چالش کتابخوانی طاقچه؛ کتاب اینترنت ما؛ اطلاعات زیاد و فهم کم در عصر کلانداده
اینترنت
مفهومی آشنا در دوره ما
تا چندسال پیش اینترنت تازه داست شناخته میشد در بعضی خانه ها بود نه همه
بعضی بلد بودند با آن کار کنند نه همه
سرعتش کم بود…
برای اتصال تلفن خانه قطع میشد…
و…
و…
و…
آن اوایل اتصال دائمی و هرلحظه شبیه رویا بود
خدمات الکترونیک آرزویی دور
و حالا تنها با گذشت چندسال اینترنت تمام زندگی ما را احاطه کرده
از زندگی اجتماعی و کاری گرفته تا شخصی ترین لحظات ما
در حال حاضر زندگی اینترنت در تمام زندگی ما حضور دارد به تعبیر کتاب در تمام گوشه و کنار زندگی ما سرک میکشد…
انگار که بدلی از ما در فضای مجازی ساخته شده…
این ارتباط انقدر نزدیک است که بیشتر ترسناک به نظر میرسد…
حتی با وجود علم به آسیب ها باز هم درهمتنیدگی به قدری است که فکر جدا شدن از آن هم غیر قابل تحمل و تصور است.
"تکنولوژی آنقدر با فرهنگمان آمیخته شده و آنقدر با صورت زندگیمان پیوند خورده است که حتی اگر ملتفت شویم که واقعا چقدر به این نوع تکنولوژیها وابستهایم، باز هم دل کندن و جدا شدن از آنها سخت و طاقتفرساست."
تصور اینکه تمام اطلاعات ما در فضایی عمیق و ناشناخته وجود دارد معنای حریم شخصی را دگرگون کرده است.
این تنیدگی را میتوان از جهات گوناگون بررسی کرد که یکی از این جهات نگاه فلسفی به این مسئله است.
کتاب اینترنت ما؛ اطلاعات زیاد و فهم کم در عصر کلانداده نوشته مایکل پاتریک لینچ ، مواجههای فلسفی با این مسئله است.
طاقچه در معرفی نویسنده مینویسد؛
"مایکل لینچ فلسفهخواندهای است که بیش از هرچیز بر سر مسئله «حقیقت/صدق» تأمل کرده است. در فضای آکادمیک، کتابها و مقالات مهمی منتشر کرده است که نشان از پشتوانهٔ نسبتا محکم او دارد.
"
مطالب این کتاب عمیق است و میتوان مدت ها به آن فکر کرد؛
از جمله این مطالب میتوان به این مسئله اشاره کرد که با وجود اینکه در زندگی امروزه که دیجیتالی است و پر از رد و بدل کردن اطلاعات است ولی فهم و درک عمیق کمرنگ تر است.
بیایید فکرکنیم چرا با اینکه هر چه بیشتر میگذرد و ما اطلاعات بیشتری از خودمون به اشتراک میگذاریم، علاقه مندی هایمان را بیشتر مطرح میکنیم، دوستی هامون رو عیان تر میکنیم و… انگار دوستی ها کم عمق ترند و فهم مشترک آدم ها کم تر شده؟…
اگر دیگر مطالب عمیق و قابل توجه این است که ما در عصر اطلاعات فکرمیکنم خیلی بیشتر از قبل میدانیم و یادمیگیریم ولی؛
"سیاست دانش به قدرتی اشاره دارد که مشخص میکند چه کسی میتواند بداند و چه چیزی باید دانسته شود"
مسئله مهم دیگر آن است که اندیشیدن کجای زندگی ما قرار دارد؟
یکی از مهمترین سرمایه هایی که اینترنت از ما میگیرد توانایی اندیشیدن است؟
چقدر فکرمیکنیم؟
چقدر عمیق فکرمیکنم؟
چقدر به هرچه میپذیریم فکرمیکنیم؟ چقدر چشم بسته میپذیریم؟ و چقدر اینترنت در ضمیر ناخودآگاه ما موثر است؟
"روزگاری عادت داشتیم بگوییم دیدن همانا و باور کردن همانا؛ اما حالا ممکن است بگوییم «گوگل کردن همانا و باور کردن همانا»."
این کتاب را بخوانیم و به رابطه خودمان و اینترنت فکر کنیم!
به مقداری که زندگیمان را تحت تاثیر قرار داده فکرکنیم.
به اینکه چقدر خودآگاه و ناخودآگاه تحت تاثیرش هستیم…. آیا میتوانیم این اثر را کم کنیم؟ میتوانیم محدودش کنیم؟
آیا میتوانیم این اثر را کم کنیم؟ میتوانیم محدودش کنیم؟
اگر نمیتوانیم حداقل آگاهانه با آن برخورد کنیم.
برای فکر کردن و مطالعه این کتاب را از اینجا دریافت کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: چیزهای تیز
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه : زمستان ۶۲
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: پسران دوزخ فرزندان قابیل