احتمالاً تنها کاری که بلدم خوندن و نوشتن. همه چیز رو میخونم و از همه چیز مینویسم.
چالش کتابخوانی طاقچه: پنماریک
برای چالش مرداد طاقچه «رمانی طولانی که با تمامشدنش دلت برای شخصیتهایش تنگ میشود»، من کتاب پنماریک نوشته سوزان هوواچ را انتخاب کردم. با وجود اینکه شش سال از اولین باری که آن را خواندم میگذرد هنوز هم اکثر شخصیتها را مثل شخصیتهای واقعیای که با آنها زندگی کرده باشم به یاد میآورم و البته گاهی دلتنگشان میشوم.
پنماریک داستانی خانوادگی است. ستون اصلی این داستان خانوادگی هم عمارت پنماریک است و زندگی افرادی که سرنوشتشان به آن گره خورده را روایت میکند. سه نسل از خانواده پنمار که با احساسات متناقضشان به هم متصل شدهاند.
پنماریک با بریدههای اول هر فصل به تاریخ خانواده پلانتاجنت که بیشتر از دویست سال بر انگلستان حکومت میکردند ارتباط پیدا میکند و شخصیتها سایهای از شخصیتهای واقعی تاریخیاند. و عمارت پنماریک سمبلی از سلطنت انگلستان.
نقطه شروع این داستان مارک کاستلاک است سایهای از هنری دوم. علاقه او و پدرش به تاریخ انگلستان به شکل لذت بخشی این ارتباط تاریخی را پررنگتر میکند. مادرش مود پنمار سالهای طولانی در حسرت میراث دزدیده شدهاش پنماریک به آب و اتش میزند و در انتها آن را برای پسرش به دست میآورد. هر چند که انتقام مارک برای بازیچه بودنش در این راه باعث میشود هرگز به پنماریک باز نگردد.
پنماریک و جانا روزلین تقریبا همزمان بخش بزرگی از زندگی مارک میشوند. جانا روزلین زن سرسخت کورنوالی که سایهای از النور د اکواتین است. روزلینفارم را همسر پیرش به ارث برده و در آن زندگی میکند. برای سرپا نگه داشتن آن، با وجود آنکه معشوقه پدر مارک بوده در نهایت به ازدواج با او رضایت میدهد. و زنجیرهای از درگیریهای خانوادگی، سلطهگری، خیانت، انتقام، عشق و نفرت به دنبال آن اتفاق میافتد.
این داستان پر فراز و نشیب و همراه کننده در شش فصل با شش راوی مختلف روایت میشود. مارک کاستلاک، جانا روزلین، ادرین پاریش پسر حرامزاده مارک از رز پاریش، فیلیپ کاستلاک، و در آخر فرزند طرد شده مارک و جانا جانآیوز.
مایکل کوردا این کتاب را اولین تجربه واقعیاش از این باور عامیانه صنعت نشر میداند که «هر لحظه در جایی از امریکا زنی روی میز اشپزخانهاش، همانطور که از بچهاش مراقبت میکند کتابی پرفروش یا بربادرفته بعدی را مینویسد». سوزان هواچ واقعا هم روی میز اشپزخانهاش این داستان پرجزئیات را نوشته بود.
مهمترین وجه این داستان برای من، قضاوت و تصور شخصیتها از هم بود، تصویری دائما متغیر و البته، کاملا واقعی. نه تنها شخصیتها به زیبایی چندوجهی ساخته شدهاند که در ذهن دیگر شخصیتها هم شکلهای متفاوتی میگیرند. ندانستن همه چیز در مورد یک نفر قضاوتهای اشتباهی ایجاد میکند که کنار گذاشتن آنها چندان کار سادهای نخواهد بود. و این قضاوتها نه فقط ارتباط شخصیتها با هم که به وضوح جهانبینی و وجود هر شخصیت را میسازد.
پنماریک کتابی است که میتوان فراموش کرد توسط نویسندهای نوشته شده، میتوان شخصیتها را انسانهایی واقعی دانست و با آنها شاد و غمگین شد. برخی وقایع داستان تا مدتها قلبتان را به درد میآورد و یادآوری برخی دیگر همیشه لبخند به لبتان مینشاند.
نسخه الکترونیکی کتاب پنماریک با ترجمه ابراهیم یونسی از نشر نگاه در اپلیکیشن دانلود قانونی کتاب الکترونیک و صوتی طاقچه در دسترس است. این کتاب در سرویس بینهایت هم قرار دارد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کی تا حالا اشعه سبز رو دیده؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخواتی طاقچه: استالین
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: دایی جان ناپلئون