چالش کتابخوانی طاقچه :کتاب آن چه پرنده کوچک به من آموخت

سلام به همه کتابخوان ها و کتاب دوست های عزیز. در ادامه چالش جذاب کتابخوانی طاقچه دسته پیر طریقت ،کتاب آن چه پرنده کوچک به من آموخت نوشته بیز استون را انتخاب کردم. بیز استون 48 ساله کارآفرین آمریکایی و از بنیانگذاران توییتر اوست. او در این کتاب از مراحل مختلف زندگی اش، ازدواجش، استارت آپ های مختلف که در شکل گیری آن ها به طور مستقیم یا غیرمستقیم نقش داشته، می گوید و به شرح و توصیف این می پردازد که چگونه با شکست هایش در مقاطع مختلف کنار آمده و به یک انسان موفق بدل شده است. چیزی در جای جای این اتوبیوگرافی نمود پیدا کرده و ملموس است، علاقه وافر نویسنده کتاب به شغل و حرفه اش است که یکی از عوامل کلیدی موفقیت وی محسوب می شود. در ادامه روند شکل گیری و محبوب شدن توییتر شرح داده شده است که چگونه چالش های مختلف را پشت سر گذاشته و محبوبیت بین کاربرانش تا این حد از سراسر دنیا وجود دارد. این که توییتر محدود به حروف و کلمات است هم در کتاب مورد بررسی قرار گرفته که این محدودیت تا حد بسیار زیادی خلاقیت را برای کاربرانش به بار آورده. در کل فضای کتاب و زندگی نویسنده برام جذاب بود. یک سری نکات ریز واسه موفقیت و زندگی بهتر و قشنگ تر داخل کتاب هست که مفیده مخصوصا واسه اونایی که میخوان یه استارتاپ خوب راه اندازی کنن. پیشنهاد می‌کنم جاهایی از کتاب رو که حس کردین براتون تأثیرگذار بوده رو یادداشت کنین یا علامت بزنین که بعدا اگه انگیزتون در راستای هدفتون کم شد، به اونا مراجعه کنین و دوباره انرژی بگیرین. در ادامه قسمت هایی از دید بنده جذاب تر بود را با شما به اشتراک می گذارم. با آرزوی موفقیت برای همه طاقچه ای ها و ویرگولی های عزیز ✌️??

_من نابغه نیستم، ولی همیشه به خودم ایمان داشته‌ام و به‎عنوان یک انسان، این چیز خیلی مهمی است. مهم‌ترین مهارت من که در طول سال‌ها آن‎را بالاتر هم برده‎ام، توانایی گوش‎سپردن به دیگران است: گوش‎کردن به خوره‌های گوگل، کاربران شاکی توئیتر، همکاران مهم‌ترم، همسر عزیزم. چیزی که کار در طول پنج سال تأسیس توئیتر و قبل از آن در آن استارتاپِ شکست‌خورده به من یاد داد، این بود که تکنولوژی در ظاهر زندگی ما را تغییر می‌دهد، ولی این تغییر در اصل معجزه‌ی نوآوری و مهندسی نیست. ما هر چقدر هم که کامپیوترهای بیش‎تری به شبکه اضافه کنیم یا هر چقدر هم که الگوریتم‌ها پیچیده‌تر شوند، آن‌چه که در توئیتر دیدم و رویش کار کردم، همچنان چیزی فراتر از موفقیت تکنولوژی می‌ماند؛ این چیز انسانیت است. من در آن‌جا با آدم‌های خوبی روبه‌رو شدم و فهمیدم یک شرکت می‌تواند تجارت کند، برای جامعه مفید باشد و در‎عین‎حال خوش هم بگذارند. این سه هدف در کنار هم پیش می‌روند و هیچ‌وقت اسیر و برده‌ی سودآوری نمی‌شوند. انسان‌ها اگر ابزار مناسبی در اختیار داشته باشند، می‌توانند به چیزهای بزرگی دست پیدا کنند. ما می‌توانیم زندگی‎مان را تغییر دهیم. ما می‌توانیم دنیا را تغییر دهیم.