آن فرانک


کتاب آن فرانک، نوشته‌ی خودِ آن فرانک، مجموعه خاطرات یک دختر 13 ساله‌‌ی آلمانی-هلندیِ یهودیِ که توی جریان جنگ جهانی اول و درگیری آلمان با یهودی‌ها و آزارو اذیتشون مجبور میشه با خانوادش به همراه خانواده‌ی وان پلس سه سال به‌صورت مخفیانه توی ساختمون دفتر زندگی کنن و طی اون مدت آن روزمرگی‌ها و حرفایی که نمیتونسته به کسی بگه رو می‌نوشته.

خوندن خاطرات دختر 13 ساله ای که توی جریان جنگ میمیره، تجربه‌ی متفاوتی بود! انقدر راحت و خودمونی همه چی مثل دغدغه‌هاش یا درگیری‌هاش با افراد ساختمون ضمیمه سری (جایی که توش مخفی شده بودن) رو شرح داده بود که حین خوندن این حس رو ایجاد می‌کرد که انگار نشسته پیشت و داره از روزمرگی‌هاش برات میگه! بخاطر همین آخرین خط از خاطراتش و توضیحات بعدش که گفته بود هر کدوم از آدمای ساختمون ضمیمه چطوری مردن رو که خوندم خیلی ناراحت شدم دقیقا مثل اینکه خبر فوت شدن کسانی که میشناسمشون رو بهم دادن!

به نظر من حُسن خوندن این کتاب به اینکه یکم شرایط جنگ وسختی‌هاش رو درک کنیم و از دیدگاه کسی که وسط یه جنگ گیر افتاده زندگی رو ببینیم! البته زندگیِ مخفیانه و پشت جنگ رو وگرنه از جبهه‌های جنگ که چیز خاصی گفته نمیشه! که شرایط حبس شدن با خانواده طی یک مدت طولانی رو از زمان شیوع کرونا تقریبا اکثریت داشتن و تعریف‌هایی که از مشکلات موجود توی این شرایط می‌کنه همشون تاحدودی قابل درک بودن مخصوصا که دوتا خانواده مجبور بودن باهم باشن و این شرایط رو برای هرکسی (علی‌الخصوص یک دختر 13 ساله‌ی پرانرژی) خیلی سخت می‌کنه! شاید اگه این کتاب قبل از کرونا خونده می‌شد تصور همچین شرایطی خیلی خفقان‌آور و سخت بود ولی الان دیگه خیلیا با این شرایط آشنا شدن!

و مورد دیگه‌ای که به نظرم این کتاب- با توجه به اینکه کاملا واقعیه- ما رو متوجهش می‌کنه اینکه واسه تجربه کردن حس های مختلف یا کارهای مختلف دست دست نکنیم و تا جایی که آسیب نداشته باشه و از چهارچوب‌هامون خارج نباشه سعی کنیم تو لحظه اتفاقات رو رقم بزنیم! همش منتظر موقعیت مناسب‌تر نباشیم! توی این کتاب، آن، تو سن 14-15 سالگی عاشق می‌شه! دوست داشته عشقو تجربه کنه و می‌کنه! علی‌رغم اینکه شاید به‌نظر اطرافیانش زود بوده ولی خب میبینیم که دیگه فرصتی به‌جز این نداشته و چه خوب که تجربه‌هایی مثل دوست داشتن( هرچند بچه‌گانه)، نویسندگی و .. رو که می‌خواسته یه روزی بهشون برسه رو قبل از مرگش تونست تجربه کنه!

روحیه‌ی خوبی که طی مدت مخفی شدن داشت هم به نظرم یکی دیگه از مواردی بود که می‌شد ازش یاد گرفت! توی اون شرایط هم درساشو می‌خوند هم کتاب‌های مختلف، زبان‌های متفاوتی رو یاد می‌گرفت و همیشه ام امید داشت که وقتی آزاد شد و جنگ تموم شد قراره به چیزهایی که دوست داره برسه!

علی‌رغم اینکه 14-15 سالش بود بعضی جاها حرفایی می‌زد که واقعا قشنگ بودن مثل این حرفش:

امروز صبح که مدتی طولانی جلوی پنجره نشسته بودم و بیرون را تماشا می‌کردم و عمیقا به خدا و طبیعت می‌اندیشیدم، از ته قلب احساس کردم که خوشبختم. ثروت، شهرت و همه چیزهای دیگر ازدست‌رفتنی است.اما خوشبختی قلبی، گرچه ممکن است گاهی کاهش یابد، اما تا زمانی که انسان زنده است همیشه با اوست.
هر زمان که احساس تنهایی یا اندوه کردی، در یک روز زیبا به شاه‌نشین برو و بیرون را تماشا کن، نه خانه‌ها و پشت‌بام‌ها، بلکه آسمان را. تا زمانی که بتوانی بدون وحشت به آسمان نگاه کنی، می‌دانی که قلبا خالص و بی‌غشی و می‌توانی بار دیگر خوشبختی را پیدا کنی.

برای اینکه کسی نبینتشون یه سری وقتا اصلا نمیتونستن بیرونو نگاه کنن! یعنی با اینکه اغلب متوجهش نیستیم ولی حتی راحت و بی‌دغدغه نگاه کردن به آسمون هم می‌تونه یه نعمت و حسرت بزرگ باشه!

کتاب بیشتر در مورد خاطرات آن طی مدت زندگی مخفیانشه و خیلی اطلاعات زیادی در مورد خود جنگ جهانی نمیده فقط بعضی مواقع یه خبر کوچیک راجب اوضاع جنگ میده بخاطر همین کتابی نیست که بخواید برای مطلع شدن از جنگ جهانی بخونیدش.

از روی خاطرات آن مستندها و فیلم‌های مختلفی ساخته شده.

من خودم فیلم Anne Frank: The Whole Story (2001) رو دیدم و به نظرم خوب بود! در کل کتابیه که خوندنشو پیشنهاد میکنم؛ یادداشت هاش کوتاهه و میشه مثلا هر شب یک یا دوتا قسمت از نوشته‌هاش رو خوند!

https://virgool.io/p/x6ihg4zrdfbl/%C2%AB%D8%A2%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%9B%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%C2%BB%D8%B1%D8%A7%D8%A7%D8%B2%D8%B7%D8%A7%D9%82%DA%86%D9%87%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF