چالش کتابخوانی طاقچه: کلارا و خورشید


کلارا و خورشید داستانی است درباره تقابل زندگی و احساسات یک ربات با انسان! در بندهای آغازین رمان کلارا و خورشید، متوجه می‌شویم که کلارا، راوی داستانی که در حال خواندن آن هستیم، جلوتر از خط روایت ایستاده است. او در حال روایت گذشته خودش در ساختمان آرپی است تا ما را در دل روایت داستان به زمان حال برساند.

کلارا یک ربات است و ما داستان را از زبان یک ربات می‌شنویم! و این همان چیزی است که کشش و جذابیت رمان را دوچندان می‌کند چون باعث می‌شود ما، به عنوان یک انسان، با کلارا، به عنوان یک ربات، همزادپنداری کنیم‌.

کلارا رباتی است که از نور خورشید تغذیه می‌کند و برخلاف مابقی ربات‌ها، نسبت به روابط انسانی، حساسیت خوبی به خرج می‌دهد. کلارا متوجه است که آن چیزی که انسان را می‌سازد، مجموع احساسات است. او، به عنوان یک ربات، برای نزدیک شدن به کودک انسان باید احساسات را به خوبی بشناسد، شناسایی کند و به آن رسمیت بدهد. پس کلارا در تلاش است آن چیزی که بقیه ربات‌ها درک و دریافت نمی‌کنند، بفهمد و با عمل به آن بتواند دوست و همراه خوبی برای کودکان باشد. کلارا، در سرتاسر قصه، به دنبال رابطه ساختن با انسان‌هاست و چه چیزی بهتر از شناخت درست احساسات که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد.


داستان کلارا و خورشید داستان خواندنی و جذابی است. این رمان باعث می‌شود نگرش به پیشرفت تکنولوژی از آن حالت ترس بر اثر عدم شناخت خارج شود و به شناخت بیشتر برسد. درواقع ترسیدن انسان از ربات‌ها بخاطر نداشتن شناخت درست و کافی از آن‌ها است. این کتاب با شناختی که از ربات‌ها ایجاد می‌کند؛ باعث می‌شود متوجه شویم که ربات‎ها می‌خواهند بین انسان‌ها زندگی کند و برای کودکان رفیق و همراه باشند نه آنکه حق زندگی را از انسان‌ها بگیرد. کلارا در تمام کتاب رباتی است که می‌خواهد همراه ما انسان‌ها زندگی کند. او تمایل دارد رابطه بسازد و در این میان میل به تصرف جایگاه انسان، برای او، وجود ندارد.

قصه کلارا و خورشید از زمانی معنای خود را پیدا می‌کند که کلارا به همراه دوست رباتی خود، رزا، به ویترین فروشگاه می‌روند. در ویترین فروشگاه، مشتری‌های مختلف با آنها ارتباط برقرار می‌کنند و داستان از این نقطه آغاز می‌شود.

داستان کلارا و خورشید نوشته کازوئو ایشی گورو است و مترجمان مختلفی در انتشارات مختلف این رمان را منتشر کردند. من کتاب کلارا خورشید را از اپلیکشن طاقچه و با ترجمه شیرین شکراللهی از نشر کوله‌پشتی خواندم.

کازوئو ایشی گورو نویسنده ژاپنی است اما آثارش کمتر حال و هوای ژاپن را دارند و به مسائلی از جنس دنیای مدرن و چالش‌های انسان در آن می‌پردازند. درواقع ایشی گورو در تمام کتاب‌هایش انسان را با چالش‌های وجودی و ارتباطی روبه‌رو می‌کند تا بگوید جهان انسانی سراسر کشش و درگیری است اما می‌توان در میان تمام این پرتگاه‌ها راه نجات را پیدا کرد.

کتاب کلارا و خورشید فراز و فرود خوبی دارد. این کتاب به عنوان یک رمان داستانی، خواننده را به خوبی با خود همراه می‌کند. خواندن داستان زندگی کلارا به عنوان یک ربات می‌تواند انسان را برای لحظاتی از دنیای واقعی دور کند و به دنیای خیالی کلارا ببرد که در زمانی نه چندان دور در دنیای واقعی نیز به حقیقت خواهد پیوست.

«کلاراوخورشید»راازطاقچهدریافتکنید
https://taaghche.com/book/95168