصیتهای غیرانسان به ما نشون بده که دلیلی نداره از به زبان اومدنشون متعجب بشیم و همین یک طنز جذابی رو هم به پسزمینهی داستان اضافه میکنه که تازگیش رو در طی مسیر حفظ میکنه. پیرو این ماجرا، اسم هر فصل از داستان هم مثل اسم کتاب، با معرفی راوی مشخص شده. (مثلا: «من یه جسدم» یا «نام من کارا» یا حتی «نام من سرخ») هرچند به نظرم مترجم اینجا کم لطفی کرده و تنوعی توی نام گذاری ایجاد کرده که نباید ایجاد میکرد. یعنی به جای «من یه جسدم» باید میشد «نام من جسد». هرچند این فقط نظر منه و حتی نمیدونم که آیا کتاب زبان اصلی هم اسم همهی فصلها از قاعدهای کلی پیروی میکنه یا مثل ترجمهست.
جذابیت دیگهی داستان به نظرم حداقل برای ما ایرانی ها نزدیکی فرهنگی بالاست. به علاوه که هنگام ارجاع به اثرهای شناختهشده اعم از کتاب، نقاشی و خطاطی، نویسنده بیشتر از همه به اسم هنرمندها یا اثرهای ایرانی اشاره میکنه. برای مثال به کرات از مهارت و داستانهای استاد کمالالدین بهزاد استفاده میکنه یا مرتب صحنههای شاهنامه یا آثار نظامی رو به رشته تصویر در میاره که به نظرم تعداد ارجاعاتش به آثار فارسی، خیلی بیشتر از تمام آثار دیگه توی داستانه و این میتونه برای خواننده فارسیزبان انگیزهی منحصربهفردی رو به وجود بیاره.
در مجموع به قدری از توصیفات داستان لذت بردم که با اینکه سررشتهای در هنر ندارم، مشتاق شدم که نقاشیهای قدیمی رو ببینم و داستان هرکدوم رو جویا بشم. اگرچه با توجه به لحن داستان، به نظرم تخصص نویسنده بیشتر در زمینهی همون فرهنگ و هنر باشه تا داستان جنایی و بعضی قسمتهای هیجانی داستان به نظرم کمی لوس میومد، با این حال خوندنش رو توصیه میکنم و از تمام لحظات داستان لذت بردم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: چراغسبزها
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: جانورنامه
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: در ستایش اتلاف وقت