چالش کتابخوانی طاقچه: هنر شفاف اندیشیدن!
من صدای عادل فردوسی پور رو خیلی دوست دارم. همیشه این صدا من رو غرق در دنیای خاصی میکنه و گوشهام از شنیدن صداش خسته نمیشند؛ برای همین و طبق نظراتی که خواندم، کتابِ چالش این ماه را هنر شفاف اندیشیدن انتخاب کردم... البته نسخهی صوتیش رو!
رولف دوبلی، نویسندهی این کتاب، ابتدا یک رمان نویس بوده و البته تحصیلاتش ربطی به این عرصهی نویسندگی ندارد. او یک اقتصاددان و فارغالتحصیل امبیای است که مینویسد.
رولف دوبلی میگه که نوشتن این کتاب براش از اونجا شروع شد که یک روز اشتباهی اون رو به یک مراسم ''تبادل غیر رسمی افکار'' دعوت کردند و بحث در اونجا دربارهی خطاهای انسانی پیش رفته. رولف هم که این بحث براش جالب بوده تحقیقاتی در این باره شروع میکنه که سرانجامش میشه شروع نوشتن کتاب هنر شفاف اندیشیدن... کتابی که توش ما با ۹۹ تا توهم یا همون خطای انسانی سر و کار داریم. البته خود نویسنده تاکید داره این بخشی از خطاهای ذهن ماست و خیلی خطاها توی کتابش اورده نشده!
این حرفا بخشی از مقدمهی کتاب هم هست... و من هم چون ساختار مغز و ساختار روانی انسان برام جالب بود بیش تر از پیش ترغیب شدم برای ادامه دادن کتاب.
اولین توهم یا همون خطایی که توی کتاب دربارهاش توضیح میده خطای بقاست... اول یه خاطره دربارهی موضوع توهم از فرد خاصی رو میگه و بعد از اون سه چهار صفحه دربارهی اون خطا توضیح میده؛ و بقیهی خطاها هم به همین ترتیب پیش میره.
نکتههایی که از میتونیم از کتاب هنر شفاف اندیشیدن یاد بگیریم اینه که توجه ما در زندگی به خیلی چیزها گزینشی هست، ما دنبال تایید اجتماعی هستیم تا احساس طرد شدن نکنیم، ما ارزش چیزها را بر اساس آسان به دست آمدن آنها تعیین میکنیم، برخلاف تصورمان خیلی چیزها در زندگی از کنترل ما خارج هستند و...
و من این کتاب رو به خاطر این دوست داشتم که جز روانشناسیهای زرد یا موفقیت نبود و خیلی صادقانه نکات را میگفت. یا اینکه میتونستی هروقت که حوصلهاش رو داشتی بری بشینی پای کتاب و مباحثش رو بخونی، لازم نبود که کتاب پشت سر هم خونده بشه چون هر خطا جدا از بقیه بود.
ولی خب یه سری اشکالات هم کتاب از نظر من داشت... یکی اینکه توضیحات دربارهی هر توهم کم بود و حتی من برای تفهیم شدن مطلب موضوعات رو تو گوگل سرچ کردم! که از نظر من این ایراد بزرگیه برای یک کتاب. کتاب باید به اندازهی کافی جامع و غنی باشه.
و خب بهخاطر حیطهی علمی نویسنده به نظرم کتاب بیشتر برای کسانی خوب بود که میخواند در حیطه کسب و کار مطالعه کنند و موضوعات بیشتر به این دسته میخورد تا رشد فردی...
در کل یکی از خطاهایی که جالب بود برام، خطایی با سرفصل ''مهم نیست چه میگویی مهم این است که چگونه میگوییه''... توی این خطا ما میفهمیم که چقدر تفاوت لحن و جمله میتونه توی قبول درخواست ما تاثیرگذار باشه.
و یکی از جملاتی که برام قشنگ بود، این جمله است: ما برخورد بد را بیش از برخورد خوب به خاطر میسپاریم، البته غیر از مواقعی که برخورد خوب از جانب خودمان باشد!
اگر دوست دارید این کتاب رو بخونید میتونید از لینک زیر دریافتش کنید⇩
و اگر دوست دارید صوتیش رو گوش بدید از این لینک اقدام کنید⇩
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه؛ از دیار حبیب
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: دزد مووزوزی و انسان فرهیخته
مطلبی دیگر از این انتشارات
همه چیز نبودن