چالش کتابخوانی طاقچه: کتابخانه نیمه شب

هرچند طرح جلد کتاب برایم جالب نبود.

هیچ تصوری هم از محتوای کتاب نداشتم.

شاید براتون جالب باشه که بدونید من عمدتا کتاب های نوجوان میخونم...

کتاب های که میدونم معمولا حد معقولی? از هیجان و یک پایان خوش رو بهم هدیه میدن.

و حالا عنوان این کتاب برایم تداعی کننده کتاب های نوجوان شیرینی بود که خوانده بودم.

چه عنوان مسحور کننده ای...

کتابخانه نیمه شب داستان دختر نا امید و شکست خورده ایست که فکر می‌کند تا به حال هیچ موفقیتی نداشته و زندگی اش ارزش ادامه دادن ندارد...

شغل ، عشق ، انگیزه ، هیجان و حتی دوست ....

نورا هیچ چیز ندارد.

نورا به عقب برمی‌گردد و فکر میکند...

زندگی اش را مرور می‌کند...

پدرش آرزو داشت شناگر المپیک باشد...

برادرش میخواست او ستاره موسیقی شود...

در کودکی عاشق یخچال شناس شدن بود...

ولی حالا نه تنها هیچکدام نبود بلکه حتی خوشحال، محبوب و... هم نبود...

حتی حالا حداقلی ترین چیزهای زندگی اش را هم از دست داده بود و این برای نورا یک پایان بود.

نورا در نهایت تصمیم می‌گیرد از زندگی بی ارزشش خلاص شود.

نورا خودکشی می‌کند...

ولی انگار نورا در مرگ هم موفق نیست ?

نورا به جای اینکه بمیره.....

دیگه بقیه اش رو خودتون بخونید ! ! !

《مهرهٔ سرباز جادویی‌ترین مهرهٔ شطرنجه. ممکنه کوچیک و معمولی به‌نظر برسه، اما این‌طور نیست؛ چون یه سرباز مهره‌ایه که می‌تونه وزیر بشه. تنها کاری که باید بکنی اینه که به راهت ادامه بدی و بری جلو. خونه‌به‌خونه. وقتی هم به‌سمت دیگه برسی، هر قدرتی که بخوای به‌دست می‌آری》

این کتاب یکی از شیرین ترین و دل انگیز ترین کتاب هایی بود که خوندم

?? ??خطر اسپویل?? ??

زیستن زندگی های متفاوت

امتحان کردن مسیر های مختلف

کشف و حل حسرت های قدیمی

همه و همه یک دنیای خيال انگیز آرامش بخشه…

دنیایی که در این کتاب می‌شود حسش کرد.

《هر زندگی میلیون‌ها تصمیم رو شامل می‌شه. هر بار که تصمیمی گرفته می‌شه، نتیجه تغییر می‌کنه. تغییری جبران‌ناپذیر که به‌نوبهٔ خودش موجب تغییرات دیگه‌ای می‌شه. این کتاب‌ها دریچه‌ای هستن به تمام زندگی‌هایی که تو می‌تونستی تجربه کنی.》

یکی از زیباترین نکات کتاب، شکستن بار حسرت های دوش خواننده است…

نویسنده قدم به قدم با تجربه ای زیبا حسرت های نورا را می‌شکند و با شکستن هر یک از این حسرت ها ما نیز می‌توانیم به بخش بزرگی از حسرت های خودمون جور دیگری نگاه کنیم.

و در نهایت زندگی را عمیق تر درک کنیم همان‌ کاری که نورا کرد.

《اگه می‌فهمیدیم هیچ شیوهٔ زندگی‌ای نیست که بتونه ما رو در برابر غم ایمن کنه، همه‌چیز خیلی ساده‌تر می‌شد. فقط باید بفهمیم که غم هم در عمل بخشی از ذاتِ شادیه. نمی‌شه شادی رو داشت و غم رو نداشت. هیچ زندگی‌ای وجود نداره که توش بتونیم تا ابد غرق شادی محض باشیم. تصور اینکه چنین زندگی‌ای وجود داره، فقط باعث می‌شه توی زندگی فعلی‌مون بیشتر احساس غم کنیم.》

نتیجه گیری زیبای کتاب این بود که باید ساخت و زندگی کرد…

باید از کلیشه ها و حسرت ها فرار کرد و برای ساخت زندگی رؤیای آستین بالا زد .

و حالا کتابخانه نیمه شب در صدر لیست معرفی های من است.

جرو کتاب هایی است که به همه و در همه جا می‌شود پیشنهاد کرد و مطمئن بود برای همه حال خوب کن و مفید خواهد بود.

*جملات بین دو《》 بریده های کوتاهی از کتاب هستند.

این کتاب توسط نشر ترنگ در سال ۱۴۰۰ چاپ شده و یوی از فوق‌العاده ترین تازه های نشر است.

خیلی خوشحالم که طاقچه امکان تجربه کتاب های زیادی رو به من داده.

کتابخانه نیمه شب را از اینجا بخوانید.

https://www.google.com/amp/s/amp.taaghche.com/book/105020/%25DA%25A9%25D8%25AA%25D8%25A7%25D8%25A8%25D8%25AE%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2587-%25D9%2586%25DB%258C%25D9%2585%25D9%2587-%25D8%25B4%25D8%25A8