چالش کتابخوانی طاقچه: آدری هپبورن؛ یک روح زیبا
کتاب این ماه دربارهی زندگی یه آدم معروفه. کتابی دربارهی آدری هپبورن انتخاب کردم به اسم یک روح زیبا، نوشتهی شان هپبورن فرر، پسر آدری هپبورن و مل فرر.
آدری هپبورن بازیگر انگلیسی که ۴ می ۱۹۲۹ در بلژیک به دنیا اومد و ۲۰ ژانویه ۱۹۹۳ در سوییس درگذشت. دو بار ازدواج کرد و طلاق گرفت (مل فرر و آندره دوتی) و ۱۲ سال آخر عمرش ر با رابرت والدرز زندگی کرد. دو تا پسر داشت: شان و لوکا. سفیر یونیسف بود.
البته من کتابهای دیگه دربارهی زندگی آدری هپبورن ر نخوندم اما فکر میکنم چون این کتاب ر پسرش نوشته نکتهها و اطلاعات و خاطرات بهتر و بیشتری داشته باشه.عکسهای خانوادگی، از کودکی و نوجوانی، دوران بازیگری و زمان کارهای خیریه و.. زیادی توی کتاب بود که جالب بود.
برای من که فقط میدونستم بازیگر و سفیر یونیسف بوده و چند تا از فیلمهاش ر دیدم، کتاب خوب و مفیدی بود.
وقتی جنگ جهانی دوم شروع میشه پدرش، آدری و مادرش ر میفرسته هلند که اعلام بیطرفی کرده بوده، سه روز بعد آلمان به هلند حمله میکنه، هلند جزو اولین کشورایه که تو اروپا اشغال میشن و آخرین کشوریه که آزاد میشه. پدر آدری خانواده ر ترک میکنه و تا ۲۴ سال بعد آدری پدرش ر نمیبینه.
خاطرهی آدری با ترنس یانگ هم قشنگ بود.
«این ارتباط بین مادرم و یانگ به دوستی مادامالعمر و منبع لطیفهای بسیاری تبدیل شد. یانگ میگوید: «اگر کمی به سمت چپ هدفگیری میکردم حالا بیکار بودم.»»
باله دوست داشت، زمان جنگ هم ادامهش داده بود اما به خاطر سوءتغذیه زمان جنگ عضلههاش ضعیف بود و نسبت به بقیه آموزش کمتری داشت، استادش بهش گفت نمیتونه ستاره باله باشه اما به عنوان معلم باله شغلی پیدا کنه. آدری باله ر رها میکنه و میره سراغ مدلینگ و بازیگری.
«اغلب از من میپرسند: آیا او واقعن اینقدر لاغر بود؟ چگونه این کار را انجام میداد؟ رازش چه بود؟ خب، راز اینجاست: او در طول جنگ گرسنگی کشیده بود، با این حال باله را در تمام آن مدت ادامه داده بود.»
بعد در مورد عادتهای غذاییش توضیح میده، پاستا دوست داشت، یکبار غذا میکشید، گوشت کم میخورد اما گیاهخوار نبود، گوشت گوساله نمیخورد، آشپز خوبی بود.
و یکی دو تا دستور پخت پاستا ر نوشته.
برای تعطیلات رسمی اسکار گرفت.
اوایل بازیگری که یکی دو تا فیلم بازی کرده بوده سر فیلمبرداری یه فیلمی کولت کشفش میکنه و برای تئاترش انتخاب میکندش و میره آمریکا.
فصل سوم هم بیشتر دربارهی فیلمهایی که بازی کردهاست. مضحک رو، صبحانه در تیفانی، بانوی زیبای من، جنگ و صلح و ...
به خاطر آسم که داشته رفتن دهات سوییس خونه خریدن. شان اونجا به دنیا اومد، وقتی بچههایش کوچک بودن بازی در فیلمها ر کنار میداشته که بیشتر با بچهها باش.
اولین آدم مشهوری بوده که یه عطر به اسمش بوده.
داشتن مادر معروف چطور بوده؟
فصل ۴ و ۵ بیشتر بیشتر دربارهی کارهای خیریه و سفرها به عنوان سفیر حسن نیت یونیسف به کشورهای مختلف و مخصوصن سومالیه. بعد از یکی از همین سفرها دچار درد شکم بوده که وقتی به متخصص مراجعه میکنه متوجه بیماری سرطان میشن. خاطرات و عکسهای غمانگیزی از وضعیت پناهجوها و مردم فقیر کشورهای جهان سوم تو این بخش آورده شده.
فصل ۶ بیانیهی آدری به عنوان سفیر حسن نیت یونیسف خطاب به اعضای سازمان ملله، به علاوهی عکس.
فصل ۷ هم دوران بیماری و مرگ و آخرین روزهای آدری هپبورنه.
اون قسمتهایی که خانواده جمع شدن و مراسم کریسمس ر برگذار کردن و شام و هدیه دادن و .. خیلی برام غمانگیز بود چون یاد مادربزرگ خودم افتادم که اوایل نوروز ۸۱ فوت کرد.
دو تا ایراد کوچک هم بگم، اول اینکه یه جا انگار یه عکس جا افتاده، توضیحات عکس هست اما خودش نیست. دومی هم بعضی تاریخها اشتباه داره، یه عکس جوانیش هست که تاریخ زده ۱۹۹۲.
اگه به زندگی بازیگرها و مخصوصن آدری هپبورن و سینمای کلاسیک علاقه دارید این کتاب ر توصیه میکنم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی کتابشنیدن از کتابخواندن راحتتر است...
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتابخوانی طاقچه: کتاب اِلدورادو
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: علیه تو اعلان عشق میدهم