سمفونی مردگان(چالش کتابخوانی طاقچه)
هرچه قدر در این داستان(سمفونی مردگان) جلوتر میروی بیشتر متوجه میشوی هیچ کس عاقبت بخیر نخواهد شد. همه به دنبال هدف خود در حرکت هستند اما باز هم هیچ کس به مقصد خود نمیرسد. گویی طلسم قدرتمندی افراد داستان را با خود به ته باتلاق میکشد و هرچه تقلا میکنند، نا امید تر میشوند و هر دست و پا زدنی یعنی نزدیک شدن به مرگ.
این مرگ تدریجی خیلی خوب در سمفونی دراماتیک عباس معروفی به رخ کشیده میشود.
پدر داستان هیچ اعتقادی به آزادی و خلاقیت در فرزندان خود ندارد و میخواهد هرجور خودش دوست دارد رفتار کنند. با همین روش خود شخصیت اصلی داستان یعنی آیدین را به ورطه ای کشاند که نهایتا به جنون او ختم شد.
پدر به همراه دوست قدیمی اش ایاز پاسبان، هر تیشه ای که میخواهد را به ریشه خانواده خود می زند. چون حرف، حرف ایاز است.
شعر گفتن آیدین جرم است. کتاب خواندن آیدین جرم است. اصلا بهتر است جمله ای از ایاز بگوییم: ( با دو دسته نمی شود بحث کرد، یکی با سواد و یکی بی سواد)
خیلی خوب پیداست که او بیشتر محافظ فکر مردم است تا محافظ جان مردم. اصلا علاقه ای به بحث ندارد بلکه میخواهد همه فقط اطاعت امر کنند و هرچه ایاز گفت را بی چون و چرا قبول کنند. مثل پدر خانواده و اورهان که دقیقا زندگیشان مورد قبول ایاز است. اما آیدین باید ادب شود چون به شیطانی همچون کتاب متوسل شده. باید ادب شود چون پی شعر و ادبیات را گرفته است.آیدین باید ادب شود چون خلاق است. آیدین مطلوب نیست چون هدفش علم و دانش است نه کسب و کاری ساده در بازار. آیدین مطلوب نیست چون از سکون و بی تحرکی بدش می آید. آیدین میتواند سازنده فکر باشد پس بهتر است ذهن خلاق او سرکوب شود همانطور که استادش سر به نیست شد. باید مجبور شود در حجره پدر کار کند تا ایاز هم راضی باشد.
برادر بزرگ تر هم در داستان قدیمی برادر کشی، مغلوب میشود. سیر داستان، مهره های بازی را کمتر و کمتر میکند تا میرسیم به داستان اورهان که محبوب پدر است. او عزیز است چون پذیرنده است. اورهان مطیع و فرمان بردار و پدر و بهترین دوست او ایاز است.
نتیجه فشار های اضافی و بی منطق بر منطق بر روی فرزندان میشود سمفونی مردگان. عقده ها و تنفر از یکدیگر جمع می شوند و این زخم کهنه آرام سر باز میکند و وجود یک خانواده را ارام می بلعد.
داستان سیر خاصی به خود میگیرد و هر بخش از زبان یکی از شخصیت ها نقل میشود. نویسنده در کش و قوص هایی که میدهد داستان را آرام آرام برای ما نقل میکند. آنقدر آرام که تا آخر کتاب باید جلو رفت تا کاملا با ماجرا آشنا شویم.
برادر کشی، نهایت این داستان است. جایی است که همه حلقه های مفقود ناکار آمدی تربیت پدر در کنار هم قرار میگیرند. جایی است که متوجه میشویم پدر، فقط ارزشی برای تربیت فرزندان خود قائل نبوده است.
این کتاب به خوبی تاثیرات تفکرات قدیمی و خشک در تربیت فرزند را نشان میدهد. شاید اگر پدر خانواده کمی کوتاه می آمد یا کمی بیشتر مراقب رفتار خودش با خانواده بود هیچگاه داستان آنقدر تلخ نمیشد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش اسفند ماه طاقچه: «جایی که خرچنگها آواز میخوانند»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه:خاطرات یک کتابفروش
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه:باشگاه قتل پنجشنبه