چالش کتابخوانی طاقچه: هنر شفاف اندیشیدن


سلام :)

امسال خیلی سرم شلوغ بود نرسیدم کتابها رو بخونم و نظر بنویسم. تصمیم گرفتم از تابستون بیام.

موضوع چالش کتابخوانی تیر 01:
کتابی که میتواند کمک کند خودت را بهتر بشناسی.
انتخاب من:
عنوان کتاب :هنر شفاف اندیشیدن
نویسنده: رولف دوبلی
مترجم گروه مترجمان
انتشارات سبکتو
تعداد صفحه 233
این کتاب رو، انتشارات چشمه هم ترجمه کرده بود، و اونی که عادل فردوسی پور به صوتی تبدیل کرده هم همون کتاب چاپ شده از نشر چشمه هستش.
ولی من راستش چون خیلی مطمئن نبودم از این کتاب خوشم بیاد، همین نسخه سبکتو رو خوندمش.(که البته بعد متوجه شدم که میکرو کتاب و خلاصه شده بود.)
احتمالا اگر چالش نبود، کتاب رو تموم هم نمیکردم.
توی کتاب میاد 99 راهکار برای شفاف اندیشیدن میده. که منو خیلی یاد کتاب مغالطه های پر کاربرد (اثر ریچارد پل و لیندا اِلدر) می انداخت.
با این تفاوت که تو کتاب مغالطه ها، هر کدوم رو شاید نزدیک چند صفحه توضیح میزنه و مثال میاره. جوری که حداقل چند تاش که براتون جالب تره تو ذهنتون ملکه میشه
ولی تو این کتاب اینطور نیست. راهکار ها رو در قالب تیتر بیان میکنه و توضیحشون هم بسیار کوتاهه. در حد شاید گاهی یک پاراگراف.(البته شاید این به خاطر میکرو بودن کتابه.)
البته که رویکرد این دو کتاب به موضوع یکی نیست و یکیش تو علم ذهن و منطق و تاثیرش در زندگی روزمره است و یکی دیگه کلا مثال های روزمره و عالم اقتصاد. ولی یه جاهایی باهمدیگه همپوشانی داشتن.
بگذریم.
مثال هایی که در کتاب آورده شده، اکثرا در اقتصاد، بازار سرمایه و بورس کاربرد داره. البته که نمیشه گفت برای زندگی عادی یا کسی که در اقتصاد کار تخصصی نمیکنه بی فایده است. (مثال های معمولی هم حتی داره) ولی برای فرد دوم احتمالا بازدهی کتاب پایین تر میاد.
با وجود کوتاهی کتاب، از ترجمه راضی بودم. ولی خب برای من جوری نبود که بگم این کتاب زندگیمو تغییر داد!
همزمان باهاش داشتم کتاب دیگه ای هم تو طاقچه میخوندم که شاید اگر همونو ادامه میدادم روم تأثیر بیشتری میذاشت.
البته که منکر یا سری نکات جالبش نمیشم. اما حداقل برای من خیلی حرف تازه برای گفتن نداشت. و اینکه توضیحات و مثال ها انقدر کم بود موجب میشد مطالب رو سریع فراموش کنید.
یه قسمت هایی از کتاب که درموردش نظری داشتم رو اینجا میگذارم:

1"بنابراین کارهایی که نباید در زندگی انجام بدهی بنویس، تا هر شرایطی پیش آمد بر اساس آن تصمیم بگیری."
هنر شفاف اندیشیدن _ناتوانی در بستن درب ها

اینجا یاد زندگی در سطح اخلاقیات افتادم. یه تقسیم بندی هست که سطح زندگی افراد و رضایت مندی شون در هر سطح رو بیان میکنه. اولین سطح، زندگی با هدف برآوردن لذت هاست. کلا هدف رو میذاری روی لذت بردن. هرچی بهت لذت بیشتری داد انجام میدی. طبیعتا نه انسانیه و نه اخلاقی. اینجوری آرامش و رضایت خاطر چندانی هم نداری و ذهنت آشفته میشه. دومین سطح زندگی اینه ک یه سری اصول اخلاقی رو بهش معتقد باشی و طبق اونا زندگی کنی. نه لزوما قوانین هر جامعه ای که توش زندگی میکنی. بلکه قوانینی که با عقل و منطقت پذیرفتی. حالا اگر مثلا تو بیابون هم باشی، یا اگر دوربینی در حال ثبت کارهایی که انجام میدی نباشه هم، حاضر به زیر پا گذاشتن خطوط اخلاقی خودت نمیشی.
و سطح سوم زندگی، زندگی دینی و عاشقانه است. اینجا هدفت اینه که به رضای خدا برسی. فقط هم میخوای خواسته خدا رو اجابت کنی. هرچند به نظر با عقل و اخلاق نسازه. تو میدونی خدا بد برا بنده اش نمیخواد پس هرچی میگه عاشقانه میگی چشم.
مثال این سطح زندگی هم میشه ماجرای حضرت ابراهیم و ذبح حضرت اسماعیل
.
2:قسمت دیگه کتاب :

"اگر یک 100 دلاری از دست بدهی احساس ناراحتی بیشتری نسبت به زمانی که یک 100 دلاری به دست آوردید خواهید داشت. به این اتفاق" نفرت از زیان" میگویند"

این قسمت واقعا جالب بود برام. حتی وقتی یاد همین تو زندگیم افتادم خنده ام گرفت. من هنوز یادمه که یک بار توی مغازه ای، 10 هزار تومن رو جایی انداختم که بعد پیدا نشد! 10 تومن بود فقط! :)) اما یادم نرفته:)) البته حالا اینجورم نیست که حرص بخورم براش. از جهت ملموس بودن قانون نفرت از زیان تعریفش کردم.

نمره من از 5 : 2 ⭐️⭐️
لینک در طاقچه

























https://taaghche.com/book/74569