در تلاش برای یادگرفتن چیزهای جدید، مثلا چیدن کلمات کنار یکدیگر..
چالش کتابخوانی طاقچه :«چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟»
صحبت کردن در مورد کتاب هایی که نخوندیم چه ضرورتی داره اصلا ؟ این اولین سوالی بود که موقع دیدن اسم این کتاب به ذهنم رسید. اما همونطور که نویسنده میگه ما اغلب محتوای کتاب هایی که خوندیم رو هم با گذر زمان فراموش میکنیم و در مواردی اون کتاب رو به عنوان یک کتاب نخونده در دست میگیریم. پس سوالم از خط اول به : در مورد کدوم کتاب ها نخونده و به چه طریقی باید حرف بزنیم تغییر کرد.
تا به الان من هم مثل شما فکر میکردم تنها در صورتی می توانم به خوبی درباره ی یک کتاب حرف بزنم که اون رو خوب خوانده باشم، یا لااقل در مورد کتابی که در بهترین حالت روزنامه وار ورق زدمش چیزی جز تایید یا رد کردنش نمیتونم بگم. اما نویسنده ی کتاب، این فرضیه رو رد می کنه و در چهار بخش اول کتاب با عنوان های
1) کتابهایی که نمی شناسم.
2) کتابهایی که تورق کرده ام.
3) کتابهایی که درباره اش شنیده ام.
4) کتابهایی که فراموش کرده ام.
سعی می کنه اثبات کنه که نه تنها ما می تونیم درباره کتابهایی که ورق زدیم یا درباره اشون یادداشت های دیگران رو خوانده ایم، بلکه می توانیم درباره کتابهایی که نمی شناسیم هم خیلی خوب حرف بزنیم.
کتاب از 12 فصل نه چندان بلند به همراه یک بخش سرآغاز و یک بخش حسن ختام تشکیل شده. نویسنده صحبت اش رو در هر فصل با یک مثال از دنیای ادبیات (داستانی) جهان شروع میکنه که حقیقتا من اکثر این توضیحات رو به دلیل جذاب نبودن ورق زدم و روزنامه وار از روی کلمات رد شدم و دقیق نخوندم، تا برای اولین بار تجربه ی این مدل خوندن رو در مورد یک کتاب (و نه تمام کتاب که بخش هایی از اون) تجربه کنم.
قبل از شروع بخش اول و در قسمت سرآغاز نویسنده در مورد سه تا محدودیتی که باعث شده متن های کمی در ستایش کتاب نخوانی منتشر بشه، میگه : تعهد به خوندن و تعهد به کامل خوندن و شیوه بحث ما در مورد کتاب ها.
من در اینجا اسم 3 بخش و 12 فصل رو تیتروار میارم و اگر جایی امکان داشته باشه بخشی از کتاب رو نقل قول میکنم تا در صورت تمایل همون تیتر و بخش رو مطالعه کنید :
بخش اول : روش های نخواندن
1. کتاب هایی که نمی شناسید : در این بخش خواهیم دید خواندن هر کتابی در مقایسه با داشتن دورنمای کلی از همه ی کتاب ها هدر دادن وقت است. رویایی با بی شمار کتاب در دسترس، مشوقی است تا هیچ کتابی نخوانم
در ادامه از این بخش کتاب نویسنده میگه که فرق "نبود خواندن" و "نخواندن" چیه ؟ در حالت اول فرد کتاب نخوان، علاقه ای به کتاب ندارد و منظور از کتاب هم محتوا و هم مکان آن کتاب است. در حالت دوم فرد کتاب نخوان از کتاب خوانی خودداری میکند تا جوهره ی کتاب یعنی نسبت و تناظر آن با کل کتابخانه را به چنگ آورد.
2. کتاب هایی که تورق کرده اید : برای نوشتن مقاله درباره ی یک کتاب کافی است آن را ورق زده باشید. البته در مورد برخی کتاب ها هرکاری غیر از این ناشایسته است.
3. کتاب هایی که درباره شان شنیده اید : برای اینکه بتوانیم در مورد یک کتاب به تفصیل سخن بگوییم، اگر خواننده یا شنونده ی سخنان دیگران درباره آن باشیم حتی نیازی به در دست گرفتن آن کتاب نداریم.
4. کتاب هایی که فراموش کرده اید : آیا کتابی که خوانده یا کاملا فراموش کرده اید یا حتی کتابی که فراموش کرده اید آن را خوانده اید هنوز هم کتابی خوانده شده به شمار می آید؟
بخش دوم : برخورد های ادبی
5. برخورد در جامعه : در این بخش قهرمان ماجرا خود را در تالاری انباشته از هوادارانش میبیند که بی صبرانه منتظر شنیدن سخنرانی او درباره کتاب هایی هستند که نخوانده است.
6. برخورد با استادان : در این بخش همراه با قبیله تیو در غرب آفریقا نشان می دهیم برای بیان دیدگاه روشنگرانه درباره یک کتاب حتی اگر موجب ناخشنودی کارشناسان شود حتی لازم نیست لای کتاب را باز کرده باشید.
7. برخورد با نویسنده : در این بخش نشان می دهیم که باید مراقب آنچه در حضور نویسنده میگویید باشید. خصوصا وقتی که نویسنده نیز کتابی که نگاشته را نخوانده باشد. :)
8. رودر روی معشوق : در این بخش می بینیم که بهترین راه فریفتن یک نفر از راه سخن گفتن درباره کتاب هایی دوست دارد اما شما نخوانده اید این است که زمان را متوقف کنید.
بخش سوم روش های رفتاری
9. شرمنده نباشید : در این بخش اثبات می کنیم نخستین حرف برای حرف زدن درباره کتاب هایی که نخوانده اید این است که شرمنده نباشید. این بخش همان فلسفه وجودی کتاب است : بعد از توضیح انواع مختلف کتابنخوانی و بررسی وضعیت های گوناگون بحث درباره کتاب های ناخوانده، زمان بحث درباره روش های سرافراز بیرون آمدن از چنین وضعیت هایی فرارسیده.
10. ایده هایتان را تحمیل کنید : کلید تحمل دیدگاهتان در مورد یک کتاب آن است که به خاطر بیاورید کتاب یک شی ثابت نیست و حتی به بند کشیدن هم آن را از تحرک باز نمی دارد.
11. کتاب خودتان را بسازید.
12. درباره خودتان بگویید : در این بخش نتیجه می گیریم بازه زمانی مناسب برای مطالعه ی یک کتاب 10 دقیقه است. چون پس از آن ممکن است که این برخورد تنها بهانه ای برای نوشتن خودزندگینامه (Autobiography) شماست.
ختم کلام.
پانوشت : توضیحات بخش هایی از کتاب به نظر من زیادی و نالازم (!) بود. پر از اسامی و ارجاعات زیادی که خوندنش جذابیتی نداشت برام. فن کتاب رو میشه روی خودش پیاده کرد در عین حال که هنوز دقیقا نمیدونی چه فنی! :) اما من تا قبل از خوندن این کتاب اعتماد به نفس صحبت کردن در مورد کتاب هایی که نخوندم رو اصلا نداشتم و درست نمیدونستم اما حالا ؟ چراکه نه.
لینک خرید کتاب از طاقچه:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کار عمیق
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه : «راهنمای بازدید از موزه کمونیست»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها