چالش کتابخوانی طاقچه: پیر پرنیاناندیش
چالش خرداد طاقچه آشنایی با سخت و آسان زندگی یک آدم معروف بود. من عاشق خواندن خاطرات دیگران هستم. عاشق خواندن زندگینامهها هستم. هنوز علتش را نمیدانم. شاید در آنها بهدنبال چیزی میگردم که روزی در زندگیم به کار بیاید. شاید هم فقط برای گذران وقت این کار را میکنم. ولی خاطره خواندن و خاطره نوشتن از لذتبخشترین کارهایی است که میتوانم انجام دهم. برای چالش طاقچه کتابهای زیادی مد نظر داشتم. بین «چراغسبزها» و «استالین» کتاب «استالین» را انتخاب کرده بودم ولی بعدا با خودم فکر کردم خواندن زندگینامه استالین به درد من نمیخورد و باید بروم سراغ خواندن «نبرد من». «نبرد من» پر بود از افکار سیاسی و حزبی آدولف هیتلر و من از اینکه یک جنبه از زندگی در زندگینامه بررسی شود بدم میآید. وقتی پست اینستاگرام طاقچه درمورد کتاب «مردی در تبعید ابدی» را خواندم، تصمیم گرفتم همین کتاب را بخوانم یا بهسراغ «ابوالمشغله» و «ابوالمشاغل» نادر ابراهیمی بروم. همین الان درحال خواندن کتاب «مردی در تبعید ابدی» هستم. ولی دیدم حرف زیادی برای گفتن از ملاصدرا ندارم. حتی «کلمات» ژان پل سارتر را هم از کتابخانه گرفتم و از آن خوشم نیامد. کتابهای دیگری هم مد نظرم بود که در طاقچه نبودند وگرنه آنها هم گزینههای خوبی بودند. خلاصه گزینههای زیادی برای چالش این ماه در پیش رو داشتم. حالا چه شد که کتاب «پیر پرنیاناندیش» را انتخاب کردم؟باید توضیح بدهم.
اولین بار که نام این کتاب را شنیدم، در سوم دبیرستان بود. یکی از بچههای کلاس این کتاب را به معلم زبان فارسیمان پیشنهاد کرد و معلممان کتاب را خواند و آنقدر شیفتهی آن کتاب شد که در نمایشگاه کتابی که با همان همکلاسی و معلممان رفته بودیم، کتاب را خرید. یادش بهخیر. آن موقع صد و پنجاه هزار تومان بود. بعدا که خواستم این کتاب را بخوانم، آن را از معلممان قرض گرفتم. من و پدرم سر خواندن کتاب با هم رقابت میکردیم و درمورد کتاب با یکدیگر خیلی حرف میزدیم. بعدا کتاب را به همسایهمان قرض دادیم و من به یکی از دوستانم که میخواست در ارائهاش یک شاعر را معرفی کند، پیشنهاد کردم سایه را انتخاب کند و این کتاب را به او هم دادم. برای مدت کوتاهی کتاب را به فرد دیگری هم دادم و بعد از دست به دست شدن کتاب آن را به معلممان برگردانم. اردیبهشت این ماه پدرم دوباره هوس کرد که این کتاب را بخواند. اصرار داشت که آن را از کتابخانه بگیرم. من هم کتاب را گرفتم و خودم هم هر از چند گاهی آن را ورق میزدم و مرور میکردم. ناگهان این فکر در ذهنم جرقه زد که چرا این کتاب را برای چالش خرداد انتخاب نکنم؟و برای همین بالاخره این کتاب را برگزیدم.
کتاب پیر پرنیاناندیش حاصل مصاحبت شش سالهی میلاد عظیمی و همسرش عاطفه طیه با هوشنگ ابتهاج است. کتاب چند بخش دارد. کودکی و نوجوانی در رشت و مهاجرت به تهران، مصاحبت با شهریار، دوستی با مرتضی کیوان و زندگی او، سالهای کار در شرکت سیمان تهران، سالهای کار در رادیو، به زندان افتادن سایه، همسر سایه و مهاجرت به آلمان، یاد بعضی نفرات، موسیقی، در باب شعر، در باب شاعران و بخش آخر از اینجا و آنجا. این بخش آخر شامل سخنان پراکندهی سایه درمورد موضوعات مختلف است. همهی قسمتهای کتاب جذاب هستند ولی من بخش مرتضی کیوان را بیش از همه دوست داشتم. دوستی عمیق سایه با مرتضی کیوان و شخصیت مرتضی کیوان مرا تحتتاثیر قرار داد. فکر میکنم عناوین هر بخش مشخص میکند که هوشنگ ابتهاج چه زندگیای داشته است. چیزی که برای من جالب بود این بود که من عکسهای هوشنگ ابتهاج را قبلا دیده بودم و فکر میکردم شخصیت جدی و سختی دارد. ولی وقتی این کتاب را خواندم و دیدم سر کوچکترین چیزها هم گریه میکند، فهمیدم که چه شخصیت متفاوتی دارد. شخصیت و شعر هوشنگ ابتهاج بعد از خواندن این کتاب برایم ارزش بیشتری پیدا کرد.
کتاب «پیر پرنیاناندیش» در نگاه اول بسیار پرحجم به نظر میرسد. دو جلد قطور که رویهمرفته ۱۵۰۰ صفحه میشود که حدود ۲۵۰ صفحه از آن عکس و فهرست است. ولی میشود این کتاب را بهسرعت خواند. هم کتاب روانی است هم بهآسانی میتوانی محو سخنان سایه شوی و گذر زمان را فراموش کنی. به نظرم کوتاه بودن هر قسمت از کتاب در این روان خواندن خیلی موثر است. هر قسمت حدود یک تا نهایتا ده پانزده صفحه است و من شبها موقع خواب با خودم میگفتم چند صفحه بیشتر میخوانم و ناگهان میدیدم پنجاه صفحه خواندهام و باز هم دلم میخواهد بیشتر بخوانم. من به هر کسی که این کتاب را پیشنهاد دادهام آن را دوست داشته است. مثال آخرش یکی از دوستانم است که اوایل میگفت از خواندن زندگینامهی دیگران خوشش نمیآید ولی وقتی یک قسمت از کتاب را خواند قسمتهای دیگر کتاب را هم خواند و شاید بشود گفت که به زندگی هوشنگ ابتهاج علاقهمند شد. در این کتاب به شعرها و آهنگهای بسیاری اشاره میشود و من همیشه برگهای در کنار دستم بود تا عناوین این شعرها و آهنگها را بنویسم و بعدا آنها را بخوانم و بشنوم. از این لحاظ من را به شعر خواندن پایبند نگه داشت. نمیدانم شاید من خیلی سعی میکنم یک اثر را با اتفاقات زمانم همراه کنم. ولی خواندن این کتاب در خرداد ماهی که حال همهمان بد بود مسکن خوبی بود و درسهای زیادی از آن گرفتم. من بهجز بخش موسیقی همهی بخشهای کتاب را دوباره خواندم. میخواستم بخش موسیقی را با دقت بیشتری بخوانم و آهنگهای معرفیشده در آن را دانلود کنم و گوش بدهم. حالا حالاها با این کتاب کار دارم.
اگر به ادبیات و موسیقی و تاریخ معاصر علاقه دارید خواندن این کتاب برای شما واجب است. حتی اگر به هیچ کدام اینها هم علاقه نداشتید این کتاب را بخوانید. امیدی نداشته باشید که کتاب را بخرید. قیمتش ۹۵۰ هزار تومان است. فکر میکنم داشتن این کتاب یکی از حسرتهای بزرگ زندگیام بشود. باید همان موقع که ۱۵۰ هزار تومانی بود میخریدمش. شما هم باید مثل من آن را از کسی قرض بگیرید یا دست دوم بخرید یا آن را از کتابخانه بگیرید. راه آخر هم این است که آن را از نرمافزار طاقچه بخوانید. من که میخواهم با پولی که با شرکت در چالش به دست میآورم این کتاب را بخرم. حداقل نسخهی الکترونیکی کتاب را داشته باشم و حسرت به دل از دنیا نروم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کتاب وحشی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه :کتاب تولستوی و مبل بنفش
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه:نگران نباش!