چالش کتابخوانی طاقچه: همیشه ارباب
خب! رسیدیم به دومین ماه چالش! موضوع نسخه اول راه برای این ماه، کتابیه که توش جادوگر وجود داره. حقیقتا تو این موضوع فکر نمیکردم انقدر سختم باشه پیدا کردن کتابی که دوستش داشته باشم. به هرحال در این زمینه فکر نمیکنم هیچ کتابی رو دست مجموعه هری پاتر دربیاد!
خیلی طول کشید تا کتابی که میخوام بخونم رو انتخاب کنم. نهایتا تو پست معرفی خود طاقچه تو صفحه اینستاگرامشون، این کتاب توجهم رو جلب کرد. حقیقتش اسم نویسنده ( لوئیز کوپر) به نظرم خیلی خفن میومد :)) و تصویر روی جلد هم جذاب بود. اشتراک طاقچه بی نهایت خریدم و شروع کردم به خوندنش.
اسم کتاب: همیشه ارباب
نویسنده: لوئیز کوپر / مترجم: شهره شاهین فر
تعداد صفحات: 302
انتشارات چشمه
شخصیت اصلی کتاب، « تارود» نام داره. تو بچگی، سر یه اتفاق موجب مردن دوستش میشه. انجمن جادوگران متوجه استعداد نهفته تارود میشن و اونو تو جمع حلقه شون اضافه میکنن تا بهش راه و چاه جادوگری رو یاد بدن. اما تارود خیلی بیشتر از همه شون استعداد داره و قدرت های خارق العاده ای داره.
خب فکر میکنم اگر نگم اولین ، حداقل جزء اولین کتابایی بود که شخصیت اصلی رو اصلا دوست نداشتم. کتاب با ریتم بسیار کندی پیش میره. یه جاهایی توضیحات اضافیه. و اصلا توضیح جزئیاتش به جذاب شدن داستان اضافه نکرده. حتی میتونستید بعضی قسمتهای داستان همینجور بزنید بره و نخونید! چیز خاصی رو از دست نمیدادید!
داستان به نظر میاد الهام گرفته از داستان الهه های خیر و شره. خب از این جهت مسلما با دیدگاه توحیدی اسلام متناقضه. یه جاهایی هم به فلسفه غرب گره میخوره که جای تأمل داره.
تو کامنت ها دیدم یک نفر نوشته بود نمیفهمه چرا سیلان از تارود خوشش اومده بود. چطور همچین چیزی میشه آخه!؟ واضح ترین بخش که آدم یکم ازش لذت میبرد علاقه سیلان به تارود بود. و خب تارود با سیلان نسبت به رفتارش با بقیه افراد، خیلی خوب برخورد میکرد و سیلان تو اون برهه زمانی به کسی مثل تارود احتیاج داشت!
یه جایی هم دیدم کسی کامنت گذاشته بود که داستان سانسور زیادی داشت. به این حرف که دیگه اصلا گوش ندید :)) داستان تقریبا سانسور نداره به نظرم. اگر هم داشته باشه تو اصل داستان خللی ایجاد نکرده. شما حتی میتونید بخونید که کجاها تارود با سیلان رفتار های محبت آمیز داشته. :)))
تو داستان یه جایی سیلان تو ساختمون مخروبه ای گیر میکنه و برای نجات جون خودش باید تلاش کنه. اونجاها رو دوست دارم. جذابه.
داستان شروع بسیار گیج کننده ای داره. تا یه جاهایی اصلا متوجه نمیشید منظور نویسنده چیه ( تا خیلی جاها متوجه نمیشید :)) حتی تا نزدیکای انتهای داستان یه سری نکات براتون گنگ باقی میمونه) اما به آخرش که میرسید به خیلی از سوالات ذهنیتون پاسخ داده. از اونجایی که داستان تو مایه ها و تم افسانه ایه، انتظار نباید داشته باشید که آخرش براتون خیلی واضح باشه و بگید اوکی کامل فهمیدم منظورش چیه.
خلاصه اگر حدود 60 درصد داستان رو بخونید و برسید به جایی که سیلان وارد داستان میشه یکم براتون جذاب تر میشه.
اما نهایتا من این کتاب رو به کسی توصیه نمیکنم. شاید خودمم اگر انقدر به سختی کتاب رو انتخاب نکرده بودم و تا اون درصد پیش نبرده بودم، یه کتاب دیگه رو میخوندم. اما با خودم میگفتم نه اشکال نداره تو میتونی. این یه چالشه پس خودتو به چالش بکش :))
و نظر شخصی من اینه که نویسنده از فنون نویسندگی خیلی بهره نبرده و خیلی جاها میشد با قلم جذاب تری این مطالب رو نوشت.
لینک داستان تو طاقچه:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه : همه می میرند
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش ۱۴۰۰ طاقچه: ۴۵۱ فارنهایت
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کمدیهای کیهانی