چالش کتاب خوانی طاقچه : ایما
چالش اردیبهشت ماه طاقچه خوندن کتاب شعری هست که میتونه آهنگ زندگیت رو عوض کنه ! یه روز اتفاقی وقتی تو طاقچه میگشتم کتاب ایما رو دیدم ، نظرات وسوسه م کرد که بخونمش ، خوشحالم که خوندمش چون ارزشش رو داشت ! برای چند دقیقه پرت شدم تو یه دنیای لطیف و آروم . اشعار در قالب غزل هستن نوشته سجاد سامانی . سجاد سامانی کتاب ایما رو در بیست و دو سالگی به چاپ رسوندن ! همون طور که تو مصاحبه شون هم گفته شده تعمدا از استفاده از برخی الفاظ و کلمات در شعر عاشقانه دوری کردن که به نظر خوب و درسته ، هر چقدر از ابتذال دورتر لطیف و دلنشین تر ! بگذریم ، حجم کتاب کمه و توی یه بعد از ظهر میشه تمومش کرد . مثل همه کتاب شعر های دیگه بعضی از اشعار قوی تر هستن و بعضی ضعیف تر . در کل برای یک بار خوندن مناسبه ولی شاید مثل من دلتون بخواد که بعضی از ابیات رو یادداشت کنید تا بعدا دوباره بخونید . در مورد اینکه آهنگ زندگیم عوض شد یا نه هم باید بگم که بعضی از اشعار ش زبان حالم بودن ? چیزی رو عوض که نکردن ولی آنچه که شرح حالم بود رو خیلی زیبا بیان کرده بودن ! از طاقچه بابت مضمون این چالش ممنونم شاید اگر قصد شرکت در چالش رو نداشتم فقط بریده های کتاب رو میخوندم ولی با این حال نقد جدی ای به این چالش وارده اونم شرط تعداد کلماته . اگر قرار نبود شرایط چالش رو رعایت کنم خیلی خلاصه تر و مفید تر نظرم رو میگفتم . به نظرم وقتی که میشه اصل مطلب رو کوتاه تر گفت نباید وقت رو برای مقدمه و حاشیه گذاشت . اول فکر کردم شاید فقط من هستم که دارم متن رو از جایی شروع میکنم که چطور با این کتاب آشنا شدم ولی بعد چند تا از یادداشت های دوستان رو دیدم که همین طور شروع کردن? و کل نظرشون در مورد کتاب پنجاه کلمه بیشتر نیست !!! پایین یادداشت لینک « ایما » در طاقچه رو میذارم ? .
« عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند/ سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد»
«دل دیوانه ام با دیدن بیگانه میلرزد / چه با بیگانه میگویی ؟ دل دیوانه می ارزد »
« عاشقان تازه ات اهل کدام آبادی اند؟/ عطر گیسوی تو این بار از کجا خواهد گذشت؟»
«هزار دوست غمم را شنیده است ولی / نیامده است به یاری از این هزار، یکی»
«به سویت آمده ام با دو همسفر در راه / دل شکسته یکی ، جان بی قرار یکی»
«من آشنای کویرم ، تو اهل بارانی / چه کرده ام که مرا از خودت نمیدانی »
« من از غم تو غزل می سرایم و آن را / تو عاشقانه به گوش رقیب میخوانی »
« چشم من ، چشم تو را دید ولی دیده نشد/من همانم که پسندید و پسندیده نشد/ یاد لب های تو افتادم و با خود گفتم / غنچه ای بود که گل کرد ولی چیده نشد/ من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی / چه بسا طعنه زدن های تو بخشیده نشد »
«بهشت چشم تو رویای چشم های من است / مرا رها کن از آتش،بهشت جای من است»
« گذشت ، خنده دیروز من به کار جهان / زمان خنده دنیا به گریه های من است»
«ناز پرورده ای و درد نمیدانی چیست/ گریه ممتد یک مرد نمیدانی چیست/ روی پوشاندی و پوشاندن این ماه تمام/ انچه با اهل زمین کرد نمیدانی چیست/ در کجا علم سخن یادگرفتی که هنوز / ظاهراً معنی «برگرد» نمیدانی چیست؟»
« با همین لبخند شیرین که درمان من است / بر سر دلهای بسیاری بلا آورده ای»
« خواب دیدم دست هایم خالی از گیسوی توست / خوب شد با عطر مویت پا شدم ، کابوس بود »
« زبان حال دلم را کسی نمی فهمد/ کتیبه های ترک خورده خواندنش سخت است»
«رقیبم گیسوانت را به دست آورد، غمگینم/که با آن مرد نعمت ها و با این مرد حسرت هاست»
« نیمی از جان مرا بردی ، محبت داشتی/ نیم باقی مانده هم هر وقت فرصت داشتی»
«خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی/چون پرستو ها به ترک خانه عادت داشتی»
« تو می تابی و آفتاب نگاهت / شب آسمان را به بازی گرفته / بگو جان من هدیه قابلی نیست / اگر عشق ، جان را به بازی گرفته »
«با من تنها غریبی ، آشنای دیگران / کاش من هم لحظه ای بودم به جای دیگران »
« عشق اگر کفر است یا از کافران کافر ترم / یا خدایم فرق دارد با خدای دیگران »
« دوستان هیچ نکردند و رسیدند به تو / من به دنبال تو میگردم و سر گردانم »
« زهد ورزیدم و غافل که عوض خواهم/ کرد تاری از موی تو را با همه ایمانم »
« به رغم سر به هوا بودنم زمینگیرم / به سر، هوای تو دارم از زمین سیرم»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: مرشد و مارگاریتا
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه:کتاب چراغ سبز ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کِی؟