چالش کتابخوانی طاقچه: کتابخانه نیمه شب


کتابخانه نیمه شب اثری ماندگار و عمیق از مت هیگ است.ایده اولیه این کتاب بسیار بکر و تازه است و می تواند ساعت ها خواننده را وادار کند تا خود را به جای نقش اصلی بگذارد و خود را به جای او تصور کند .داستان دختری به نام نورا را روایت می کند که زندگی برای او جذابیتی ندارد و حس میکند به هیچ موفقیتی نرسیده است و تمام فرصت های خود را از دست داده است.

در ساعت 12 نیمه شب تصمیم به خودکشی میگیرد و پس از نوشتن یادداشتی خودکشی میکند.ناگهان خود را در کتابخانه ای بی انتها می بیند.کتاب هایی که در آن جا وجود دارند ، تمام زندگی هایی است که او می توانست تجربه کند ، اگر تصمیمات دیگری میگرفت.

مهمترین بخش آن کتاب حسرت هاست. کتابی قطور که شامل همه حسرت های او در زندگی است.

او می تواند زندگی های مختلفی را انتخاب کند تا بتواند قبل از اتمام وقتش ، زندگی مورد علاقه خود را پیدا کرده و برای همیشه در آن بماند.

اگر شنا را ادامه میداد یا در گروه موسیقی میماند یا ازدواج می کرد یا به دنبال رشته دانشگاهی دیگر میرفت چه اتفاقی می افتاد؟

به نظرم کتابخانه نیمه شب یکی از تجربه های فراموش نشدنی است که اگر واقعی بود ، شاید مردم بیشتر قدر زندگی خود را می دانستند و همیشه سرگرم حسرت خوردن به خاطر فرصت های از دست رفته و شکایت از وضعیت حال نبودند.از زندگی کنونی خود لذت بیشتری می بردند و هرروز به دنبال ماجراجویی جدیدی بودند.

کتاب حسرت ها یکی از سنگین ترین بار هایی است که هر شخص در زندگی با خود حمل می کند و دائما خود را به خاطر از دست دادن موقعیت های مختلف سرزنش کرده و تصور می کند اگر از تصمیم دیگری می گرفت ، زندگی بی نقص و بدون مشکلی در انتظارش بود.شاید خواندن این کتاب باعث شود این بار کمی سبک تر شود و شاید حتی از بین برود تا بتوانیم با تمرکز بیشتری برای فرصت ها و تصمیم های پیش روی خود داشته باشیم و بر این باور باشیم که هنوز زندگی ادامه دارد و هزاران احتمال برای بقیه زندگی خود داریم و می توانیم بهترین زندگی را بسازیم.

"دوگانگی وجودی آتشفشان‌ها این است که هم نماد نابودی و هم نماد زندگی اند. وقتی مواد مذاب شان آرام بگیرد و سرد شود به شکل سنگ در می‌آید و در گذر زمان خرد و به خاکی غنی و حاصل‌خیز تبدیل می شود. نورا به این نتیجه رسید که سیاهچاله نیست ، آتشفشان است و درست مثل آتشفشان نمی‌تواند از حقیقت وجودش فرار کند باید می‌ماند و آن سرزمین بایر را آباد می‌کرد می‌توانست درون خود جنگلی سرسبز بکارد."

این کتاب را به همه به خصوص کسانی که زمان سختی را می گذرانند و حس میکنند هیچکس آن ها را درک نمیکند و بسیار تنها هستند پیشنهاد می کنم.

مطمئنم با غرق شدن در این کتاب لحظات خوبی را خواهید داشت و همچنین پس از تمام کردن آن حس بهتری درمورد خود دارید و دوست دارید با تمام وجود زندگی کنید.

این کتاب زیبا را می توانید از طاقچه دریافت کنید :

https://taaghche.com/book/95170