کتابخوان حرفهای و نویسنده مبتدی
چالش کتابخوانی طاقچه: نیلوفر و مرداب
برایتان پیش آمده که شادی زندگی فردی بخاطر غم جمعی به رنج تبدیل شود؟
در جغرافیایی خاصی به اسم ایران، این امکان وجود دارد که خوش زندگی شخصی بخاطر سوگ دستهجمعی از دست برود. اکثراوقات جشن دستاوردها، توسط زمانه بد، تبدیل به عزاداری برای فرصتهای از دست رفته میشود. کم کم از یادها میرود که میتوان موفقیتها را جشن گرفت و با شادیهای کوچک از زندگی لذت برد. در زمانه بد، خوشیها به نفع درد و رنج مصادره میشوند. آرام آرام شادی از میان میرود و چیزی جز اندوه زمانه بد باقی نمیماند. تنها اما یک سوال میتواند نوری باشد که به تاریکی بتابد. سوالی که میپرسد: «چگونه میتوان در زمانه بد، شاد زیست؟»
کتاب نیلوفر و مرداب تلاش میکند در شش فصل به این سوال پاسخ دهد. نیلوفر و مرداب نوشته تیچ نات هان ترجمه علی امیرآبادی از نشر بیدگل است. نویسنده کتاب یک راهب بودایی است و در جای جای کتاب به آموزههای بودا اشاره میکند.کتاب درباره هنر دگرگون کردن رنجها است و به سوال «چگونه میتوان در زمانه بد، شاد زیست؟» پاسخ میدهد. اما پیش از آنکه به سراغ کتاب برویم، خودتان با توجه به سبک زندگیتان به این سوال پاسخ دهید. نوشتن جواب کمک میکند تا متوجه شوید چقدر آگاهی دارید و این آگاهی تا چه اندازه در عملکردتان بازتاب دارد. من در پیج اینستاگرامم این سوال را پرسیدم. جوابهایی که دریافت کردم به اندازه آدمهایی که پاسخ دادند، متفاوت بود. یکنفر عقیده داشت: «با مدام لبخند زدن میتوان به جنگ با رنج رفت.» دیگری نوشت: «ازدواج کردن با یک آدم شاد.» شخص دیگر گفت: «سفر با دوستان.» حتی یکنفر نوشت: «سیگار کشیدن و مواد زدن!» جوابهای دیگر هم بود مثل: «توکل به خدا، تماس گرفتن با آدم امن زندگی، به طبیعت رفتن، غذا خوردن و...» پاسخ هر شخصی نشاندهنده دیدگاه او به زندگی است. اینکه از چه چشماندازی به دنیا نگاه میکند و تا چه اندازه تلاش میکند چشماندازش را تغییر دهد؛ همه به پاسخ او بستگی دارد. پس حالا که جواب خود را به این سوال نوشتید به سراغ کتاب نیلوفر و مرداب برویم تا ببینم کتاب چگونه به این سوال پاسخ میدهد.
/فصل اول/ هنر دگرگون کردن رنجها/
- مهارت شادی، مهارت درست رنج بردن هم هست. شادی و رنج ناپایدار هستند و مدام تغییر شکل میدهند. شادی مثل گلی است که میپژمردد، به خاک میپیوندد، کود میشود و دوباره گل میدهد.رنج گل و لای مرداب است که برای خلق نیلوفر شادی به آن نیاز داریم. بهترین شیوه برای کنار آمدن با رنجها ذهن آگاهی است. ذهن آگاهی یعنی استعداد زیستن در لحظه حال! اینکه بتوانیم از زندگی در همین لحظه لذت ببریم.
- تمرین اول: آگاهانه نفس بکش. دم و بازدم را احساس کن. تنفس را زندگی کن.
/فصل دوم/سلام کردن به رنجها/
- فرار از رنج باعث شکلگیری اعتیاد میشود. اعتیاد به غذا، اعتیاد به خواب، اعتیاد به بازی، اعتیاد به خرید و هر جور اعتیاد دیگر برای فرار از رنج است. تا رنج شناسایی نشود، قابل پذیرفتن نیست. تا پذیرفته نشود، قابل رویارویی نیست. وقتی بتوان با ذهن آگاهی بر خود مسلط شد دیگر دردها تبدیل به رنج نمیشوند.
- تمرین دوم: تکرار کن که نفس را مثل وقتی که گل خوشبویی را بو میکنم فرو میدهم. نفس را مثل نسیمی که میان موهایم میپیچد بیرون میدهم؛ لبخند میزنم و به رنجها سلام میدهم.
/فصل سوم/ عمیق نگریستن به رنجها/
- آن چیزی که الان هستیم با آنکه نسبت به دوره کودکی متفاوت است، اما دنباله آن است. رنجها نیز همینگونه هستند؛ با آنکه رنج زیستن برای هر شخصی متفاوت است اما ما همان رنجی را به دوش میکشیم که نیاکان از آن رنج میکشیدند. رنجی که پدر و مادرمان از آن آزرده هستند همان رنجی است که ما را میآزارد. اگر ما از پدر و مادرمان خشمگین هستیم؛ درواقع نسبت به خود نیز دچار خشم هستیم. ما دنباله زندگی پدر و مادرمان هستیم و همین باعث شده رنج آنها، (اگر درمان نشود) رنج ما هم باشد. ما هم اگر به رنج عمیق نگاه نکنیم چرخه انتقال رنج ادامه پیدا میکند.
- تمرین سوم: وقتی از کسی خشمگین یا عصبانی هستی، سعی کن او را تنبیه نکنی چرا که تنبیه کردن شرایط را بهبود نمیبخشد. بهترین کار اما این است که به جای سخن گفتن، گوش داد. به دیگری فرصت دهیم بیپرده سخن بگوید. اصلا سخنش را قطع نکنیم. گوش سپردن به رنجهای دیگران وقتی موجب رنجش ما شدهاند، سبب میشود تا به عمق رنج نگاه کنیم و تسکین یابیم.
/فصل چهارم/ آسودگی/
- روزی بودا در غاری، در حال عبادت بود که مارا، مظهر عقاید نادرست و تباهی، از راه رسید. او گفت: «پیروان و همراهانم دیگر دنبالهرو راه من نیستند و میخواهند اهل عبادت و مراقبه باشند. دیگر برای من مارا بودن کار سختی است.» بودا خندید و گفت: «فکر میکنی بودا بودن کار آسانی است؟ مردم چیزهای زیادی میگویند و آن را به من نسبت میدهند درحالی که من هرگز نگفتهام! من زندگی شاهانه را رها کردم تا حقیقتِ آرامش و لذت را زندگی کنم اما مردم به دنبال همان زندگی شاهانه، قدرت و ثروت هستند. اگر فکر میکنی بودا بودن سهل است میخواهی جایمان را با یکدیگر عوض کنیم؟» مارا پاسخ داد: «نه بودا بودن هم کار سختی است.» بودا گفت: «پس تو به راه خودت برو و من هم راه خودم را میروم. تو سعی کن بهترین خودت باشی و من هم بهترین خودم خواهم بود. همانطور که مارا بودن دشوار است، بودا بودن هم دشوار است. هر یک از ما باید نقش خود را بهدرستی انجام دهد.»
- این قصه گفته شد تا خاطر نشان شود که مقایسه کار خود با دیگران در هر سطحی اشتباه است. ما مدام باید تلاش کنیم که دنیای اطراف را واضح ببینیم. تماشای آگاهانه و بیواسطه اطراف سبب میشود تا آسوده خاطر شویم که همه ما آدمها شبیه هم هستیم.
- تمرین چهارم: درست در همین لحظه در حال تجربه مرگ و زندگی به طور همزمان هستیم. هر روز تعدادی سلول میمیرند و تعدادی دنیا میآیند. ما برای همه آنها مراسم سوگواری یا جشن تولد برگزار نمیکنیم بلکه این لحظات را زندگی میکنیم. پس چشمهایمان را ببندیم و آگاهانه خود را تماشا کنیم تا خود را آنگونه که هستیم زندگی کنیم و به سمت نسخه بهتر خودمان پیش برویم.
/فصل پنجم/پنج شیوه برای آبیاری بذر شادی/
- افکار و عقایدی که درباره شادی داریم میتواند اصلیترین مانع ما برای رسیدن به شادی باشد. لذت با شادی فرق دارد. لذت آمیخته با هیجان است. شادی آهسته و پیوسته اتفاق میافتد. ذهن را میتوان به وسیله ۵ مرحله برای شادی آماده کرد:
۱. رها کردن
- اگر ایده به دست آوردن برای خوشحال بودن را رها کنیم، آنوقت با از دست دادن این ایده، خوشحالی را به دست خواهیم آورد.نام هر چیزی را که فکر میکنید برای خوب زیستن تعیین کننده است روی کاغذ بنویسید. شروع کنید آن مسائل تعیینکننده شادی را دانه به دانه رها کنید و خط بزنید. شاید بیشتر از یکسال طول بکشد اما هر چه بیشتر رها کنید، بیشتر خوشحال میشوید.
۲. پرورش بذرهای مثبت
- در دنیای درون ما هم جهنم وجود دارد و هم بهشت! هیچ چیز بدون عنصر متضادش وجود ندارد. اگر درون ما تکبر هست، شفقت هم هست. پس به جای تمرکز روی حذف عناصر رنجآور، عناصر شادیآور را پرورش دهیم.
۳. ذهنآگاهی بر پایه لذت
- با تمرین تنفس آگاهانه میشود قدرت زیستن در لحظه حال را تقویت کرد. مثل لذت نشستن و هیچ کاری نکردن برای لذت بردن از نشستن و گذراندن زمان، مثل لذت گام برداشتن یا مراقبه راه رفتن برای لذت بردن از هر قدمی که برداشته میشود. اگر از مراقبه نشستن و گام برداشتن لذت نمیبرید و احساس آرامش ندارید، این کارها را انجام ندهید. باید چگونه نشستن و قدم برداشتن را برای لذت بردن یاد گرفت. این کار را میتوان با نوشتن جملات تاکیدی صبحگاهی برای ایجاد ذهنآگاهی انجام داد.
۴. تمرکز کردن
- زیستن در لحظه حال مستلزم تمرکز کردن است. تمرکز همواره به معنای تمرکز کردن روی چیزی است که در حال رخ دادن است. بهترین راه افزایش تمرکز، آگاهانه نفس کشیدن و تمرکز کردن روی تنفس صدای آن و عمل دم و بازدم است.
۵. بصیرت
- یعنی دیدن آنچه درون ما در حال رخ دادن است اما ما از آن غافل هستیم. به وسیله یادآوری آگاهانه تجربه گذشته برای قدردانی لحظههای کنونی میتوان بصیرت را پرورش داد.
- تمرین پنجم: هنر شاد بودن یعنی چشیدن و لذت بردن از شادیهای کوچک زندگی روزمره! برای عمل به چنین کاری فهرستی از شادیهای کوچک در دسترس تهیه کنید. روزانه یک یا دوتا از آن شادیهای کوچک را آگاهانه انجام دهید بابت آن قدردان باشید. یادتان باشد که شادی ناپایدار است و نیاز به تقویت همیشگی دارد.
/فصل ششم/ شادی مسئلهای شخصی نیست/
- رنجهای ما و گذشتگان به خودی خود به هم متصل است همانطور که شادی ما به یکدیگر وصل هستند. اگر کسی بگوید: «این زندگی من است پس در آن دخالت نکنید.» فقط تا حدودی راست گفته است چرا که زندگی او دنباله زندگی والدینش است.
- درست رنج کشیدن یک مهارت است. برای افزایش مهارت به دیگران نیاز داریم. نیروی جمعی ذهن آگاهی هنگام وقوع یک رنج عظیم کمک میکند تا کمتر رنج بکشیم. وقتی از دیگران کمک بخواهیم، رنجمان تقسیم میشود و حالا جای بیشتری برای شادی داریم که یک شادی جمعی است.
- تمرین ششم: با جمعی از دوستان، همکاران و اعضای خانواده تمرینهای گروهی ذهن آگاهی را انجام دهید. با همدیگر تنفس آگاهانه را تمرین کنید یا پیادهروی دستهجمعی بروید. کاستن از رنجهای جهان و افزودن بر شادیها یک کنش شایسته در مکتب بوداست و محقق نمیشود مگر با توجه کامل ذهن به بدن! در این بین وجود گروهی از افراد برای تبدیل رنج شخصی به رنج جمعی بسیار کمک کننده است. با وجود چنین گروهی رنجهایمان به سادگی به شادی بدل میشود.
آنچه خواندید، مرور هر فصل کتاب بود. در هر فصل یاد میگیریم چگونه به رنج نگاه کنیم و چگونه به پذیرش آن برسیم. در قسمت انتهایی کتاب، بعد از اتمام شش فصل کتاب، تمرینهایی برای ذهنآگاهی و تنفس آگاهانه قرار داده شده است. این تمرینها که شامل شانزده تمرین است، از کتابی به نام آناپاناساتی سوترا آورده شده است. تمرینها به چهار بخش چهارتایی تقسیم میشوند. هر تمرین با عمل تنفس آگاهانه کمک میکند تا میزان سلطه به بدن، احساسات، ذهن و متعلقات آن بیشتر از قبل شود.
خواندن کتاب برای من مثل انجام دادن یوگا بود، یوگایی که با یک ناماسته بلند آغاز میشود و با یک ساواشانای عمیق به پایان میرسد. اگر به یوگا علاقه دارید پس بیشک عاشق نیلوفر و مرداب خواهید شد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: آبنبات هلدار
مطلبی دیگر از این انتشارات
«دایی جان ناپلئون» زیر ذره بین
مطلبی دیگر از این انتشارات
رمانی که ادبیات استرالیا را وارد عصر جدیدی از حیات خود کرد!