چالش کتابخوانی طاقچه: هشت کتاب از سهراب سپهرے
من همیشه حالم رو با خوندن تکه های کوچیک از شعر خوب میکردم... شعر برام نماد خوب شدن حال بوده و هست، به خاطر همین برای بخش اردیبهشت چالش طاقچه انتخاب برام سخت بود. نمونهی کتاب های معرفی شده در اینستا رو خوندم، از شاعرهایی که میشناختم خوندم ولی نظر آخرم روی هشت کتاب از سهراب سپهری گیر کرد.
سهراب سپهری شاعرِ شعر نو، نقاش و نویسندهی اهل ایران بود که در شهر گل و گلاب متولد شد، و خانوادهای اهل هنر و ادب داشت که به نظرم همهی این ها نقش بسیار مهمی در شکل گیری شخصیت سهراب داشتند.
سهراب جدا از شعر اهل رسم و نقش هم بود. او در نقاشیهایش از دستاوردهای زیبایی شناختی شرق و غرب استفاده میکرد و همینطور رویکرد نوین و متفاوتی داشت بهطوریکه فرمهای هندسی نخودی و خاکستری رنگش با تمامی نقاشان فیگوراتیو همزمانش متفاوت بود. او در نقاشی به شیوهای نیمه انتزاعی دست یافت که برای بیان مکاشفههای شاعرانه اش در طبیعت کویری کارگشا بود. و همینطور که پیداست سهراب در نقاشی هایش نیز طبیعت گرا بود و شاید همهی این ها نشان دهنده روحیه و نگاه خاص خاص سهراب است برای نوشتن این شعرهای دلنشین و مملو از سبزی طبیعت!
و اگر بخوام از شعرهای سهراب بگم!... من اولین بار سهراب را از شعر معروف [صدای پای آب] شناختم، با بیتی که در فضای مجازی عکسنوشته هایش زیاد شده بود؛ '' و خدایی که در این نزدیکیست: لای این شب بو ها، پای آن کاج بلند، روی آگاهی آب، روی قانون گیاه...'' این شعر برای من پر از صمیمت و سرشار از تصویرهای بكر و تازهای بود كه با زبانی نرم، لطیف، پاكیزه و منسجم تصویرسازی میكند. بعد رفتم که شعر را کامل بخوانم و در تک تک کلمات، جملهها و تشبیه های شعر غرق شدم. انگار که با سهراب سپهری همه آن شعر را قدم زده باشم.
چالش اردیبهشت طاقچه باعث شد برم دنبال بقیه شعرهای سهراب و هشت کتاب رو بخونم... حس هایی که من از شعر های سهراب میگیرم خیلی لطیفه که به خاطر طبیعت گرا بودنشه. انگار که وسط یه دشت نشستی و داری پرنده ها رو با نگاه زندگی و معنویت میبینی، یا توی یه قایق چوبی وسط دریا نشستی و داری از آب زلالش ماهی ها رو میبینی و نسیمی هم به صورتت میخوره.
بعد از این رفتم سراغ تفسیر بقیه از شعرهای مختلف سهراب و سعی کردم که دربارهاش فکر کنم و ببینم منظور اصلی سهراب سپهری از شعر ها چیه... از نظر من سپهری با دیدگاه های انسان مدارانه و آموخته هایی كه از فلسفه و ذهن یاد گرفته بود به شیوه جدیدی دست پیدا کرده كه به عنوان سبك خاصی که متعلق به خودش بوده هم میتونه معروف شده باشه. این شیوه تلفیق معنویت با طبیعت بود اون همه نقد هاش و نظرهاش رو با طبیعت تشبیه میکرده و مینوشته.
و اگه بخوام یه شعر سهراب رو اینجا بنویسم این شعر رو انتخاب میکنم، که چقدر سهراب سپهری زیبا دوست رو توصیف کرده:
خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار. آسمان مکثی کرد. رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید. و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: نرسیده به درخت، کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است، و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبیاست...
در آخر بگم که حتی اگر اهل شعر هم نیستید حتما شعر صدای پای آب رو با خوانش زنده یاد خسرو شکیبایی گوش بدید?
- لینک کتاب هشت کتاب از طاقچه:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: جنگ چهره زنانه ندارد
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: شنل پاره
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: شور زندگی (داستان پرماجرای زندگی ونگوگ)