در جستجو
چالش کتابخوانی طاقچه: کتابخانهی عجیب
چالش بهمنماه امسال طاقچه، خواندن کتابی بود که خواننده رو با ادبیات ژاپن آشنا کنه. ادبیات ژاپن آخرین موضوعیه که برای کتاب خوندن ممکنه بهش فکر کنم، کلا ژاپن بجز درخت و شکوفههای گیلاس چیز جذابی برام نداره. برای همین از اول تصمیم گرفتم یک کتاب کوتاه و مختصر بخونم. کتاب کتابخانهی عجیب از هاروکی موراکامی. موراکامی نویسندهی معروف و پرکاریه و بیشتر نوشتههاش به فارسی ترجمه شده و میشه.
بعد از خوندن کتاب و تلاش ناکام برای نوشتن معرفی کتاب، با کوبو آبه آشنا شدم که او هم از نویسندگان معروف ژاپنه و خلاف موراکامی داستانهاش زیاد عامهپسند نیست. بعد دوباره سراغ موراکامی برگشتم تا کتاب به آواز باد گوش بسپار رو بخونم که اولین نوشتهی بلند نویسنده است و تقریبا دو و نیم برابر کتاب کتابخانهی عجیب حجم داشت. موراکامی در این کتاب داستان نویسنده شدنش رو تعریف میکنه، اما خوندن این کتاب هم تا امروز که ۲۸ بهمن ماه ۱۴۰۱ است به بیشتر از نصف نرسیده...
پس به سراغ کتابخانهی عجیب برمیگردم و بیمقدمه باید بگویم اگر دوست دارید نیم ساعتی که در مترو هستید یا در مطب پزشک منتظر رسیدن وقتتان پا روی پا انداختهاید، کتاب مناسبی برای مطالعه است. یک داستان عجیب و سورئال از پسرکی که برای گرفتن کتاب به کتابخانهی عمومی شهر میرود و آنجا توسط یک پیرمرد گیر میفتد تا برای او کتابهایی بخواند.
من تقریبا همیشه در فهم نمادها و استعارهها ضعیفم، این داستان هم چندین شخصیت نمادین از جمله مرد گوسفندنما، پیرمرد و دخترک داشت.
کتاب داستان پسری را روایت میکند که به توصیهی مادرش به کتابخانه میرود تا ته و توی هرچیزی را که نمیداند دربیاورد و یک روز با بخش عجیبی از کتابخانه روبرو میشود که توسط یک پیرمرد اداره میشود. پسرک توسط پیرمرد رباییده میشود و با در پایان با کمک نگهبان زندان و دخترکی که گویا در تصوراتش است از زندان میگریزد. درگیری خیر و شر (پسرو و پیرمرد شرور) از نقاط پررنگ این داستان است که احتمالا در درگیریهای ذهنی موراکامی ریشه دارد. همچنین هرچه در طول داستان پیش میرویم تعلقات دنیایی پسر کمتر میشوند. گویی در مسیر یک سیر و سلوک قرار دارد.
شاید هم چنین توصیفاتی از یک داستان کمتر از صد صفحهای زیادی عرفانی و شرقیپسند باشد و باید این کتاب را صرفا داستانی عجیب بدانیم که در ذهن یک نویسندهی عجیب شکل گرفته است.
داستانهای موراکامی عموما ما را از دنیایی که در آن زندگی میکنیم دور میکنند و در یک دنیای جدید و سورئال رخ میدهند. این معجزهی کلمات است که میتوان زندگی را جور دیگری هم تصور کرد و زیست. برای برخی خوانندگان این دوری از دنیای واقعی جذاب و برای برخی خستهکننده است. اما موراکامی با دقت فراوان و قلمی گیرا از دنیای فراتر از آنچه با دو چشم میبینیم صحبت میکند و مینویسد.
پایان کتاب اما شبیه سایر آثاری که از موراکامی خوانده بودم چندان جالب نبود. بنظرم کلا ضعف نوشتههای موراکامی در پایانبندی است. حتی کافکا در کرانه که تا اینجا بهترین کتابی بوده که از او خواندهام در پایان بندی ضعف داشت.
من این کتاب رو در طاقچه بینهایت خوندم و اگر دوست دارید یک داستان عجیب و کوتاه بخونید بهتون پیشنهادش میکنم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: قصههای شب برای مدیران
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: نگران نباش
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: جنگ چهره زنانه ندارد