چالش کتابخوانی طاقچه: کمدی‌های کیهانی

کمدی‌های کیهانی
کمدی‌های کیهانی

کمدی‌های کیهانی نام کتابی از ایتالو کالوینو است که آن را برای چالش کتاب‌خوانی طاقچه مطالعه کردم. پیش از این، کتاب بارون درخت‌نشین او را خوانده بودم. آن کتاب تنها تجربه‌ی من از دنیای او بود. باید بگویم این دو تجربه هیچ شباهتی به هم نداشتند. از دو جهان متفاوت بودند. و جهان کمدی‌های کیهانی به غایت عجیب و خیالی!

کمدی‌های کیهانی، شامل ۱۲ داستان کوتاه است که از زبان Qfwqf روایت می‌شوند. او یک وجود ازلی و ابدی است؛ با خاطراتی عجیب. سرچشمه‌ی داستان‌های این کتاب و خاطرات عجیب شخصیت اول ما، نظریه‌های علمی هستند. تقریبا در ابتدای تمام داستان‌ها یک پاراگراف کوتاه از یک نظریه علمی نوشته می‌شود.

یکی از نظریه‌ها
یکی از نظریه‌ها

سپس داستان آغاز می‌گردد و Qfwqf از تجربیات‌ش برای ما می‌گوید. همان‌طور که گفتم او همیشه در جهان هستی بوده است و انگار که خواهد بود. از آن زمان که در فضا چیزی جز سیاهی مطلق نبود تا زمانی که براثر تکامل، به یک ماهی تبدیل شد و باز بر اثر تکامل دایناسور شد و تمام خانواده‌اش را از دست داد! هر کدام از این مقاطع داستان جدا دارند. داستان‌هایی که پر است از اسامی عجیب و غریب و پس‌زمینه‌ی ذهن خیال‌پرداز کالوینو که آدم را مبهوت می‌کند.

اولین داستان کتاب، شرح زیبایی از ماجرایی عاشقانه است. روزهایی بود که ماه آنقدر به زمین نزدیک بود که آدم‌ها با وسیله‌های بلندی به سمت ماه می‌رفتند و غذا پیدا می‌کردند. Qfwqf ماجرای ما در این بین عاشق زنی می‌شود. کالوینو به طرز دلنشینی به این ماجرا رنگ می‌بخشد و آن را به اوج می‌رساند؛ درست زمانی که می‌گوید ماه به دلایل جوّی دیگر از زمین دور می‌شود. اینجا گره عاشقانه داستان اتفاق می‌افتد. باید خودتان بخوانید تا ببینید چقدر خیال‌انگیز است.

بدون رنگ
بدون رنگ


من بعد از خواندن داستان اول، شوق زیادی برای داستان‌های بعدی داشتم. ولی راستش اکثر داستان‌های بعدی برای من سنگین‌تر از داستان اول بود. سنگین که می‌گویم، منظورم این است که تحمل بار تخیل کالوینو برایم سخت شده بود. ذهن آزاد او مثل یک پروانه‌ی وحشی در گلستان، از این گل به آن گل می‌پرد و چیزهایی را به هم ربط می‌دهد که هر کسی را برای دقایقی متعجب می‌کند. فرض کنید سه فرد در مرحله‌ای از جهان هستی در حال گذر زمان‌اند. لااقل فکر می‌کنم که در حال گذر زمان بودند. همه‌ی این سه نفر که البته ما اصلا نمی‌دانیم از چه جنس و چه شکلی هستند، در خطوطی قرار دارند که نسبت به یکدیگر موازی‌اند. آن‌ها از جایی آویزان نیستند ولی به جایی هم سقوط نمی‌کنند. اصلا هنوز در این مرحله از هستی سقوط معنا نمی‌دهد. چون نیروی جاذبه معنا نمی‌دهد. چون معادلات در این جهان‌های علمی و داستان‌های خلاق کالوینو آن چیزی نیست که ما حس می‌کنیم.

بازی‌های بی‌پایان
بازی‌های بی‌پایان

شاید این یکی از اشتباه‌های من در خواندن داستان‌های ابتدایی کتاب بوده است. سعی می‌کردم کتاب را اینطور بخوانم که انگار یک فیلم تخیلی می‌بینم با اندکی جملات علمی در این‌جا و آن‌جا. درحالیکه داستان‌های این کتاب بیشتر شبیه این است که یک مستند از ابتدای جهان هستی برای‌تان پخش کنند. آن موقع که هنوز چیزی نبود که بخواهد چیزی بشود! آن موقع‌ها که ستاره‌ای نبود، سیاره‌ای نبود. و بعد یکهو در میان هیچ‌چیز، شما شخصیت‌های کالوینو را می‌بینید. بازیگران به صحنه وارد می‌شوند! البته شما واقعا واقعا ذهن‌تان چیزی نمی‌بیند. چون تصورش واقعا سخت است. آن هم در این شرایط و با این توصیفات. ولی کار سخت هم برای کالوینو همینجا بود، مگر نه؟ او توانست این مستند خسته‌ی بدون تنش و هیجانی را دارای شخصیت‌هایی کند. این شخصیت‌ها با اینکه سخت قابل تصور اند ولی هستند. درضمن من هر چه که در کتاب بیشتر پیش می‌رفتم، بیشتر متوجه می‌شدم که نباید تک تک شخصیت‌ها را با الگوها و معیارهای جهان واقعی مقایسه کنم. مثلا نباید بگویم خب از کجا غذا می‌خورد، اصلا غذا می‌خورد؟ اصلا جنس بدن‌ش چیست؟ اصلا بدن دارد؟! خب عزیز من، در جهانی که هیچ ستاره‌ای و هیچ رنگی هنوز وجود نداشته است چطور باید این‌ها را جواب داد؟ کالوینو جوابی نمی‌دهد. ولی روایت می‌کند. او می‌نویسد. و ما می‌توانیم بخوانیم. می‌توانیم وارد یک توصیف گیج‌زننده از فضا و مکان شویم و غبطه بخوریم به این همه آزادی تخیل و جاهای دور و درازی که فکر کالوینو بهشان سفر کرده است.

تمام شخصیت‌ها اینقدر انتزاعی نیست ولی اکثرشان بله. بااین‌حال وقتی وارد دوره تکاملی شویم و شخصیت اصلی مان به ماهی تبدیل شود، ذهن‌تان آرام می‌گیرد. می‌تواند بهتر تصور کند‌. حالا می‌تواند عاشق یک موجود تکامل‌یافته‌تر از ماهی شود که به جای شنا کردن، راه می‌رود. یک داستان عاشقانه دیگر.

این کتاب پر از داستان عاشقانه است. پر از دیدارهای شخصیت اصلی با شخصیت‌های مؤنثی که حس خاصی به او می‌دهند. برایم جالب بود که اگر از عجیب‌ترین چیزها هم داستان بنویسی، آن یک ماده‌ای که می‌تواند اکثرشان را با نخی کمرنگ به هم وصل کند، همین کشش و عاطفه است. کافی است دو شخصیت در یک صفحه‌ی خالی بیاندازی تا نویسنده آن‌ها را به کار بگیرد. جهانی بسازد و آن دو در آن جهان دلداده‌ی یکدیگر شوند.

مقدمه
مقدمه


باری، مواد اولیه‌ی نوشتن یک کتاب شبیه کمدی‌های کیهانی بنظر من بدین قرار است:

علاقه به علم و نظریه‌های علمی و داشتن دانش نسبتا خوبی از آن‌ها + تخیل خیلی خیلی خیلی قوی در کنار ذهن بازیگوش + عشق + انسجام

خواندن این کتاب تجربه بسیار جدیدی برای من بود. فهمیدم که نوشتن محدود نمی‌شود. نه به زمان و نه به مکان. و خیال‌پردازی همیشه در صدر جدول است. همیشه به وجد می‌آورد. و همیشه می‌آفریند.

https://taaghche.com/book/74405/%DA%A9%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C